حسین کنعانی مقدم، فعال اصولگرا نوشته:
“پایداریچیها به دنبال شکلگیری حکومت اسلامی به جای جمهوری در ابعاد و تفکر ویژه خود هستند. تلاش برای حاکمیت بر اساس قرآن و حکومت امام زمان در مشی سیاسی این گروه برجسته است.”
جبهه پایداری که در حقیقت فرزندان فکری و معنوی آیتالله مصباح یزدی هستند، یک شبه به اینجا نرسیدند که در نوع شریانهای نظام نفوذ کرده تا جایی که بر خلاف قانون اساسی و شعارهای اولیه انقلاب، به دنبال تبدیل جمهوریت به امارت و حکومت اسلامی هستند. این طیف چراغ خاموش در دهه ۶۰ و اوایل ۷۰ به دنبال نیروسازی بود.
این تفکر از موسسه در راه حق به موسسه امام خمینی تغییر نام یافت و گرچه در دوران آیت الله خمینی از نمود خاصی برخوردار نبود و جایگاه خاصی نداشت، اما با پیدا کردن رگ خواب دوران پسا خمینی، خود را به مرور اما سازمان یافته به راس هرم قدرت نزدیک ساخت.
من به یاد ندارم که تعبیرات تند تیز درباره ولایت فقیه و هیچکاره بودن مردم، از سوی آقای مصباح در دوران رهبری آقای خمینی ایراد و نشر یافته باشد چنانچه دوران جنگ چیزی یادم نمیآید از ترغیب و تشویق حضور در جنگ و دیگر شعارهای انقلابی!
یکی دوسال اول رهبری آقای خامنهای گاه و بیگاه که از درب موسسه آقای مصباح رد میشدم اتوبوسهای سپاه قابل پارک بود که درجه داران و افسران سپاه گروه گروه برای کلاس و توجیه، وارد این موسسه میشدند. ورود به دهلیزها و سرشاخههای نظام به مرور و با حمایت روز افزون راس هرم ادامه یافت. رشد این حضور از زمانی سرعت یافت که رهبری برای دیدار آقای مصباح به منزل شخصی وی رفت و صاحبخانه روی پای آقای خامنهای افتاد تا ببوسد.
هنگامی که آقای مصباح در نبود شهید مطهری تئوریسین نظام و مطهری زمان شمرده شد، نفوذ این جریان فکری به اوج رسید.
در زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد بسیاری از کارگزاران او از جریان فکری آقای مصباح بودند تا علاوه بر چنگ اندازی در مصادر انتصابی در پستهای انتخابی نیز وارد شوند.
علاوه بر مراکزی از سپاه، مهمترین نهاد انتصابی که پایداریها در شبکههای اثرگذار آن جای گرفتند، صدا و سیما بود که از شبکه افق آغاز و روز به روز سرایت بیشتری در این غول اطلاع رسانی پیدا کرد.
با آمدن رئیسی، گذشته از اینکه نزدیک به نیمی از مدیران احمدی نژاد به پستهای مختلف بازگشتند، روند نفوذ شاگردان آقای مصباح افزایش یافت و گرچه در قوه قضائیه نتوان نمونهای مستقیم از حضور آنان یافت اما دو قوه تقنین و اجرا، علاوه بر بسیاری از مصادر انتصابی زیر نظر رهبری یا مستقیما از این گروهند یا همساز با آنان.
اینکه یک گروه بتواند با طی کردن روند طبیعی، پلههای قدرت را طی کند ایرادی بر آن نیست ولی مشکل اینجاست که این طیف و گروه با رانت حمایت مادی و معنوی راس هرم به اینجا رسیده که در حال براندازی جمهوریت و تبدیل آن به امارت اسلامی است.
پرسش این است که آیا راس هرم از این کودتای خزنده اطلاع دارد؟ اگر اطلاع دارد آیا موافق هدم جمهوریت و جایگزینی حکومت فردی بر همین جمهوری نیم بند اسلامی است؟!