تقابل نظامی اسرائیل و ایران: پیامدها و راه حلها | سید حسین موسویان آیین نوروز دوای درد افغانستان | حسین دهباشی ردپای نوروز در ادبیات داستانی | محمد مالمیر سبزی پلو با ماهی | مرتضی رحیمنواز بهداشت و تغذیه در تعطیلات مراسم نوروز باستانی | گلبن سهراب شهر نوروزانه | بهروز مرباغی تئاتر و بهار، تلاشی برای زدودن زشتی و پلشتی | مجید گیاهچی نوروز در رادیو ایران زمستان به پایان رسیده است… | محمود فاضلی اهمیت پاسداری از جشن نوروز در افغانستان | محمدصادق دهقان پارسه، تختگاه نوروز | مرتضی رحیمنواز نوروز، جشن بیداری | جعفر حمیدی بازشناسی نمادهای انسانی نوروز | مرتضی رحیمنواز آن روزگاران | ساناز آریانفر سیمای جهانی نوروز ایرانی | مرتضی رحیمنواز آداب و رسوم نوروزیِ تاجیکان | دلشاد رحیمی* نظام اسطورهای نوروز | مرتضی رحیمنواز نوروز و دیپلماسی میراث فرهنگی | رضا دبیری نژاد تحویل سال و تغییر احوال | محمدجواد حق شناس نمادشناسی سفره هفتسین و نوروز | مرتضی رحیمنواز حال و هوای عید در تاجیکستان | عباس نظری کارت تبریک عید | مجید جلیسه نوروز، فرهنگِ هویتساز | فریدون مجلسی شکوهِ هرات، در فراسوی گستره ایران فرهنگی نوروز، جشن رستاخیز آئینهای پیشوار نوروزی | ندا مهیار نوروز و آیینهای نمایشی نوروزی سیاست همسایگی در نوروزستان | سید رسول موسوی پوتین قادر نیست جنبش رهبر مخالفان را خاموش سازد | آندره ئی سولداتوف . ایرینا بروگان (ترجمه: رضا جلالی) جشن آتشافروزان | مرتضی رحیمنواز عامل قدرت چین نه فناوری که خبرچین ها هستند | مین شی پی (ترجمه: رضا جلالی) روسیه آینده خود را می سوزاند | آندره ئی کولسینیکوف (ترجمه: رضا جلالی) جایگاه نقاشیخط را اثر مشخص میکند تئاتر شهر، حریم ذهنی میخواهد نه حریم شهری | مرتضی رحیمنواز سنگ زیرین آسیاب | فرشاد مومنی در چشم برادر | محمد کریمی* ماجراهای ما یک نفر | محمد امین کریمی* دنیا یالان دنیادی | الهه کریمی* بابا حسن | الهام کریمی* رویای حزبی از جنس اکثریت مردم، حزب عدالت ایران | بهزاد کاظمی سربلند در عرصههای گوناگون | محمود کاشانی چشمی و چراغی که بود| علیرضا فخیمی* جانِ جان برکف ما | طاهره فخیمی* فراتر از وکیل | محمد حسین زارعی مرد خدا، عمل و تواضع | حسین راغفر یکی مرد بود اندر آن روزگار | دادبه دادمهر دوستدار دوستداشتنی | سیدعلی جزایری حضور سبز حاج آقا | امیرحسین انصاریمهر* آرمانگرایی انقلابی | مجتبی امیری زیست رشک برانگیز | محمد اسدینژاد
دادستان عمومی و انقلاب تهران گفت: قرار جلب به دادرسی و کیفرخواست برای ۴۰ نفر در پرونده آتشسوزی زندان اوین صادر شد.
مرگ راحت گلستان در غربت غرب در قیاس با قتل و خودکشی مهرجویی و پوراحمد در خاک وطن، به طرزی نمادین حکایت سرگشتگی و تناقضات روشنفکران ایران در سدەی چهاردەی خورشیدی است.
جکسون اما در کتاب خود سخن از لحظاتی می گوید که "سیاست بی احساس"،سیاستی که فاجعه می آفریند، باعث می شود مردم به روی زبان تف بیندازند و به سکوت خود به عنوان راهی اصیل برای احترام گذاشتن به زندگی نگاه کنند: در چنین وضعیتی سکوت خود خواسته ناشی از آسیب روحی تنها راه باقی مانده برای احترام به قربانی یک فاجعه است
چرا اجازه ندادند کمیته حقیقتیاب بیطرفی ابعاد ماجرا را بررسی کند؟ چرا خبرنگاری که برای تهیه گزارش به بیمارستان رفته بود، بازداشت شد؟ چرا در طول دوره بستری هیچ رسانهای حق نداشت با همکلاسیها و همراهان آرمیتا گفتگو داشته باشد؟
اکنون بخش بزرگی از این جامعه که به روایت رسمی حاکمیت دربارهی آرمیتا گراوند اعتماد ندارد، بر سر این دوراهی تلخ و گزنده است: آیا آرمیتای عزیز، درگذشته یا جان باخته است؟
روند همه گیری هم در چین ( از بستن چند ماهه تا گسترش کنترل نشده آن پس از خاتمه اقدامات سخت) زخم هایی کاری بر جای نهاده است. چون بیشتر پوشش بین المللی بر قرنطینه در شهر های بزرگی چون شانگهای متمرکز بود، مناطق روستایی به طرزی خاص وسخت تحت تاثیر موج بعدی عفونت ها قرارگرفتند
در خارج از محیط دانشگاهی هم دایره موضوعاتی که می توان منتشر نمود محدود شده و این محدودیت ها حتی تجزیه و تحلیل ابتکارات و ایده های مورد تایید شی جین پنگ را هم تحت تاثیر قرار داده است
اگر دردم یکی بودی چه بودی؟ اگر فقط سر و کارمان با نیروهای متحجری بود که دشمن زیبایی و آزادیاند تکلیف روشنتر بود و کارمان هم راحتتر اما این روزها متجددمآبان به کمک دوستان متحجرشان آمدهاند. دوستانی که ممکن است در ظاهر دشمن آنها باشند اما درست مثل دولبه یک قیچی عمل میکنند. خانم مرضیه […]
پس از مرگ معلوم شد حمید حامد نویسندەی ناشناس کتاب " همەی ما شریک جرم هستیم " پوراحمد است.
عاقبتِ غریبی است. داریوش مهرجویی سزاوار چنین پایانی نبود. هر زندگی پایانی دارد، امّا هر پایانی سزاوار نیست. مردی که آزارش به کسی نرسیده بود، شرّ و ظلمی نرسانده بود، مردی که صادقانه و خالصانه به فرهنگ این کشور خدمت کرده بود، خادمِ معرفت و هنر بود، تا توانست خیر رساند، مستحقّ اینچنین پایانِ هولناک […]
۲۵ شهریور یک روز ملی است، مسلما هیچکس نمیخواهد آن روز را به عزا تبدیل کند، روز امید است به ساختن ایران عزیزمان با دستهای خودمان. روز گرامیداشت دختر ایران مهسا و همه دختران و همه جوانان خوب کشورمان است. روز احساس تعهد جوانها به ساختن ایران است.
پس از تایید مفقود شدن ۴۸ تخته فرش نفیس از بخش نهاد ریاست جمهوری مجموعه سعدآباد مشخصا ساختمان «حافظیه» و طرح ادعای رییس اتحادیه فروشندگان فرش دستباف مبنی بر آنکه «فرشها از کاخ سعدآباد به موزه فرش ایران انتقال داده شدند»، موزه فرش ایران در اینباره توضیحی ارائه کرد.
(قبل از جنگ) صدای سینما تابستانیش در مسیر باد به پشت بام خانه امان میرسید و پول بلیط نداده هرشب دوسانس فیلم ها را درازکش در رختخواب پر از دوده پالایشگاه شنیده و کاملا تصویری با خواهر و برادر تصورش میکردیم با تمام ان اهنگهای هندی و چاقوکشی ها و دعواهای فیلم های ایرانی و […]
چهارپایه کشیدن هم مثل نظافت توالت، نگهبانی دادن، و یا حتی جنگیدن یک شغل حرفهای میتواند باشد که علاقه مندانش حالا با هرانگیزهای آن را انتخاب کنند.
بعد از مشاهده علائم نفس کشیدن در نوزاد سریع پارچهای برداشتم و دور بچه پیچیدم و روی صندلی سردخانه گذاشتم و دنبال سوپروایزر گشتم
معصومه ابتکار ، در رشته توییتی نوشت: یکماه است که جنایت مسموم کردن دختران تکرار می شود. همه منتظرند بخشهای انتظامی و قضایی فورا اقدام کنند.
قتلهایی كه به دست شوهران انجام گرفته، عموماً پس از درگیریهای لفظی، در اوج عصبانیت و گرفتار شدن در دام جنون لحظهای بوده است و معمولاً طرح و نقشهای از پیش طراحی شده برای قتل در ذهن نداشتهاند
پژوهشهای انجام ﯾﺎﻓﺘﻪ درباره علل خشونت علیه زنان، این عوامل را در ﺳﻪ ﺳﻄﺢ « ﻋﻮاﻣﻞ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﮐﻨﻨﺪه در ﺳﻄﺢ ﻓﺮد ﺧﺸﻮﻧﺖ دﯾﺪه ( زنان )» ، « عوامل تعیین کننده در سطح عامل خشونتگر ( مردان )» و « عوامل تعیین کننده در سطح خانواده ( جامعه ) » دسته ﺑﻨﺪی می ساز د .
در «قیصر»، جاهل با آن شمایل و لحن شناختهشده همان ابتدای کار میمیرد و قیصر با لباسی دیگر وارد میشود که ماهیت و ارزشهایش دقیقاً همان است و این بازتولیدِ آشکار، بهطور فراگیر به مثابه مرگ لوطی و زایش یک قهرمان تازه در بوق و کرنا میشود
فیلم در واقع از الگوها ی مرسوم سود م ی جو ی د تا داستان ی ک مثلث عشق ی را روا یت کند، اما ضلع مهم ی از ا ی ن مثلث، شخصیتی است به نام « فرحان » که بیش از آنکه فردیت داشته باشد ، نمایندها ی است از عشیره و درواقع خود قربانی تمام سنتها و حرف و حد یثهایی است که جامعهی بسته قبیلهای گرفتارش است
بزرگ ترین درسی که فیلم به مخاطب میدهد این است که ازدواج اجباری و تحت سیطره قرارگرفتن زن ، عاقبتی جز تلخکامی و ناکامی ندارد