ما آدمیان در طول زندگی و در مسیر رشد و تکاملمان تحت تاثیر عوامل و مولفههای تربیتی مهم بسیاری قرار میگیریم که تکتکشان نقش بسزایی در تادیب و تهذیب شخصیتمان ایفا میکنند. یکی از این عوامل مهم و موثر همنشینی و مؤانست با انسانهای بزرگ و برجستهایست که همواره نه با موعظه و نصایح و اندرزگویی؛ بلکه با شخصیت و منش و خلقوخوی خود در مراحل مختلف زندگی چنان تاثیر عمیق و سودبخشی بر کردار و سکناتمان میگذارند که در هیچ مدرسه و مکتبی آموختنی نیست. به قول میرزا حبیب خراسانی که:
«درمدرسه آموختهای گرچه بسی علم
در میکده علمیست که آموختنی نیست»
درک محضر انسانهای ممتاز و شاخص و هربار نشست و برخاست و همنشینی با آنها بذر کمال و معرفت را چنان در وجود انسان مینشاند که ثمرهاش جز بلوغ و پختگی و آزمودگی نیست. و برای نگارنده این سطور، چنین بود افتخار آشنایی و مجالست و دوستی با زندهیاد حاج محمدحسن کریمی. مردی از جنس آینه و آب، زلال و بیغش، صاف و صادق و پاک و بیآلایش. مردی که از دیار عشق و وفا آمده بود تا در دل همراهانش دانه محبت بکارد. مردی که بزرگ بود اما افتاده و فروتن. فاضل و حکیم بود اما بیادعا و خاکی. مردی که به قول حکیم نظامی:
«چو از باریک بینی موی میسفت
به باریکی سخن چون موی میگفت»
در رثای چنین بزرگ مردی سخن گفتن، الحقوالانصاف برای این حقیر امری است بس دشوار و غامض که به جد و به دور از تعارف به هیچ روی خود را در جایگاهی نمییابم که چنین کنم، اما گذشت یکسال از دوری و فراقاش جهت رفع قدری دلتنگی و پژمردگی از یکسو و اطاعت امر مدیرمسوول محترم نشریه وزین نیمروز؛ جناب دکتر حقشناس از دیگرسو، این جسارت و بیپروایی را در من قوت بخشید. چه آنکه قطعا بسیارند اساتید و یاران و دوستانی از سنخ خود او که بهتر و نیکوتر از قلم این حقیر در مدحت و منقبت این بزرگمرد خامه بر جبین مصحف بنشانند.
حقیقتا اگر خواسته باشم به گوشهای از فضائل و معارف او اشاره کنم، هیچگاه نمیتوانم در یک مقاله کوتاه حق مطلب را آنطور که باید و شاید ادا کنم. از این رو در این مقال صرفا به یکی از شاخصترین خصوصیات او که همواره در من تاثیر عمیقی میگذاشت و گاهی مرا شگفتزده میکرد، نگاهی میاندازم. و آنهم خصلت و منشی است که در این روزها و این برهه از تاریخ سرزمینمان گویی آرام آرام رو به افول است و درک و هضم آن دست نیافتنی. این خصلت نیکو چیزی نبود جز تحمل حرف مخالف.
مرحوم کریمی علاوه بر اینکه به زیور بسیاری از خصائل نیکو مزین بود، به عقیده من خصلت تحمل حرف مخالف، یکی از برجستهترین و بارزترین فضیلتهای او به شمار میآمد. در طول سالهایی که از نزدیک افتخار همراهی و همنشینی او را پیدا کرده بودم، در بسیاری از جلسات و گفتوگوهایی که با او داشتم گاهی از روی ناپختگی و مواقعی به زعم خودم از روی منطق و استدلال با آراء و نظراتش به صراحت مخالفت میکردم و با لجاجت و بیپروایی دیدگاهش را نقد میکردم و افق نگاهش را به باد ایراد و اشکال میگرفتم. اما دریغ از ذرهای دلخوری و رنجیدگی که در او بروز کند. همین است که میگویم این خصلت او در بسیاری مواقع موجب شگفتی و حیرت من میشد. آخر مگر میشود استاد دانایی چون او حتی یکبار هم از دست مخالفتهای شاگرد کوچکش نرنجد و اندکی تغییر و ناراحتی در چهره و رفتارش پدید نیاید؟
بزرگمنشی و آزادگی در او هیچ حد و مرزی نداشت و این بود که باعث میشد در برابر شنیدن صدای مخالف چنان سعهصدر و شکیبایی از خود نشان دهد که در نگاه یک ناظر بیرونی جز حیرت و شگفتی چیزی بر جای نگذارد. همواره و در همه موارد با صبر و حوصله مخالفتها را میشنید و با انصاف کمنظیری که داشت یا صادقانه میپذیرفت یا همچنان راسخ و استوار از دیدگاهش دفاع میکرد و پس از پایان گرفتن بحث با آن لبخند دلنشین همیشگیاش با رفتاری صمیمی و با اخلاص دوباره سایه پرمهر و محبتش را بر سرت میگستراند.
در رفتار او همیشه ارزش و جایگاه والای دوستی و مودت با هیچ مؤلفه دیگری جایگزین نمیشد و به نظر من این مرام و معرفت بالای او بود که همواره او را متمایز میکرد. خلق و خویی که بارها و بارها بسیاری از دوستان و همراهانش شاهدش بودهاند و قطعا این سخن را تایید میکنند.
اما درد و رنج اصلی اینجاست که در این دوران حساس از تاریخ سرزمینمان که بیش از پیش نیاز به این داریم که تحمّلمان در برابر حرف مخالف را بیشتر کنیم، باید شاهد پرکشیدن و آسمانی شدن آزادمردان و دریادلانی همچون زندهیاد حاج حسن کریمی باشیم.
دریغ و درد و صدافسوس که انسانهایی از جنس او در بدنه حاکمیت تبدیل به دُرّه نادره شدهاند و متاسفانه نه تنها هیچ تحملی برای شنیدن صدای مخالف نیست، بلکه برخوردهای قهری و جبری جرات و جسارت مخالفت را نیز از اغلب کسانی که با دلسوزی و شفقت اظهار مخالفت میکنند، سلب کرده است. ناگفته پیداست که در تمام حوزهها این نوع رفتار سرانجامی جز انحطاط و شکست در پی نخواهد داشت. خاموش کردن و خفه کردن صدای مخالف، نتایج فاجعهباری به بار آورده و خواهد آورد که گریبانگیر همه شئون مملکت است. فجایعی بهبار میآورد که بارها و بارها در تاریخ بسیاری از کشورها بالاخص کشور خودمان دیدهایم و خواندهایم. و امروز بیش از هر چیز، جای خالی افرادی از جنس حاج حسن کریمی احساس میشود. افرادی که باید صبر و تحمل خود را در برابرشنیدن صدای مخالفتها بالا ببرند و با عدل و انصاف همه حرفها را خوب بشنوند و مخالفتهایی که از سر دلسوزی و منطق و استدلالِ درست مطرح میشود را به جای خاموشکردن و رفتارهای قهری مورد توجه و مداقه قرار دهند.
احترام گذاشتن به مخالف چه در حوزه رفتار فردی چه در حوزه رفتار اجتماعی و چه در حوزه رفتار حاکمیتی نتیجهای جز رشد و توسعه و شکوفایی در پی نخواهد داشت و این نکتهایست که میتوان در سرنوشت سعادتمند افرادی مثل زندهیاد حاج حسن کریمی در شکل فردی و اجتماعی آن و در سرنوشت کشورهای توسعه یافته و شکوفا نیز به راحتی مشاهده و درک کرد.
به قول حضرت حافظ:
«در سفالین کاسه رندان بهخواری منگرید
کاین حریفان خدمت جام جهانبین کردهاند»