همیشه اکراه دارم از اینکه در روز خبرنگار برای صنف خودمان چیزی بنویسم. احساسم این است که نوعی رانت است! دلیلش اینکه استفاده از قلم را حق مردم (و نه حق شخصی) می دانم. با این حال شاید ترک این عادت برای یکبار چندان مضر نباشد!
خبرنگارها هم آدمند! یعنی مثل همه همنوعان شان خطا می کنند. گاهی تند می شوند،گاهی بی انصافی می کنند، گاهی غصه می خورند، گاهی فریاد می زنند، گاهی افسردگی می گیرند، گاهی خودشان را سانسور می کنند، گاهی مسئولان رسانه ای که در آن شاغلند،نوک قلم شان را قیچی می کنند و…
خبرنگار ها هم نان می خورند. سفره شان مثل خیلی از مردم دیگر است. از زندگی لاکچری فقط توصیفش را بلدند؛ از حقوق نجومی فقط تعداد صفرهایش را می دانند، از سفر و تفریح و خوشگذرانی غالبا سرچ عکسهایش در اینترنت را یادگرفته اند و …
خبرنگارها هم مریض می شوند. بعضی ها می گویند آنها مرض دارند! اما واقعا خیلی هاشان به بیماریهای جسمی و روحی دچارند. انها هم بچه هایشان مدرسه می روند و باید هزینه اش را از زیر سنگ هم شده دربیاورند. خبرنگارها اجاره خانه هم می دهند، لباس هم می خرند، به غذا هم نیاز دارند ، با دوست و فامیل هم رفت و آمد دارند و…
اینها را گفتم که نشان دهم خبرنگارها هم آدمند. در محیط کار با سردبیر عبوس و ایرادگیر جروبحث می کنند؛ وقتی می خواهند با فلان مسئول مصاحبه کنند اخم و غرولندهایش را تحمل می کنند؛ موقع نوشتن گزارش و خبر، دست و دلشان می لرزد که به تریج قبای فلانی برنخورد؛ و گاهی که خبری یا مطلبی فلان مقام را می آزارد، با یک تلفن از بیرون به سردبیر و مدیر رسانه باید کیفش را بردارد،با همکارانش خداحافظی کند و با یک دنیا غصه راه خیابان را بگیرد و برود، چون اخراج شده است.
از خطای هیچ کس نباید دفاع کرد و اگر خطاکار عنصر رسانه ای باشد باید سختگیری بیشتر باشد. او اگر یک گزارش شبهه دار یا حتی غلط منتشر کند عرش با زلزله ۸ریشتری تکان می خورد اما کرور کرور مقام و مدیر و مسئول از صبح تا شب دروغ می گویند و وعده خلاف می دهند و عرش اما حتی به اندازه قدرت ویبراتور موبایل ، تکان نمی خورد.
۱۰-۱۱ماه است دو همکار ما در زندانند.اولش گفتند بدلیل تهیه خبر و عکس از قصه مهسا امینی بود، اما حالا اعلام می کنند قصه چیز دیگری است. کاش برایمان توضیح داده می شد دوخبرنگاری که دسترسی شان به اطلاعات، در حد آدمهای متوسط جامعه است چه چیزی به بیگانگان فروخته اند؟ این را نه درجهت تبرئه آنان بلکه از این جهت می پرسم که بقیه همکاران هم بدانند و پایشان را در چنین معرکه ای نگذارند. نکند قصه شبیه متهمان پرونده محیط زیست باشد که دست اخر هم معلوم نشد کی به کی بود.
بگذارید با چند پرسش دیگر به این نوشته پایان دهم. مملکت ما آیا خبرنگار و روزنامه نگار می خواهد؟ همین دیروز آقای رئیسی کلی در باره ضرورت و نیاز به افراد این حرفه سخن گفت. آیا مملکت خبرنگار شجاع هم می خواهد؟ آیا روزنامه نگاری هم که مجیز نگوید می خواهد؟ روزنامه نگاری که آشغالها را زیر فرش قایم نکند می خواهد؟آیا…
در عمری که برای روزنامه نگاری سپری کرده ام ، افتخار همکاری با عده زیادی را داشته ام. بسیاری از خطاهای انها را دیده ام. سر خط قرمزها بحث و دعوا و بگومگو کرده ام.هم تلخ شده ام ، هم تلخی تحمل کرده ام. گاهی وقتها که با مرجع قضایی مواجه شده و حکم محکومیت گرفته اند، حق را به قاضی داده ام اما با این همه هنوز هم به شرف همه آنها قسم می خورم؛ حتی آنهایی که به لحاظ سیاسی و اعتقادی فاصله شان با من از زمین تا آسمان بوده است./منتشر شده در روزنامه سازندگی