ماجرای ” چای دبش ” و خبرهای عجیب و غریب مبنی بر اختصاص هفتاد درصد از ارز ترجیحی ِ مربوط به واردات چای کشور به یک شرکت در میان بیش از یکصد شرکت وارد کننده ی ِاین محصول ، همگان را به فراست انداخت تا هر چه بیشتر زوایای پنهان این رویداد را بکاوند و از چند و چون آن بیش از پیش با خبر شوند . امّا هر چه جامعه به کنکاش پرداخته ، جز همان خبرهای اولیه ،آگاهی و اطلاع بیشتری به دست نیاورده است ولی داستان این فساد مالی بزرگ و بی بدیل، علیرغم به میدان آمدن ( یا به میدان آوردن ِ ) خبرهای ریز و درشت دیگر ، هنوز هم جایگاه اوّل را در بین اخبار داخلی کشور از آن ِ خود کرده و تب و تاب جامعه برای کشف حقیقت این پرونده پا برجاست و این خبر بر ریزش و کاهش اعتماد مردم به سامان دهندگان امور کشور ، اعم از قوای سه گانه و سایر دستگاه ها و سازمان ها افزود و بی پاسخ گذاشتن پرسش های متعدد در افکار عمومی و اذهان مردم و عدم شفاف سازی در این زمینه ، روز به روز بر بی اعتمادی و در نتیجه نا امیدی آنان به بهبود شرایط حکمرانی در کشور خواهد انجامید.
در این میان امّا یک مظلوم ، در گوشه ای کِز کرده و زانوی غم در بغل ، بی صدا و خاموش بر ستمی که بر او می رود می نِگَرَد و فریادی از وی بر نمی آید . چرا که زبان او در قلم دیگرانی است که باید آوای مظلومیت و دادخواهی اش را پاسخ داده و به گوش مردم برسانند و آن مظلومیتی است که دامنگیر واژه ی ِ ” دبش ” شده است.
با جست و جو در برگ برگ ِ فرهنگ های لغت و لغتنامه های معتبر در می یابیم که تمامی عناوین و صفات هم معنی و مترادف ِ ” دبش ” در آن کتاب ها ، حکایت از بار ِ معنائی ِ خوشایند ، پسندیده و مثبت ِ این واژه ی ستمدیده دارند و به نیکی پی می بریم که تا چه اندازه بر این واژه ی زیبا ، ستم رفته است .
حال با آشکار شدن فساد موجود در سیستم اداری و بانکی کشور و بخش خصوصی فعال در تجارت چای ، خسارتی بزرگ و نا روا بر ” دبش ” وارد آمده و این خوش منظر را با سر انجامی بد فرجام روبرو ساخته ، به گونه ای که این روزها هر کس می خواهد فردی یا سازمان یا جریانی را به بد نامی و تمسخر یاد کند ، واژه «مادر مُرده» ی ِ «دبش» را هدف طعن و لعن خود قرار می دهد و اینک پرسش این است که : آیا وقت آن نرسیده که مسئولان ذیربط به جای سکوت در مقابل افکار عمومی و ماجرای این فساد بیش از یکصد و چهل هزار میلیارد تومانی ( که به منظور پیشگیری از اشتباه در نگارش تعداد صفرهای آن ، به ناچار آن را با حروف نوشته ام ) و رقمی است که می تواند به عنوان یک رکورد در ” گینس ” به ثبت برسد ، دستی بالا بزنند و علاوه بر برخورد قضائی و اداری با آمران و عاملان و سوء استفاده کنندگان این فساد بی نظیر ، آبرو و حیثیت این واژه ی دلنشین را نیز که در این روزها از شرمندگی ِ گناه ناکرده سر در گریبان فرو برده و دم بر نمی آورد و هر پوزخند و ریشخند و ناسزائی را تحمّل می کند به او برگردانند تا در تاریخ ادبیات این سرزمین به یادگار نمانَد که مردمش روزگاری را دیدند که ” بدی ” به جای ” خوبی ” تکیه زد و خوبی از خجالت سر به زیر انداخت و کسی را اراده ی ِ اعاده ی ِ حیثیت از وی نبود !؟
برای رضای خدا و ثبت در تاریخ ادبیات ایران ، آبروی از دست رفته «دبش» را به او باز گردانید