طرف آمریکائی هم در داخل، با مشکلات بزرگی در این رابطه روبرو است. دولت بایدن ناچار است که برای خارج کردن سپاه از اتهام تروریستی امتیازی را در مقابل حزب جمهوری به دست بیاورد. از اینرو چنانچه جمهوری اسلامی ایران نخواهد به مشکلات دمکراتها توجه داشته باشد و یا خود را در سیاستهای بسته و دگم محدود سازد، بنبستی در توافق برجام به وجود میآید که خطر شکست آن دور از ذهن نیست. عبور از این بنبست نکتهایست که نه تنها برجام را به توافق میرساند؛ بلکه میتواند در دراز مدت بر روند تنشزدائی جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا تاثیرگذار باشد.
این عامل، گفتگوی جمهوری اسلامی ایران با آمریکا بر سر منطقه و کاهش درگیری در این حوزه میباشد که میتواند راه حل و کلید توافق دو کشور شود (البته راه عاقلانه و سیاست راهبردی حل همه مسائل با غرب و ایجاد روابط مبتنی بر برد _ برد است که متاسفانه فعلا در جمهوری اسلامی ایران طرفداران زیادی ندارد).
سخن بر سر آن نیست که آمریکا موضع درستی دارد وحق اوست که امتیازی و یا بهانهای داشته باشد، بلکه این کشور همیشه زیادهخواه بوده و خواهد بود.
هرکشوری میبایست منافع خود را تحت هر شرایطی حفظ نماید و اکنون برجام با همه نواقص و نکات تحمیلی آن، مناسب منافع ایران است. بنابراین شایسته نیست به دلیل ضدیت با آمریکا و ناحق بودن این کشور از تدبیر لازم دوری نمود.
متاسفانه بعضی از مقامات کشور به جهت سیاه و سفید دیدن آمریکا و عدم درک صحیح از روند تفکیک جناحها و گرایشات سیاسی در این کشور، امکان تصمیمگیری درست و منطبق بر واقع را ندارند. بر همه صاحبنظران سیاسی معلوم است که عدم آگاهی و شناخت وضعیت نیروها در آمریکا و یا وانمود کردن به عدم این شناخت، تبعات وخسارتهای بسیار زیادی را تاکنون ببار آورده است.
دمکراتها در زمان انتخابات مواضعی سخت و بسیار منفی به عربستان داشتند. بایدن پس از پیروزی نیز بر این مواضع تاکید کرد و این موضوع به نوبه خود میتوانست به عاملی برای رسیدن به یک توافق در برجام تبدیل شود.
همچنین کاخ سفید نسبت به سیاستهای سبعانه عربستان در یمن و برون رفت حوثیها از گروههای تروریستی مواضع روشنی اتخاذ کرد. خوشبختانه گفتگوهای برجامی شکل گرفت ولی روند آن با نادیده گرفته شدن اقدامات نسبتا مثبتی که نسبت به حوثیها و منطقه صورت پذیرفته بود، به بن بست رسید.
با آغاز جنگ اوکراین، ایالات متحده آمریکا سیاستهای خود را در قبال عربستان و اتمارات منعطف ساخت. بخش مهمی از این سیاست به سبب نیازی است که این کشور به منابع انرژی دارد. آنها در ادامه این سیاست، مواضع سختتری نیز در رابطه با حوثیها اتخاذ کردند. در چنین وضعیتی اگر برجام نیز با ناکامی روبرو شود، تقریبا شرایط زمان ترامپ احیا میشود.
اکنون امارات متحده عربی و عربستان سیاست مدبرانهای را برای زنده کردن وضعیت دوران ترامپ دنبال میکنند. از آمریکا انتقاد میکنند و از خود گرایشات روسی و چینی نشان میدهند.
بن سلمان و بن زاید، پاسخ بایدن را نمیدهند و شاهزاده عربستان احتمال دریافت یوان چینی را در مبادلات نفتی مطرح میسازد. اگرچه بخشی از این مواضع میتواند اصالت داشته باشد، ولی آشکار و واضح است که روابط این دوکشور علیرغم همه تغییرات در سطح بینالملل با آمریکا غیر قابلجایگزینی است. آنها مواضع ضدآمریکائی ندارند، بلکه این دو سیاستمدار به نفع جناح جمهوریخواه و تقویت دیدگاه ترامپ و وادار کردن بایدن به اعطاء امتیازات لازم به آنها گام برمیدارند. از جمله این سیاستها میتواند تداوم ضدیت با جمهوری اسلامی ایران و همکاری در جنگ یمن و بهخصوصعدم سازش در برجام باشد.
آنها تاکنون بطور نسبی موفق هم بودهاند چرا که دیدگاه بایدن و دمکراتها را تعدیل و انتقاد علیه جمهوری اسلامی ایران را در کاخ سفید تقویت نمودهاند.
در چنین وضعی چنانچه برجام به شکست بیانجامد. آمریکا سیاست فشار همه جانبه را اتخاذ مینماید که به طور تلویحی به نزدیکی این کشور و دول غربی با کشورهای عربیخلیج فارس از یک طرف و نزدیکی اعراب واسرائیل و ترکها از سوی دیگر منجر خواهد شد.
بنظر میرسد جمهوری اسلامی ایران میتواند امتیاز گفتگو درباره منطقه و یا کاهش درگیری با این کشور را به دمکراتها بدهد تا شرایط داخلی برای آنها به منظور توافق برجام هموار شود. روشن و آشکار است که عدم انعطافپذیری جمهوری اسلامی ایران نسبت بهکاخ سفید، مسیر اعراب، اسرائیل و ترکیه را برای حداکثری کردن فشار آمریکا علیه ایران هموار خواهد ساخت. در اینصورت کاخ سفید نیز با قوت و با برنامههای جدید در کنار آنها قرار خواهد گرفت.
بر هر سیاستمداری روشن است که شکلگیری چنین اتحادی چه هزینههای گزاف و سنگینی برای ایران در پی خواهد داشت و متعاقب آن چه فرصتهایی نیز برای دشمنان منطقهای ما فراهم میسازد.