کتاب «یک میراث استعماری؛ اختلاف بر سر جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک» توسط دکتر فرهنگ مهر، حقوقدان ایرانی که سالها در پستهای عالی دانشگاهی و اجرایی فعالیت داشته، نوشته شده است. نویسنده با دسترسی به اسناد تاریخی موجود در آرشیوهای وزارت خارجه انگلستان، از منظری نو به مساله جزایر سه گانه میپردازد. وی ادعای کشورهای همسایه مبنی بر مالکیت جزایر سه گانه را رد کرده و تاکید دارد که اختلافات میان ایران و انگلیس در سدههای گذشته، بعدها به صورت یک میراث به یادگار مانده از دوران استعمار، به کشورهای تازه استقلال یافته در خلیج فارس رسیده است.
نویسنده در بخشی از مقدمه کتاب نوشته: «اتحاد در برابر دشمن میان ایران و انگلیس که در اوایل سده هفدهم در زمان شاه عباس بسته شد، در نیمههای سده هجدهم و پس از فروپاشی سلسله صفوی از میان رفت. در طول سده نوزدهم، روابط انگلیس و ایران به بیاعتمادی و کینه توزی متقابل تبدیل شد…حمله به ایران در اوایل سده نوزدهم و الحاق سرزمین قفقاز ایران به روسیه و ناکامی بریتانیا در کمک به ایران با وجود معاهدات ۱۸۰۱، ۱۸۰۹ و ۱۸۱۴ بیاعتمادی ایران را تشدید کرد. افزون بر این، تغییر سیاست بریتانیا در قبال نزاع ایران و افغانستان بر سر هرات ـ از تحریک ایران برای حمله به هرات در سال ۱۷۹۸، تا تعهد به بی طرفی در ۱۸۱۴، تا محاصره جزیره خارگ و بوشهر در ۱۸۵۱ به منظور مجبور کردن ایران به عقب نشینی از هرات ـ خشم ایران را بیشتر کرده بود.
… بریتانیا گمان میکرد که ایران بازیچه دست روسیه است و ایران بر این باور بود که بریتانیا داشت پایه منافع خود در منطقه را به قیمت از دست رفتن حاکمیت و تمامیت ارضی ایران مستحکم میکرد.
… اولویت بریتانیا به سه جزیره ایرانی قشم، هنگام و خارک معطوف بود… بریتانیا سیاست هویج و چماق در قبال ایران را در پیش گرفت. فرستاده بریتانیا در تهران به شاه گفت که اگر ایران به بریتانیا اجازه دهد که در قشم پایگاه داشته باشد، حکومت بریتانیا در عوض از نفوذ خود برای بازگرداندن سلطه ایران بر بحرین استفاده میکند؛ اما چنانچه ایران هنوز درخواست آنها برای پایگاه را رد میکرد، بریتانیا ممکن بود حقوق و ادعای شاه را نسبت به جزایر خلیج فارس زیر سوال ببرد. در واقع، این همان سیاستی بود که بریتانیا در سال ۱۹۰۴ در رابطه با جزایر سه گانه مورد مناقشه ابوموسی و دو تنب دنبال کرد.
به دست آوری یک پایگاه نظامی برای بریتانیا آنقدر مهم به نظر میرسید که والی هند میگفت: «بریتانیا باید به هر قیمتی خارک را به دست آورد، این جزیره میتواند سنگاپور خلیج فارس شود»…بریتانیا شیوخ را مجبور به امضای موافقتنامههای»انحصاری» و «عدم انتقال مالکیت» به نفع خود کرد، از اینرو، شیوخ را از داشتن روابط بین المللی و اعطای حقوق بهره گیری یا امتیازات دیگر به هر عامل خارجی محروم میکرد.
…ایران همیشه اختلاف بر سر جزایر سه گانه ابوموسی و تنب بزرگ و کوچک را یک مسئله استعماری به حساب آورده است ـ میراث استعماری بریتانیا که توسط نواحی تحت سرپرستی بریتانیا (شیوخ شارجه و رأس الخیمه) و اکنون توسط امارات متحده عربی به ارث رسیده است.
پیش از برون رفت نظامی بریتانیا از خلیج فارس در دسامبر ۱۹۷۱، ایران برای جلوگیری از دو قطبی شدن عربی و ایرانی در خلیج فارس، همه کوشش خود را برای حل و فصل مسالمت آمیز نزاع به کار گرفت. ایران استدلال میکرد که نباید به یک قدرت امپریالیستی اجازه داده شود بخشهایی از خاک ایران را به نواحی تحت سرپرستی استعماری خود اختصاص دهد. ایران ادعای خود را بر مبنای حقایق تاریخی و شواهد و مدارک نقشهای قرار میدهد. شیوخ شارجه و رأس الخیمه دعاوی خود را بر مبنای میراث قبیله ای قرار میدهند… موضوع پیچیده است، به ویژه به این دلیل که منافع استعماری بریتانیا و مداخلات گذشته، شواهد را مخدوش ساخته است. از این رو، روشن شدن حقایق مادی و انتخاب قانون قابل اجرا، اصل مطلب در این پژوهش است. این یک پژوهش میان ـ رشتهای است که به جغرافیا، تاریخ، اقتصاد، سیاست، روابط بین الملل و حقوق میپردازد.»
مطالعه این کتاب به ویژه برای پژوهشگران روابط بینالملل، حقوقدانان و دیپلماتهای ایرانی در عرصه روابط خارجی میتواند سودمند باشد چرا که روایتها و ادله جالبی درباره روابط ایران و انگلیس و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس ارایه میکند که برخی از آنها از تازگی برخوردار هستند. این کتاب توسط علی محمودی سرچقایی به فارسی برگردان شده و توسط ماندانا تیشه یار ویرایش علمی آن صورت گرفته و در دی ماه ۱۴۰۲ توسط انتشارات چاپخش منتشر شده و به بازار کتاب راه یافته است.