• امروز : سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳
  • برابر با : Tuesday - 7 May - 2024
::: 3338 ::: 0
0

: آخرین مطالب

وطن فارسی | محمدکاظم کاظمی* شبی با هرات جشنواره بین‌المللی فیلم زنان هرات | الکا سادات* از گسست تا پیوند هنرمندان خطاط هرات و تهران | نیک محمدمستمندغوری* نگاهی به نهادها و نشریه‌های ادبی در هرات از ۱۳۸۰ تا ۱۴۰۲ | افسانه واحدیار* اندیشه‌های اجتماعی خواجه عبدالله انصاری | سعید حقیقی جایگاه هرات در محیط فرهنگی و ادبی تاجیکستان | عبدالله راهنما* شناسنامه انجمن ادبی هرات | نارون رجایی داغ تمنا | سید ابوطالب مظفری از تسبیح تا ترنم | محمدکاظم کاظمی جامی؛ برترین چهره فرهنگی هرات | حسن امین هرات، قلب ادبیات، معنویت و تصوف در افغانستان | مرضیه سلیمانی (خورشید) پیوند هرات با آریانا و ایرانشهر | یحی حازم اسپندیار شاهنامه و هرات | محمد آصف فکرت هروی هرات از نگاه دکتر اسلامی نُدوشن | مهرداد صادقیان ندوشن هرات؛ پیوند دهنده‌ای فرهنگی ملت‌های حوزۀ نوروز | عبدالمنان دهزاد شکستن چندمین استخوان در تحویل سال | خالد قادری* هرات، نقطه‌ وصل در حوزه‌ نوروزستان | اسحاق ثاقبی داراب ظرفیت‌های هرات برای پیوندهای تاریخی حوزه‌ی تمدنی نوروز | محبوب‌الله افخمی* توهمات امارات در مورد بین المللی کردن مسئله سه جزیره ایرانی | کورش احمدی* مناقشه بر حق حاکمیت تاریخی ایران | محمدجواد حق‌شناس شبکه ملی و فراملی موزه خلیج فارس | رضا دبیری‌نژاد* حوضه آبریز خلیج فارس و دریای عمان؛ روستانشینی و پایداری معیشتی | محمدامین خراسانی* برای صیانت از نام خلیج فارس نیازمند عزم ملی هستیم خلیج فارس در آئینه زمان | محمدعلی پورکریمی* حفاظت از نام خلیج فارس جزایر سه‌گانه ایرانی، دسیسه انگلیسی، فراموش‌کاری عربی | محمدعلی بهمنی قاجار خلیج عربی یا خلیج همیشه فارس؟ بر این دو عنوان درنگ کنید | حبیب احمدزاده هژمونی ایرانی خلیج فارس از عهد باستان تا کنون | مرتضی رحیم‌نواز درباره پوشش و لباس زنان در جزیره کیش | مرتضی رحیم نواز جهانی شدن و نقش ژئواکونومیکی منطقه خلیج فارس | مهدی حسین‌پور مطلق خلیج فارس، آبراه صلح و گفتگو | فریدون مجلسی خلاء قدرت و ابهام چهره ژئوپلیتیکی در خلیج فارس | نصرت الله تاجیک درباره روز ملی خلیج‌فارس | محمدجواد حق‌شناس موزه ملی هرات | مرتضی حصاری کتیبه‌های فارسی مسجد ‌جمعه (جامع) هرات | مرتضی رضوانفر مسجد جامع هرات میراثی ماندگار در تاریخ معماری جهان اسلام | علیرضا انیسی معماری در خراسان بزرگ عهد تیموری | ترانه یلدا از چهارسوی هرات تا چهار مرکز دیپلماسی جهان | سروش رهین هرات و نقطه‌ ‌عطف رهبری | ظاهر عظیمی هرات و توسعه‌ سیاسی | سید نایل ابراهیمی حوضه آبریز هریرود؛ چالش‌ها و راهبردهای مشارکتی و بومی | عبدالبصیر عظیمی و سیدعلی حسینی موقعیت استراتژیک هرات | فریدریش انگلس (ترجمه‌: وهاب فروغ طبیبی) نقش هرات در همگرایی منطقه‌ای | ضیاءالحق طنین درخشش تاریخی هرات | سید مسعود رضوی فقیه دیدار سروان انگلیسی با یعقوب‌خان در هرات | علی مفتح ایستاده بر شکوه باستانی* | محمدجواد حق‌شناس سیاست‌گذاری «همگرایی منطقه‌ای» در حوزه تمدنی ایران فرهنگی هرات در عهد ایلخانی، آل کرت و تیموری | شیرین بیانی گزارش سفر محمود افشار به افغانستان

4

جدال مکتب‌ها در عصر شریعتی | حمزه کرمی (بخش دوم)

  • کد خبر : 13473
  • 30 خرداد 1402 - 12:38
جدال مکتب‌ها در عصر شریعتی | حمزه کرمی (بخش دوم)

از جمله شخصیت‌ها وچهره‌هایی که در به وجود آمدن انقلاب اسلامی و در تنویر افکار عمومی نقش غیر قابل انکاری دارد دکتر علی شریعتی است. او با سخنرانی‌های جذاب ادبی، حماسی، مذهبی، انقلابی و شورانگیز خود، که بُعد جامعه‌شناسی آن قویتر می‌نمود از جمله معدود چهره‌هایی بود که بخش مهمی از بارحرکت فرهنگی آن روز […]

از جمله شخصیت‌ها وچهره‌هایی که در به وجود آمدن انقلاب اسلامی و در تنویر افکار عمومی نقش غیر قابل انکاری دارد دکتر علی شریعتی است. او با سخنرانی‌های جذاب ادبی، حماسی، مذهبی، انقلابی و شورانگیز خود، که بُعد جامعه‌شناسی آن قویتر می‌نمود از جمله معدود چهره‌هایی بود که بخش مهمی از بارحرکت فرهنگی آن روز جامعه را بر دوش می‌کشیدند.

قضاوت در مورد افراد و چهره‌ها و شخصیت‌های علمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی کار بسیار دشواری است و هر شخصیت فرهنگی و سیاسی و یا علمی را بایستی در حال وهوای زمانه‌ای که می‌زیسته مورد ارزیابی و قضاوت قرار داد. به عبارتی ارزیابی گفته‌ها و قول و فعل هر چهره‌ای را بایستی در شرائط زمانی و مکانی و فکری، فرهنگی خودش مورد بررسی قرار داد زیرا هر قضاوتی غیر از این می‌تواند به خطای تحلیل و خطای روایت در موردآن چهره و شخصیت بیانجامد.

در این فرصت که در آستانه‌ سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی قرار داریم بنا به اقتضای این مناسبت، نگارنده برآن است تا نقد و بررسی و تاملی راجع به ابعادی از اندیشه دکتر شریعتی داشته باشد.

ممکن است برخی بگویند نقد وبررسی اندیشه و فکر یک شخصیتی که حالا در قید حیات نیست و نمی‌تواند پاسخی به انتقادات و نظرات بدهد، امری ناپسند است. اما نگارنده سخت معتقد است که نقد وبررسی فکری هر چهره‌ علمی و فرهنگی به رشد و تنقیح فکری جامعه و حتی زدودن شوائب در مورد آن شخصیت کمک خواهد نمود و قضاوت‌ها در مورد آن چهره‌ اندیشمند را واقعی‌تر خواهد ساخت.

برای درک درست از شخصیت و اندیشه‌ دکتر شریعتی، نخست شایسته است مقدمه‌ای در مورد زندگی و سیر فکری و اندیشه‌ای ایشان ارائه شود تا شرائط زمانی و مکانی و جغرافیایی رشد و نمو دکتر شریعتی برای مخاطب ارجمند روشن‌تر گردد.

شاید بتوان گفت اولین معلم دکتر شریعتی، پدر بزرگوارشان استاد محمدتقی شریعتی بود که در عصر خویش جزو چهره‌های نامدار و اسلام‌شناس به حساب می‌آمد و در مشهد حلقه‌ای از متعلمین را تربیت می‌کرد. دکترشریعتی هم در آن جمع از محضر پدر بهره‌ها گرفت.

سپس دکتر شریعتی با حوزه‌ علمیه مشهد که جزو سه مرکز مهم حوزوی جهان تشیع بوده و هنوز هم هست و با برخی از چهره‌ها و روحانیون فعال آن حوزه هم‌نشینی پیدا کرد و در تکمیل آموزش‌های دینی خود از این رفت وآمدها بهره‌ها و عبرت‌ها گرفت.

پس از اخذ لیسانس از دانشگاه مشهد با استفاده از امتیاز رتبه اولی، بورس تحصیلی دانشگاه سوربن فرانسه را بدست آورد.

پنج سال اقامت در پاریس سازنده‌ترین دوران رشد علمی وفکری شریعتی را در پی داشت.

او در این مدت علاوه بر تحصیلات جامعه‌شناسی، با آثار و شخصیت‌ها و چهره‌های علمی و فکری و فلسفی و دانشمندان و نویسندگانی مانند: برگسن، آلبرکامو، سارتر، شوارتز، و جامعه‌شناسانی مانند گرویچ وبرگ و اسلام‌شناسانی نظیر لویی ماسینیون، استادِ هانری کربن فیلسوف شهیر فرانسوی آشنا و هم‌نشین شد. همچنین با آثار فرانتس فانون از تئوریسین‌های انقلاب الجزایر و ایده‌ها ونظریات او در مورد از خودبیگانگی فرهنگی و زیان‌های روانی ناشی ازتجاوزات امپریالیسم بهره‌مند گردید.

او نخستین جرقه‌ها و علاقه‌مندی به افکار فانون را در ایران بر افروخت.

دکتر شریعتی علاوه بر ارتباط با انقلاب الجزایر با سایر مبارزین وتئوریسین‌های ضد استعماری در جهان از جمله تئوریسین‌های جهان عرب و آفریقایی مقیم فرانسه ارتباطات گسترده‌ای برقرار کرد.

او تحت تعالیم لویی ماسینیون اسلام‌شناس و مستشرق فرانسوی به تحقیق بیشتر درباره اسلام پرداخت.

(لویی ماسینیون مستشرقی مسیحی بود، اما مطالعات وسیعی درباره اسلام به عمل آورد و در معرفی اسلام به مردم غرب و اروپا بسیار موثر و نقش‌آفرین بود. و هم او بود که با ارائه رساله‌ای از سهروردی به هانری کربن در استانبول ترکیه، او را شیفته تفکر سهروردی کرد تا آنجا که کُربن تمام عمر خویش را صرف تحقیق وپژوهش در فلسفه‌ی اسلامی وفلسفه سهروردی نمود.)

شریعتی همچنین به مطالعه دقیق مارکسیسم مشغول شد و در آن عصر که مارکسیسم قریب یک سوم خاک کره زمین ونزدیک به یک ونیم میلیارد نسمه بشری را بسمت خویش جذب کرده بود جذابیت‌های مارکسیسم علاقه اورا به مطالعه بیشتر این مکتب افزایش داد.

می‌توان ادعا کرد: دورانی که دکتر شریعتی به لحاظ علمی و فکری به ثمر نشست اوج گسترش فضای مارکسیستی و چپ‌زدگی در بین روشنفکران جهان، به‌ویژه روشنفکران جهان سوم بود. در نتیجه نمی‌توان تاثیر اندیشه‌ چپ و مارکسیست را بر روی فضا و اندیشه‌ فردی واجتماعی آن روز در جهان، خاورمیانه و ایران را نادیده گرفت.

تحولات اجتماعی ایران به‌ویژه کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و حذف و تبعید دکتر مصدق، تاثیرات مهمی روی شریعتی گذاشت.

او با پیوستن به شاخه مشهد نهضت مقاومت ملی به رهبری آیت الله طالقانی، مهندس بازرگان ومهندس یدالله سحابی عملا از حاشیه‌ سیاست ایران وارد متن فعالیت‌های سیاسی اجتماعی و مبارزاتی شد و با نطق‌های آتشین و شورانگیز و جوان‌پسند خود که با معرفی اسلام و تشیعی جدید همراه بود خبر از ظهور پدیده‌ای ناشناخته و اثرگذار در عرصه مبارزاتی و فرهنگی و دینی کشور می‌داد.

او به خاطر تاثیرگذاری‌اش چند بار توسط ساواک دستگیر و زندانی شد؛ اما این اقدامات او را برای تداوم مبارزه با حاکمیت پخته‌تر و مصمم‌تر ساخت و بر تداوم مبارزه‌اش به عنوان یک روشنفکر مسلمان در بیداری ملت ایران و حتی ملت‌های جهان سوم نقش اساسی داشت.

دکتر شریعتی سپس جامعه‌شناسی ادیان را به عنوان رشته تخصصی خود در مقطع دکتری برگزید. زیرا دریافته بود که ملت‌های استعمارزده جز با انگیزه‌های دینی وعقیدتی علیه استعمار و استحمار و استکبار به حرکت درنمی‌آیند. او برآن بود که در ایران نیز جز با یک جنبش دینی و اجتماعی نمی‌توان تحول و تغییری ایجاد کرد.

دکتر شریعتی معتقد بود که موضوعات مذهبی در کتب اسلامی‌ چیزی است و شعائری که مردم به عنوان مذهب می‌شناسند و به آن عمل می‌کنند چیزی دیگر است. و تشیع راستین عنصر متفاوتی است که با هردوی آن‌ها مباینت دارد.

تمام جهت‌گیری‌ها، تحلیل‌های فلسفی، تاریخی، جامعه‌شناختی شریعتی یک سوگیری مذهبی داشت که بُعد اسلامی آن از همه برجسته‌تر بود.

او وجود مذاهب از جمله اسلام را بخشی جدا نشدنی از حرکت بزرگ ادیان در طول تاریخ بشری ذکر می‌کند و برآن است که پیامبران گوناگون برانگیخته شده‌اند تا در طول تاریخ بر اساس واقعیت‌های جامعه و نیاز بشرِ دوران خود، مذاهب جهانی را بنیان‌گذاری کنند.

او ظهور اسلام را نیز در طول نهضت‌های تاریخی و دینی برای رهایی انسان و بهبود زندگی مردم قلمداد می‌کند. و از نظر او، این مفهوم توحید است.

شریعتی اسلام را با اومانیسم (اصالت انسان ویا اصالت بشر) مترادف می‌داند.د و با اومانیسم خاص خود نظریات رادیکالی درباره بخشی از روحانیت، مساجد و حتی تشیّع ارائه می‌دهد.

او در یکی از بحرانی‌ترین دوران‌های فکری جامعه‌ ایران و به عنوان روشنفکری مسلمان که مسولیت آگاهی‌بخشی به جامعه را دارد، وظیفه‌ خود را مبارزه علیه کج‌اندیشی، ظلم، استبداد، و استثمار و استعمار می‌دانست و در طول حیات خویش به صورت نظری و عملی به این باورهای آرمانی پایبند بود.

شریعتی معتقد بود آنچه مردم ایران تحت عنوان مدرنیزاسیون بدست آورده‌اند، نوعی آشفتگی و محرومیت و بردگی و سلطه خارجی و بیگانگی با ارزش‌های بومی است که به علت بریدن ایرانیان از ریشه‌های خود و تقلید کورکورانه از غرب پدید آمده است. و برای نجات این جامعه، احتیاج به پایه‌گذاری یک مکتب (اسلام شناسی) است تا از طریق درک وحیِ اسلام و متکی به روزآمدی وتفسیر مجدد آن، جامعه را به تحولی جدید هدایت کند.

آنچه پایه و اساس تفکر شریعتی را تشکیل می‌دهد. همان چیزی است که خود آن‌را جهان بینی توحیدی می‌نامد. او تاریخ، فلسفه، دین، شریعت و جامعه‌شناسی را در چارچوب یک جهان بینی توحیدی مورد توجه قرار می‌دهد و با این تلقی، توحید به‌عنوان زیربنای فکری و ایدئولوژیک و در دید انسان‌گرایانه، به‌صورت یک فلسفه تاریخ، کشف کننده سرنوشت انسان و جوامع بشری معرفی می‌کند.

اولین مطلب در اندیشه‌ او این است که اساس کار را توحید می‌داند و سایر تقسیم بندی‌ها مانند سرمایه‌داری و کمونیست را غیر اصیل معرفی می‌کند.

دوم، انسان را مرکب از دو قطب اصلی یعنی خاک که برحسب گفته‌ قرآن انسان از آن آفریده شده است وسپس روح خدا که به‌عنوان عنصر حیات‌بخش در وجود او دمیده شده است، معرفی می‌نماید. بر این اساس انسان موجودی ایستا نیست بلکه در یک (شدن) دائمی به‌سمت تکامل است.

سوم، فلسفه تاریخ است که او برگرفته از داستان هابیل و قابیل در تمام تاریخ، در هیات تضاد نیروها و افراد می‌نگرد و از آن به‌عنوان سمبل نبرد همیشگی تاریخ بین دو انسانِ متضاد یا دو تفکرِ متضاد، دو جامعه و دو طبقه‌ متضاد یاد می‌کند.

دکتر شریعتی با روزآمد کردن مفاهیم دینی و اسلامی و نقد وضع موجود از برخی از روحانیت گرفته تا برخی از متون و کتب اسلامی تا حاکمیت وقت، همه را نقد می‌کند.

او جامعه‌ مخاطب خود را که اغلب از جوانان و دانشجویان بودند، به نوعی بازگشت به خویشتن و خودآگاهی و شناخت تفکر اسلامِ انقلابی و راستین و برملا کردن چهره‌ تشیع صفوی و معرفی چهره‌ جدیدی از تشیع راستین و علوی دعوت نمود و موجی فراگیر را در میان جوانان به راه انداخت. جلسات سخنرانی او مملو از جوانانی بود که در جستجوی حقیقت و درک بیشتر شرائط اجتماعی ایران بودند.

ساواک ابتدا حرکت‌های مارکسیستی و کمونیستی را خطری بالقوه و اصلی برای امنیت کشور برشمرد. و با توجه به نفوذ ابرقدرت کمونیستی شوروی سابق در همسایگی مرزهای ایران و فعالیت احزاب وابسته به آن، از جمله حزب توده وگروه‌های چپ‌گرا در ایران تمرکز خود را معطوف آنها نمود. و آن‌چنان که باید روی فعالیت‌ها و حرکت‌های اسلامی حساس نبود. لذا مدتی به اسلام‌گرایان کمتر از چپ‌گرایان توجه شد و حساسیت کمتری روی آنها وجود داشت. اما کم کم حضور دختران جوان با چادر و پوشش اسلامی و مردان با ریش‌ و ظواهر مذهبی در دانشگاه‌ها و نماز جماعت‌های دانشجویی و مساجد و نفوذ وسیع تفکر مذهبی در بین قشر جوان و سایر اقشار، ساواک را دوچندان نگران نمود.

دستگاه امنیتی رژیم ریشه‌یابی کرده و بیش از این وضعیت را تحت تاثیر سخنرانی‌ها و آموزه‌های افرادی چون شریعتی، مطهری، طالقانی، بازرگان، سحابی و… دانست. در این میان سخنرانی‌های حماسی وکم نظیر دکتر شریعتی در حسینیه‌ ارشاد که با حضور گسترده و بینظیر جوانان و عموم جامعه انجام میشد، شرایطی دیگرگون داشت.

ساواک و مسولان امنیتیِ وقت کشور، تازه متوجه خطر اسلام گرایان و طوفانی که امثال شریعتی بپا کرده بودند شده، در نتیجه بارها دکتر شریعتی را دستگیر و زندانی کردند. با این وجود کنترل اوضاع از دست دستگاه امنیتی خارج شده بود، چراکه هربار که او آزاد می‌شد، اقبال جوانان و جامعه به او بیشتر می‌گردید.

ساواک ابتدا اسلام‌گرایان را مارکسیست‌های اسلامی نامید تا شاید در گرایش جوانان به شریعتی تردید ایجاد کند. اما این استراتژی تاثیری در جامعه نداشت و برعکس حساسیت و علاقه‌ جوانان را به ایشان بیشتر ‌نمود. سپس شایعه‌ ناجوانمردانه‌ همکاری دکتر شریعتی با ساواک را مطرح و به آن دامن زد. اما این ترفند نیز نتیجه‌ معکوس پیدا کرد.

سخنرانیهای دکتر شریعتی بلافاصله به کتاب تبدیل می‌شد و به زودی نایاب می‌گردید و به چاپ‌های چندم می‌رسید.

شریعتی در کتاب‌های کویر، فاطمه فاطمه است، آری اینچنین بود برادر و… اوج ادبیات فاخر و حماسی و مذهبی خود را به نمایش گذاشت و هر روز به پدیده و مانع بزرگی در مقابل استبداد و حکومت وقت تبدیل شد. تا آنجا که می‌توان ایشان را یکی از موثرترین موتورهای حرکت انقلاب ۵۷ ویکی از تئوریسین‌های آن قلمداد کرد. حتی در شعارهای تظاهرات مردم در سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ از شریعتی به عنوان معلم انقلاب نام برده می‌شد.

هرچند بعد از انقلاب آن طوری که شایسته‌ زحمات و تلاش‌ها و تاثیر او بر تحولات انقلابی بود، مورد تقدیر و تمجید قرار نگرفت و نه تنها از زحمات و رنج‌های او قدردانی نشد، بلکه عده‌ای تندرو که از اساس مخالف مبارزه در زمان شاه بودند به او ظلم‌ها و ستم‌ها و تهمت‌ها روا داشتند.

شوربختانه از سوی رهبران و چهره‌های موثر نیز پس از انقلاب دفاع درخوری از شریعتی صورت نگرفت. این هم به قول مرحوم دکتر رضاقلی در کتاب فاخر نخبه‌کشی، از خاصیت‌های نخبه کشی ما ایرانیان در طول سده‌های اخیر است.

و اما در این متن نگارنده علاقمند است دکتر شریعتی را در ابعادی مورد نقد قراردهد، زیرا تفکر دکتر شریعتی بیشترین تاثیر را بر جوانان و انقلابیونی داشت که پس از انقلاب در رده‌های مختلف، مسئولیت امور کشور را به دست گرفتند.

او در بخش‌هایی از اندیشه‌ خود به‌ویژه در زمینه‌ تئوری‌های اقتصادی و عدالت اجتماعی راه را به بیراهه رفته است و شاید یکی از معضلات امروز جامعه‌ ما از جمله وجود مشکلات فراوانِ اقتصادی، ناشی از بی‌برنامه‌گی وفقدان تئوری‌های سازنده اقتصادی برای استقرار عدالت و عدالت اجتماعی و اقتصادی از سوی متفکران وتئوری پردازان انقلاب است.

در این مجال به نقد اندیشه‌ اقتصادی و عدالت از دیدگاه دکتر شریعتی بپردازم.

در ابتدا بایستی تصریح کنم که در گذشته تعدادی از متفکرین اسلامی در باب نحوه اجرای عدالت فردی و اجتماعی و موضوعات اقتصادی مباحثی داشته‌اند. از جمله فارابی، ابن مسکویه رازی، خواجه نصیرالدین طوسی، ابن خلدون، سید قطب و… هریک به طریقی به این موضوعات پرداخته‌اند. و بعضا مورد تمجید متاخرین قرار گرفته‌اند. از جمله سید جواد طباطبایی در کتاب زوال اندیشه سیاسی به تمجید خواجه نصیرالدین طوسی پرداخته و کتاب اخلاق ناصری او را در حکمت عملی راهگشا دانسته است.

ذکر این نکته مهم است که اکثر متفکرین مذکور بحث‌هایی اخلاقی و توصیه‌ای و انتزاعی در باب عدالت و زندگی اقتصادی جوامع مسلمان داشته‌اند که بیشتر به کار قرون گذشته می‌آمده است و برای اقتصاد پیچیده‌ جدید، راهبردی برای اجرای عدالت و پیاده نمودن یک اقتصاد سازنده به شمار نمی‌آید.

در میان متفکرین غربی، افلاطون علاوه بر موضوعات آنتولوژی و اپیستمولوژی و بحث‌های عقلی و … به این مباحث در کتاب جمهوریت نیز پرداخته است که مورد توجه و البته نقد اندیشمندانی چون راسل و پوپر، قرار گرفته است.

همچنین ارسطو نیز به تبعیت از افلاطون علاوه برموضوعات مختلف دیگر، موضوع اقتصاد و عدالت اجتماعی را مطرح نموده است. پوپر در کتاب جامعه باز و دشمنان آن، افلاطون و ارسطو را به خاطر قبول کردن برده‌داری در نظام اجتماعی، نقد می‌کند و افکار آن‌ها را ضد عدالت می‌شمارد.

راسل در باب اندیشه‌ اقتصادی و عدالت اجتماعی ارسطو می‌گوید: جای چیزی که بتوان آنرا نیک‌خواهی و بشردوستی نامید در آثار ارسطو خالی است.

متفکرین جدید غربی نیز به موضوعات عدالت و اقتصاد پرداخته‌اند از جمله سوسیالیست‌ها و مارکسیست‌ها که معتقد به اقتصاد دولتی و برابری طلبانه بوده‌اند.

با فروپاشی شوروی سابق، مکتب سوسیالیست و کمونیست نیز رو به اضمحلال گذاشته است و تجربه تلخ اجرای سیاست‌های اقتصاد دولتی وسوسیالیستی باعث فقر و رنج مردمان شوروی سابق گردیده و به ناچار، به فروپاشی حکومت و نظام کمونیستی سابق انجامید.

لیبرالیست‌هایی مانند رالز، رابرت نازیک یا فون هایک، که به عدالت مبتنی بر اندیشه حقوقی و استحقاقات معتقد بودند، عدالت اجتماعی را سراب می‌دانستند وعدالت را به مثابه انصاف در نهادهای اجتماعی تفسیر می‌کردند. رابرت نازیک عدالت را در اقتصادِ یک جامعه به عنوان استحقاق تعبیر می‌کرد و افراد بشر را مالک خود، مالک جهانِ طبیعت مانند معادن و مالکِ ماشین‌آلات و… می‌دانست و آنها را صاحب استحقاق مالکیت این موارد قلمداد می‌کرد.

نظریه‌ اقتصاد لیبرالیستی، منتقدان جدی نیز دارد. از جمله مک اینتایر در فصل هفدهم کتابش ضمن انتقاد به رالز و نازیک می‌گوید: لیبرالیسم اساسا قادر نیست که یک جامعه‌ اصیل سیاسی بسازد، که گرایش آن به سوی تامین خیر جمعی باشد. برای ما عدل و عدالت دیگر یک فضیلت نیست. و با تاسف می‌گوید اینگونه عدالت در جوامع لیبرالیستی فاقدِ جان و جوهر است و غیرممکن است با این نوع عدالت بتوان به خوشحالی وخرسندی رسید.

غرض از ذکر اندیشه‌های اقتصادی و قرائت‌های گوناگون بشری برای استقرار عدالت در یک نظام اجتماعی و اقتصادی این است که دریابیم دکتر شریعتی کدامیک از مکتبهای اقتصادی گذشتگان و معاصران خویش را برای جامعه‌ مسلمانان توصیه کرده است.

در عصری که شریعتی می‌زیست، گویی جامعه از یک ‌متفکر انتظار داشت که در تمام موضوعات و رشته‌ها سرآمد باشد و همزمان اسلام‌شناس، متکلم، حکیم، فیلسوف، جامعه‌شناس و اقتصاددان و… باشد. در حالی که یک فرد هر چقدر هم تلاش نماید و از هوش سرشاری هم برخوردار باشد، نمی‌تواند در تمام رشته‌ها صاحب‌نظر و اندیشه باشد. لذا اولین اشکالی که می‌توان به دکتر شریعتی وارد کرد، این است که ایشان در همه زمینه‌ها بحث و اظهار نظر کرده است و بجای تمرکز روی جامعه‌شناسی و جامعه‌شناسی ادیان که رشته تخصصی خودش بود، به موضوعاتی دیگر نیز ورود کرده است. از جمله به موضوعات فلسفی و اقتصادی و عدالت اجتماعی و…که اولا به خاطر برخی اشکالات وارده باعث تضعیف جایگاه ایشان در نزد اهل نظر شده، از سوی دیگر بدآموزی‌ها و انحرافاتی را نیز به دنبال داشته است. و باعث به وجود آمدن طرفداران و مخالفان افراطی برای ایشان گردیده است.

دکتر شریعتی شخصیتی با تحمل و صبور و انتقادپذیر بود و در مقابل اندیشه‌های مقابل وتضارب آرا از گشودگی لازم برخوردار بوده است. تا آنجا که خود فرموده است: «هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود، چیزی یاد نگرفتم»

لذا در این مجال، ضمن ارج نهادن به تلاشهای فرهنگی و دینی و مجاهدت‌ها و از خودگذشتگی‌های دکتر شریعتی، قصد دارم در باب اندیشه‌ شریعتی درباره عدالت و اقتصاد مورد نظر وی مقداری صریح و بی‌پرده با او سخن گفته و راجع به برخی آراء ایشان نظرات خود را بیان کنم و البته هیچگاه قصد تخریب و یا تضعیف و یا نادیده گرفتن ایشان به عنوان چهره‌ای بسیار تاثیرگذار در تاریخ این کشور را ندارم، بلکه این متن بیشتر مروری نقدآمیز به برخی از آراء ایشان است.

عدالت و عدالت اجتماعی در اندیشه‌ شریعتی موضوعی فرعی و حاشیه‌ای نیست، بلکه جزو مباحث محوری و اصلی اندیشه‌ شریعتی است. او در کتاب (جهت گیری طبقاتی اسلام، ۵۷.۱۳۵۹) می‌گوید: هر مکتب انقلابی، آزادیخواهی که به آن معتقدی و مذهب تو هرچه که هست کلکتویسم، ایده‌آلیسم، ماتریالیسمِ دیالکتیک، اومانیسم، دمکراسی متعهد، یا امپریالیسم انقلابی و… غیر از این نیست که دواصل را می‌خواهد جامه‌ عمل بپوشاند. یکی نظام استماع و تضاد طبقاتی و ظلم اجتماعی و تفرقه‌ اجتماعی را تبدیل کند به نظام برابری و عدالت، دوم جامعه را از حاکمیت استبدادی و اشرافی رها کند و از یک رهبری انقلابی برخوردار سازد. یکی نظام طبقاتی جامعه را می‌خواهد تغییر بدهد و دیگری نظام حاکمیت جامعه را.

شریعتی الگویی مانند ابوذر را در مقابل چهره‌هایی مثل سلمان فارسی و ابن سینا مطرح می‌کند و او را نمونه‌ای کامل از یک مسلمان طرفدار عدالت معرفی می‌نماید وکتاب ابوذر سوسیالیست خداپرست را ترجمه می‌کند و علاقمندی خود را به ابوذر به عنوان الگوی برجسته اسلامی و به عنوان یک شخصیت سوسیالیست و عدالتخواه ابراز می‌نماید. در تمام عمر و آثار شریعتی، ابوذر همواره به عنوان الگوی تام وتمام او وجود دارد. (الگار ۱۸۲.۱۳۶۵)

لینک کوتاه : https://nimroozmag.com/?p=13473
  • نویسنده : حمزه کرمی
  • منبع : هفته‌نامه نیم‌روز
  • 94 بازدید

نوشته ‎های مشابه

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.