دکتر باوند از اتومبیل شخصی استفاده نمیکنند و من هم همینطور. در مورد آقای دکتر باوند نمیدانم دلیلش چیست؟
اما مرحوم آیتالله طالقانی در یکی از خطبههای نماز جمعهشان گفتند اگر میتوانید از اتومبیل استفاده نکنید؛ من هم بهندرت از اتومبیل شخصی استفاده میکنم. بنابراین یکی از دلایلی که باعث میشد من و آقای دکتر باوند به یکدیگر نزدیک باشیم، آخر جلسات دفاع پایاننامهها بود! در پایاننامههای زیادی چه در دانشگاه تهران و چه در واحد علوم تحقیقات و در چند جای دیگر افتخار داشتم که با ایشان همکار باشم. ایشان استاد راهنما بودند و من داور بودم. بهخصوص پایاننامههایی که دفاعشان دیروقت بود. من و دکتر باوند از اواخر کار به همدیگر نگاه میکردیم که چه کسی قرار است ما را برساند. حال کسانی که آشنا بودند میدانستند که هر دوی ما التماس دعا داریم!
وجه دیگر نزدیکی من با ایشان، حوزه مطبوعات است.
دکتر باوند از معدود اساتید دانشگاه هستند که در مطبوعات هم مقاله مینویسند، تجزیهوتحلیل میکنند و سرمقاله میدهند. البته هنوز ندیدهام در کیهان چیزی بنویسند که البته باید کیهان را هم مزین کنند! من فکر میکنم از این بابت هم جناب استاد صفشکن و خطشکن بودند.
شوربختانه این در ایران باب نیست. وقتی اساتید در روزنامهها مطلب مینویسند میگویند اینها اساتید ژورنالیستی هستند و استاد واقعی استادی است که چیزی در روزنامهها ننویسد؛ اما آقای دکتر باوند بهکرات در مطبوعات مقاله و یادداشت نوشته و یا گفتگو داشتهاند.
یکی دو ساعت است که در مورد سجایای علمی و اخلاقی ایشان سخن گفته میشود. به نظر من اینجا علامت سؤالی پدید میآید. من با اینکه هم رشتۀ ایشان نیستم، شهادت میدهم که از نظر علمی آدم برجستهای هستند در رسالههایی که با همدیگر بودیم و دفاعی که ایشان از رساله میکردند، نکاتی که مطرح میشد و نکاتی که خودشان مطرح میکردند، لذت میبردم که ایشان چقدر به حقوق بینالملل و مناسبات بینالملل تسلط دارند. تخصص من مسائل ایران است اما واقعاً لذت میبردم. حالا این سؤال باقی میماند که آدمی که تا این حد در کارش ملاست، چرا او را از همۀ دانشگاهها بیرون کردند؟
از دانشگاه تهران، دانشگاه امام صادق (ع)، دانشگاه علوم تحقیقات و دانشگاه امام باقر (ع) بیرونشان کردند و مانند جزامیها با ایشان برخورد میکنند!
خاطرم هست قبل از موج اخیر و زمانی که اصولگرایان دانشگاه آزاد را مصادره کردند، یکی از اولین کسانی که مغضوب واقع شد آقای دکتر باوند بود.
همکاری ما با این چهره علمی در دانشکده حقوق و محیطزیست بود. من یکی دو درس آنجا داشتم اما ایشان دروس بیشتری داشتند و بالطبع پایاننامههای زیادی هم ایشان در آنجا داشتند.
واقعاً مصیبتی شده بود. کلاسهای ایشان را گرفتند و گفتند ایشان اصلاً دیگر نباید اینجا کلاس داشته باشند! مصیبت از جایی شروع شد که قبل از اینکه دانشگاه آزاد را اصولگراها مصادره کنند و مال خود کنند (دانشگاه آزاد نهاد خصوصی است اما حکومتی شد) جدا از تدریس، تعدادی پایاننامه هم بود که دانشجوها با ایشان گرفته بودند. حال ایشان یا استاد راهنما بودند یا مشاور یا گروه تشخیص داده بود که بهترین کسی که میتواند داور این رساله باشد آقای دکتر باوند است. اما مدیر گروه و رئیس دانشکده عزا گرفته بودند که چه کنند؟ حتی گفته بودند که ایشان اصلاً نباید بیایند! اینکه نباید بیاید واحد علوم تحقیقات چه معنی دارد و ایشان چه فعل حرامی انجام داده که حضور فیزیکی هم نباید داشته باشند؟
البته این حکم بعدها شامل افراد دیگر هم شد و افراد دیگری هم اخراج شدند!
آخرین مطلبی که باعث شد من شیفته ایشان شوم، یک دعوا بود. خود آقای دکتر باوند قطعاً به یاد نمیآورند. رسالهای بود که به قرارداد ۱۹۷۵ بین محمدرضا پهلوی و صدام حسین پرداخته بود. ایشان بهشدت از این قرارداد دفاع کردند و یکی دو نفر از اساتیدی که آنجا بودند از دفاع آقای دکتر باوند مکدر شدند! برای من جالب بود که ایشان ملاحظات سیاسی و عواقب را در نظر نمیگیرند. تا حدودی هم مشخص است که چرا هر دانشگاهی که میروند بیرونش میکنند! (عباسعلی خلعتبری را اعدام کردند و یکی از موارد کیفرخواست او قرارداد ۱۹۷۵ بود. حال آقای اکبر اعتماد شانس آوردند که ایران نبودند وگرنه ایشان هم اعدام شده بود که چرا شما انرژی هستهای را پایهگذاری کردید.)
ایشان از قراردادی دفاع کرد که خیلیها جزئیاتش را نمیدانند. ایشان از قراردادی دفاع کرد که عاملش توسط جمهوری اسلامی اعدام شد.
حالا ایشان در روز روشن کراوات زده و باافتخار نشستهاند و از آن قرارداد دفاع میکنند! مطمئنم انتظار دارد که از دانشگاه بیرونش نکنند! وقتی بیرونش میکنند مظلومنمایی میکند که نمیدانم چرا من را بیرون کردند!
من دکتر باوند را صمیمانه و مانند برادر بزرگتر دوست دارم. خیلی صحبت از ایران و ایراندوستی و وطنپرستی شد. ایکاش یکهزارم وطنپرستی و عشق و علاقهای را که باوند به ایران دارد، بدون اینکه پرچم دستش بگیرد و تکان بدهد، مدعیانش داشتند.