وقتی عدهای در جامعه تصمیم میگیرند حق انتخاب پوشش زنان را محدود کنند، اولین بهانه شان این است که اگر شما اینطور لباس بپوشید به شما تجاوز میشود(از گفتن این جمله حتی خجالت هم نمیکشند)و چون ما دوستدار جایگاه زنان هستیم (خیر سرشان)، پس برما و شما واجب است که حجاب امری اجباری باشد، نه اختیاری! و خدا برای هیچ زنی نخواهد که مورد تجاوز واقع شود! همان ابتدا سر و وضعش را ورانداز میکنند تا بلکه تجاوز را به گردن پوشش او بیندازند. من به خوبی به خاطر میآورم که در زمان خفاش شب هم این گفته میان مردم فراوانی داشت که چرا زن در شب سوار ماشینی غیر از تاکسی شود!
از حجاب بگذریم و نگاهی بیندازیم به نحوهی حکمرانی حاکمان سرزمینمان. سال گذشته که اعتراضات شکل گرفت، خشم مردم شعله گرفته بود،حاکمان معتقد بودند هرکسی که به مردم حق بدهد،دارد علیه نظام اقداماتی ناشایست انجام میدهد،لذا نه تنها به سرزنش مردم اکتفا نکرد، بلکه دست انداخت و دلسوزان را هم از لب یک تیغ گذراند.که اگر بخواهم نام ببرم، نه یکی و نه دو تا… بسیار بودند و هستند.
از این سوی ماجرا هم الگوریتم متفاوتی وجود ندارد. مردم هم وقتی پای ظلم به مردم غزه به میان میآید، ترجیح میدهند به جای انسانی دیدن این ماجرا،به سرزنش حکومتشان بپردازند.
این الگوریتم مشابه و جاری در جامعه را “سرزنش قربانی” بنامیم.گویی در جایگاه سرزنشگر قربانی،دلمان خنک میشود که اکت داشتهایم! اما واقعا داشتهایم؟ این کدام اکت است که راهکاری دست هیچ کس نمیدهد و مثل آونگ بین مردم و حاکمان تلو تلو میخورد؟ امیدوارم خوانندهی این متن بتواند میان نقد و سرزنش تفاوت و تمیز قائل بشود.اما لیطمئن قلبی عرض کنم که: نقد آن فعل کارامدیست که اتفاقا سرزنشگر نه توان انجامش را دارد و نه از شنیدنش درسی درخور و شایسته برای خودش برمیدارد. نقد آن فعل هوشمندانهای ست که برای گفتنش فرد باید برود چیزکی بخواند و بداند اقلکندش! و سرزنش در مقابل نقد، آن فعل هردم بیلی ست که نه فکر میخواهد و نه زحمت دانستن و تحلیل.کافیست بتوانی به قربانی چشم بدوزی و بگی نُچ نُچ! می بینی؟نگفتیم چنین بکنی چنان میشود؟بعد هم کوله بار اکت را زمین میگذارد و میرود سراغ قربانی بعدی تا او را سرزنش کند. تا مبادا همان جایی که هست بیندیشد و کار درست را انجام بدهد. بالاخره ساده نیست آدمی به خودش زحمت بدهد در هر موقعیتی ببیند چه اکتی(و نه ری اکت) میتواند به بهبود شرایط کمک کند. و همینطور میشود که وسطبازان چوب دو سر طلا هستند! چون مسئولیت بررسی وقایع را خارج از هیاهوی این رسانه و آن یکی رسانه به عهده میگیرند.چون از قضا آمادهی پذیرش مسئولیت هستند تا هرکجا که هستند یک گام به جلو بیایند. ولو یک قدم مورچهای باشد. فکر کنیم ببینیم اگر به زنی تجاوز میشود چه عواملی دخیل اند؟ در چه حوزه هایی باید طلب اقدام موثر داشته باشیم؟ نقش خودمان چیست؟حکومت کاش فکر میکرد که برهانی،نصیری،جلایی پور، تاج زاده و آرمان ذاکری،بقیه اساتید اخراجی و خیلی های دیگر چه نقشی در اصلاح حکومتی دارند، قبل از اینکه تمامشان را عوامل بیگانه بداند! یا مردمی که از بغض حکومت،چشم خودشان را به روی مسالهی انسانی غزه بستهاند، کاش مسئولیت این را قبول میکرند که دشمن دشمن ما، الزاما دوست ما نیست که بروند پشت سرش نماز بخوانند! بله مسئولیت پذیری، آن فضیلت گمشدهی زندگی اجتماعی، فردی، سیاسی و غیرهی ماست که جای خودش را به سرزنش قربانی داده!
و خلاصه که هم وطن! مسئولیت تیر رها شده، چه نقد باشد و چه سرزنش با ماست. چه قبل از انتخاب رفتارمان آن را بپذیریم و چه نپذیریم و طبق عادت گرفتار سرزنش قربانیهای بیشمار باشیم.