• امروز : شنبه, ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 27 April - 2024
::: 3304 ::: 0
0

: آخرین مطالب

موزه ملی هرات | مرتضی حصاری کتیبه‌های فارسی مسجد ‌جمعه (جامع) هرات | مرتضی رضوانفر مسجد جامع هرات میراثی ماندگار در تاریخ معماری جهان اسلام | علیرضا انیسی معماری در خراسان بزرگ عهد تیموری | ترانه یلدا از چهارسوی هرات تا چهار مرکز دیپلماسی جهان | سروش رهین هرات و نقطه‌ ‌عطف رهبری | ظاهر عظیمی هرات و توسعه‌ سیاسی | سید نایل ابراهیمی حوضه آبریز هریرود؛ چالش‌ها و راهبردهای مشارکتی و بومی | عبدالبصیر عظیمی و سیدعلی حسینی موقعیت استراتژیک هرات | فریدریش انگلس (ترجمه‌: وهاب فروغ طبیبی) نقش هرات در همگرایی منطقه‌ای | ضیاءالحق طنین درخشش تاریخی هرات | سید مسعود رضوی فقیه دیدار سروان انگلیسی با یعقوب‌خان در هرات | علی مفتح ایستاده بر شکوه باستانی* | محمدجواد حق‌شناس سیاست‌گذاری «همگرایی منطقه‌ای» در حوزه تمدنی ایران فرهنگی هرات در عهد ایلخانی، آل کرت و تیموری | شیرین بیانی گزارش سفر محمود افشار به افغانستان تحولات افغانستان و قیام ۲۴ حوت (اسفند) ۱۳۵۷ مردم هرات | محسن روحی‌صفت* هرات، شهر عشق، دانش و هنر | سید رسول موسوی* دلبسته این مردم مهربان هستم تقابل نظامی اسرائیل و ایران: پیامدها و راه حل‌ها | سید حسین موسویان آیین نوروز دوای درد افغانستان | حسین دهباشی ردپای نوروز در ادبیات داستانی | محمد مالمیر سبزی پلو با ماهی | مرتضی رحیم‌نواز بهداشت و تغذیه در تعطیلات مراسم نوروز باستانی | گلبن سهراب شهر نوروزانه | بهروز مرباغی تئاتر و بهار، تلاشی برای زدودن زشتی و پلشتی | مجید گیاه‌چی نوروز در رادیو ایران زمستان به پایان رسیده است… | محمود فاضلی اهمیت پاسداری از جشن نوروز در افغانستان | محمدصادق دهقان پارسه، تخت‌گاه نوروز | مرتضی رحیم‌نواز نوروز، جشن بیداری | جعفر حمیدی بازشناسی نمادهای انسانی نوروز | مرتضی رحیم‌نواز آن روزگاران | ساناز آریانفر سیمای جهانی نوروز ایرانی | مرتضی رحیم‌نواز آداب و رسوم نوروزیِ تاجیکان | دلشاد رحیمی* نظام اسطوره‌ای نوروز | مرتضی رحیم‌نواز نوروز در هرات؛ بقای زندگی | مینو سلیمی نوروز و دیپلماسی میراث فرهنگی | رضا دبیری نژاد تحویل سال و تغییر احوال | محمدجواد حق شناس نمادشناسی سفره هفت‌سین و نوروز | مرتضی رحیم‌نواز حال و هوای عید در تاجیکستان | عباس نظری کارت تبریک عید | مجید جلیسه نوروز، فرهنگِ هویت‌ساز | فریدون مجلسی شکوهِ هرات، در فراسوی گستره ایران فرهنگی نوروز، جشن رستاخیز آئین‌های پیشوار نوروزی | ندا مهیار نوروز و آیین‌های نمایشی نوروزی سیاست همسایگی در نوروزستان | سید رسول موسوی پوتین قادر نیست جنبش رهبر مخالفان را خاموش سازد | آندره ئی سولداتوف . ایرینا بروگان (ترجمه: رضا جلالی) جشن آتش‌افروزان | مرتضی رحیم‌نواز

2

تئاتر شهر، حریم ذهنی می‌خواهد نه حریم شهری | مرتضی رحیم‌نواز

  • کد خبر : 17020
  • 30 بهمن 1402 - 10:09
تئاتر شهر، حریم ذهنی می‌خواهد نه حریم شهری | مرتضی رحیم‌نواز
حدود قانونی و عرفی تئاتر شهر مشخص است و تعیین آن به ویژه با بهره‌گیری از قانون حدود و حریم آثار ملی، کار چندان دشواری نخواهد بود. مشکل اصلی مخدوش شدن بخش‌های زیادی از این حریم در طول سالیان گذشته است.

تئاتر شهر از مهم‌ترین بناهای فرهنگی و تاریخی معاصر ایران است. مکانی که گستره تاثیر آن از کارکرد فرهنگی و هنری فراتر رفته و بافت شهری پیرامون خود را متاثر کرده است.

ساختمان تئاتر شهر را بایستی مدل موفقی از معماری مدرن ایرانی بدانیم. بنایی که در عین آنکه سازه‌ای مدرن و پیشرو به شمار می‌آید، همزمان استفاده هوشمندانه‌ای نیز از الگوهای معماری ایرانی دارد و به ویژه در آرایه‌های تزئینی و ستون‌بندی به شدت تحت تاثیر معماری ایرانی – اسلامی است.

معماری ساختمان علیرغم محصور بودنش، نوعی معماری برون‌گرا است. در معماری سنتی، درگاه، به عنوان فضای دعوت کننده، عنصر مهمی از ساختار بنا به شمار می‎آید. این در حالی است که در معماری مدرن این فضا در امتداد سازه شکل می‌گیرد و از اهمیت و جایگاه ممتازی برخوردار نیست. در این گونه معماری، ورودی معنای کلاسیک خود را از دست داده و فاقد شکوهی است که در معماری باستانی ایران و یونان از آن برخوردار بود. در معماری مدرن، بر خلاف نوع کلاسیک و سنتی‌اش هر اتفاقی در فرم و در بیرون سازه به وقوع می‎پیوندد. عنصر زیباشناسی در داخل سازه جای خود را به کاربرد فضا داده و نظام مادی موجود در این فضا بیش از جهان ذهنی کاربر مورد توجه است.

نظام کاربردی حداکثر فضا را در اختیار عملکرد سازه قرار می‌دهد و بنا ندارد این الویت را در اختیار زیبایی و فضاسازی ذهنی بگذارد. این نقیصه‌ای است که در معماری ایرانی بیش از سایر انواع نمود پیدا می‎‌کند. به همین سبب است که معمار و هنرمند ایرانی در مدرنیته نیز به دنبال بهره‌گیری از عناصر زیباشناختی معماری سنتی است. اتفاقی که در معماری شاخص ایران در دوران پهلوی دوم به خوبی مشهود است.

نکته مهم دیگر، نقشی است که فرم در این نوع از معماری بر عهده می‎‌گیرد. این فرم‌گرایی اگرچه نشانه‌هایی در معماری ایرانی دارد، اما در برداشت مدرن رفتار متفاوتی از خود بروز می‌دهد. رفتاری که سابقه چندانی از آن سراغ نداریم.

حضور انسان در متن یک فضای معماری، پذیرش اجتماعی آن را افزایش می‌دهد. بسترسازی برای این حضور در معماری سنتی کاملا مشخص و شناسنامه‌دار است. مخاطب برای معماری ایرانی از قداست ویژه‎ای برخوردار است و سازه برای حضور او احترام و تمهیدات خاصی تدارک دیده است. حس دعوت شوندگی در معماری ایرانی به شدت قوی است و مخاطب در متن معماری به حال خود رها نشده و معمار برای لحظه لحظه حضور او برنامه دارد. در معماری مدرن اما مخاطب اهمیت خود را از دست داده و جایگاهی در سازه ندارد.

بسته به مقتضیات بحث، بررسی ویژه‌گی‌های معماری سازه تئاتر شهر را منظور قرار نمی‌دهیم و با تمرکز بر پلان قرارگیری سازه در مجموعه بوستان دانشجو، ضمن بررسی موقعیت سازه در کلیت فضای شهری، تلاش می‌کنیم تا تاثیری که هرگونه اعمال تغییر در این سیما ممکن است به بافت فرهنگی و نظام اجتماعی شهر وارد سازد را مورد واکاوی قرار دهیم.

تئاتر شهر در طول حیات نیم قرنی خود حوادث بسیاری را از سر گذرانده است، ماجراهایی که این ساختمان در متن آن قرار داشت و موقعیتی که بسیاری از رویدادهای چند دهه گذشته در آن به وقوع پیوسته، به تدریج تئاتر شهر را از مکان شهری به فضای شهری ارتقا داده است. به این لحاظ، بیش از آنکه رویدادهای داخل آن مهم قلمداد شود، حضورش در عرصه عمومی بود که مورد توجه قرار گرفت و همچنان اهمیت آن از همین منظر است. به تعبیری این ساختمان دیگر محلی صرف برای اجرای نمایش نیست، بخشی از سابقه ذهنی شهر قلمداد می‎‌شود و نمی‌توان آن را در چارچوب کارکرد هنری‌اش محدود نمود.

الگوی قرارگیری ساختمان تئاتر شهر بی‌شباهت به الگوی بناهای آرامگاهی و حاکمیتی در ایران باستان نیست. قرارگیری سازه بر روی صفه‌ای بالاتر از سطح معمول، شیوه‌ای است که پیش‎تر در معماری ایران باستان از آن سراغ داریم. جدا از کارکرد صفه برای تمایز و ایجاد منظر مناسب، آن را بایستی نوعی ارزش‌گذاری به ساختمان نیز بدانیم.

سابقه ذهنی ما از ترکیب سازه و صفه در تمدن ایرانی، موید این نکته است که صفه معمولا برای تمایز یک مکان ارزشمند، مقدس و استراتژیک از سایر نقاط در نظر گرفته می‌‎شد. کارکردی که به نظر می‌آید معمار ساختمان تئاتر شهر به آن توجه داشته و اجرای آن از سر اتفاق نبوده است.


صفه جدا از کارکرد مفهومی‌اش، با امکان ایجاد رمپ برای دسترسی به سازه اصلی، در عمل فضای بوستان را از مجموعه تئاتر شهر جدا کرده و برای هریک کارکردی تبیین نموده است. این موضوعی است که بایستی به آن توجه نمود. یکی از اشتباهات بزرگی که طی دهه‌های شصت و هفتاد، در بازطراحی نسبت تئاتر شهر با بوستان دانشجو به وقوع پیوست؛ تغییر بافت پیوندی سازه تئاتر شهر با بوستان دانشجو است. تلاش مدیران شهری در اوایل دوران انقلاب اسلامی به تبدیل ساختمان تئاتر شهر به کوشک و تغیر بوستان به باغ ایرانی، باعث شد تا الگوی درنظر گرفته شده برای ایجاد حریم در پیرامون این بنای ارزشمند از میان برود. این دست‌اندازی در کنار تکرار اشتباهات دیگری که متناوبا در طی این سال‌ها به وقوع پیوست، در عمل بافت این محدوده را ناپایدار کرد و به ایجاد انواع چالش و بحران اجتماعی در پیرامون انجامید.

موجودیت شهر به موجودیت فضاهای عمومی، اشتراک شهروندان در رویدادها و پایداری نظام اجتماعی در آن وابسته است. مناسباتی که می‌تواند به حیات یا زوال یک شهر بیانجامد، بر کیفیت زیستی آن نیز تاثیرگذار است.

نظام اجتماعی شهر قائل به واگذاری بخشی از شهر به گروه خاص و محروم ساختن دیگر شهروندان از دسترسی به آن نیست. بزه و نابسامانی اجتماعی، بخش مهمی از نظام شهرنشینی به ویژه در کلانشهرها است و رفع آن بدون دست یافتن به نظام توسعه پایدار اجتماعی امکان‎پذیر نمی‌باشد. هر تلاشی برای زدودن آثار بزه‎کاری در شهر به ناچار در زمره تلاش‌های ایجابی دسته‎بندی می‎شود. اقداماتی که در ازای تاثیرات آنی و ناپایدارش، هزینه‎های اجتماعی و فرهنگی طولانی مدتی به شهر تحمیل می‌کند.

هیچ یک از شهروندان امتیاز ویژه‌ای برای استفاده از یک فضای عمومی ندارند. نمی‌توان ناکارآمدی نظام اجتماعی و مدیریت شهری را با حذف گروهی از توده مردم جبران کرد. زبان شهر، معماری است و باید با این زبان با جامعه سخن گفت. معضل نقاط بی‌دفاع شهری را بایستی در شیوه شهرسازی و مدیریت فرهنگی شهر رفع کنیم. مدیریت شهری نمی‌تواند ضعف و ناکارآمدی خود را با حذف گروه‎های اجتماعی و برخوردهای پلیسی پوشش دهد. آسان‌ترین شیوه در برابر نابسمانی‌های اجتماعی، حذف و یا انتقال آن به لایه‎های پنهان شهر است. شیوه‌ای که متاسفانه علیرغم نتایج فاجعه‎بارش همچنان در میان مدیران نظام تصمیم‌گیر طرفداران بسیاری دارد.

تئاتر شهر همانگونه که پیش‌تر بیان شد، یک فضای عمومی است. فضایی که نمی‌توان آن را به نفع گروه یا طبقه‌ای اجتماعی مصادره و دسترسی دیگران به آن را محدود ساخت. با این وجود این فضا در عین حال یک کاربری ویژه و تخصصی نیز دارد که برای آن طراحی شده است و بایستی زمینه انجام آن فراهم باشد.

گروه مخاطبین تئاتر شهر از همان بدو تاسیس گروه فرهیختگانی بود که انتظاراتشان از هنر نمایش بیش از اتفاقاتی بود که به عنوان نمایش مردمی یا لاله‎‌زاری در حال وقوع بود. اساسا تالار رودکی و تئاتر شهر به این دلیل ساخته شدند تا جریان غالب لاله‎زاری را در هنر نمایش و موسیقی محدود نموده و زمینه‎ای را فراهم سازند تا هنرمندان این رشته‎ها بتوانند نوع دیگری از فعالیت را تجربه نمایند. جدا از آنکه ایران در دهه پنجاه سودای جهانی شدن داشت و هنر ویترینی آن در عرصه نمایش و موسیقی، نمی‎توانست در لاله‎زار تولید و عرضه شود.

در مسائل مبتلابه اجتماعی، پرسش‌هایی مطرح می‌شود که پاسخ آن‌ها را بایستی در متن خود آن مسائل جستجو نمود. تئاتر شهر و چالش‌های پیرامونی آن، اگرچه رنگ و بوی مطالبات صنفی دارد، اما به واقع طرح یک مسئله اجتماعی است. اینکه یک فضای شهری در گذار خود با انواعی از بحران مواجه می‌شود، موضوعی نیست که بتوان آن را یک جانبه مورد بررسی قرار داد و امیدوار به حل آن بود.

در موضوع پیش رو در خصوص حصارکشی و تعیین حریم شهری برای ساختمان تئاتر شهر، دو دیدگاه در تقابل یکدیگر قرار دارند. از یک سو هنرمندان و بهره‌برداران ساختمان، امنیت روانی و اخلاقی خود را در خطر می‌بینند و بر این باورند که اتفاقات پیرامون تئاتر شهر، هویت فرهنگی و تاریخی این بنای ارزشمند را مخدوش کرده است. در سوی دیگر جامعه‌شناسان علوم انسانی، کنش‎گران اجتماعی و شهرسازان هستند که با شیوه پیشنهادی مخالفت دارند و آن را درمانی کوتاه‎مدت و بی‌تاثیر می‌پندارند. درمانی که عوارض آن بیش از عواید آن است.

حدود قانونی و عرفی تئاتر شهر مشخص است و تعیین آن به ویژه با بهره‌گیری از قانون حدود و حریم آثار ملی، کار چندان دشواری نخواهد بود. مشکل اصلی مخدوش شدن بخش‌های زیادی از این حریم در طول سالیان گذشته است.

مجموعه‎ کنونی بسیار متفاوت از مجموعه نخستین است. توسعه سالن‎ها، حذف پارکینگ و افزایش بار کاربردی فضا، به نوبه خود به نخستین عامل نابسامانی منظر شهری تبدیل شده است.



بارگذاری ایستگاه مترو عامل مهم دیگری است که به افزایش بحران در این محدوده کمک کرده است. سر ریز مسافرت‌های درون شهریِ یکی از شلوغ‌ترین خطوط متروی تهران به داخل بوستان، چالش مهمی است. از سوی دیگر تخریب پارکینگ و ساخت مجتمع مذهبی حضرت ولی عصر (عج) بافت اجتماعی و معماری سازه را بر هم زده و خود به عاملی برای اغتشاش سیما و بحران کارکردی تبدیل شده است.

طراحی فضای پیرامون تئاتر شهر در شکل نخستین، به گونه‎ای است که فشار وارد آمده به منظر استوانه‎ای شکل را کاهش داده و آن در یک پهنه تقسیم می‎کند. مخاطب در مسیر مواجهه مستقیم با سازه، با مجموعه‎ای از المان‎ها، عناصر زیباشناختی و سرعت‎گیرهای شهری برخورد داشت که در عمل به کاهش فشار تراکمی به ساختمان اصلی می‎انجامید. عملکرد دیگر این موانع در گزینش مخاطبین بود. توجه داشته باشید که فرم دسترسی به ساختمان اصلی، شکل مدرن شده ساختاری است که در معماری ایرانی برای رسیدن به مکان‎های مقدس و استراتژیک در نظر می‎گرفتند. ایجاد موانع و رمپ‎سازی حول محورهای طولی بنا نظیر حوض‎ها، منحنی‎ها و ستون‎های بتونی پهنه غربی از این قبیل است و بنا دارد تا مانع حرکت مستقیم و آسان مخاطبین تفننی و رهگذر به سمت سازه اصلی بشود. اتفاقی که در مدل کنونی دسترسی کاملا به آن بی‎توجهی شده است.

بایستی به این نکته توجه داشته باشیم مسایلی که در پیرامون تئاتر شهر به عنوان آسیب و بحران اجتماعی علامت‌گذاری شده، مسائلی نیست که با دیوارکشی و ایجاد محدودیت از میان برود. در واقع این بخش از موقعیت شهری در معرض چنین آسیب‌هایی واقع شده است. پدیده دستفروشی، موضوع تراجنسیتی‌ها، شب‌خوابی و حضور دائمی معتادین و متجاهرین، تردد باندهای بزه‌کار، سرگردانی افراد بیکار و… موضوع مختص به تئاتر شهر نیست و آن را بایستی به کلیت بوستان دانشجو و چهارراه ولی‌عصر تعمیم بدهیم.

اساسا فضاهای مرکزی شهر استعداد دچار شدن به آسیب‌های اجتماعی را بیش از سایر فضاها دارند. دسترسی آسان و ارزان به این مناطق در کنار تجمع امکات شهری اعم از نهادهای اداری، تجاری، تفریحی و. . باعث شده تا ایستایی جمعیت ناکارآمد شهری در آن افزایش پیدا کند. این ایستایی زمینه‌‎ساز آسیب اجتماعی و بزه‌کاری است.

بایستی به این نکته توجه داشته باشیم که فضای شهری در صورت تخلیه شدن از گروه‌های اجتماعی ذینفع و کارآمد، به تصرف طبقات اجتماعی فرودست و بزه‎کار در خواهد آمد. تسخیر فضای شهری در نتیجه تغییر بافت اجتماعی، کیفیت فضای عمومی را از میان برده و در نتیجه به کارکرد آن نیز لطمه وارد می‌سازد.

در خصوص ساختمان تئاتر شهر باید به این نکته توجه داشته باشیم که در اغلب مواقع فعالیت این مجموعه محدود است. به طور کلی به جز تردد اندکی که در ساعات اداری به آن صورت می‎پذیرد، در عمل فعالیت روزانه این مجموعه در پائین‎ترین سطح خود قرار دارد. خالی ماندن چنین عرصه باکیفیتی از فضا در این حجم طولانی از شبانه‎روز، طبیعی است که آن را به موقعیتی جذاب و البته امن برای حضور گروه‎های نامتعارف اجتماعی تبدیل کند. در این میان تصور اینکه در هنگام غروب و فعالیت گیشه‌ای، بتوان نسبت به بازپس‌گیری فضای تسخیر شده اقدام کرد، دور از واقعیت خواهد بود. چراکه طبیعی است آن‌ها مقاومت شدیدی برای حفظ این فضا از خود نشان دهند. تجربه نشان داده بازپس‎گیری فضاهای عمومی با کیفیت از این دسته از افراد بسیار دشوار است. در این مورد خاص، دستفروشان، بزه‌کاران و گروه‎های ناهمخوان اجتماعی در حفظ فضای تسخیر شده بوستان دانشجو و تئاتر شهر موفق‌تر از هنرمندان و مدیریت شهری عمل کرده‌اند.

باید توجه داشته باشیم که نمی‎توان و نبایستی از یک هنرمند در عرصه نمایش یا هر زمینه دیگر، انتظار ارائه پاسخ مناسب به پرسش‌های جدی در حوزه شهرسازی داشت. اساسا ورود این عزیزان به عرصه نظردهی در چیستی و چگونگی بافت شهری اشتباه است و نباید داده‎‌های اطلاعات مبنایی برای تصمیم‎گیری را از این منبع تامین نمود. فعالان شهرسازی و مدیریت شهری به خوبی انتظارات جامعه هنری را می‌دانند و وظیفه دارند نسبت به آن عکس‌العمل مناسب نشان دهند.

اگر توان مدیریت شهری در کنترل و مدیریت آسیب‎های اجتماعی یک مکان مهم و استراتژیک آنقدر پایین است که به حصارکشی به عنوان یک راهکار فکر می‎کند، بدون تعارف ضعف خود را اعلام کرده و تن به آن بدهد. در غیر این صورت از دانش روز جهان در بازطراحی این محوطه استفاده کند.

اشتباهات بسیاری در دهه‎های اخیر در مواجهه با این بنای ارزشمند بروز کرده، تصمیم‎هایی که برخی از آن‌ها به نظر آگاهانه و در جهت تضعیف جایگاه و عملکرد تئاتر شهر اتخاذ شده است. در این تصمیم نه تنها مدیریت شهری، بلکه مدیریت کلان در هنرهای نمایشی نیز دخیل بوده‎اند.

مجموعه تئاتر شهر از همان بدو تاسیس حریم قانونی و عرفی خود را داشته است. تعدی به آن در کنار ولع سیری‎ناپذیری مدیران شهری و سیاسی در تصاحب فضا در نقطه استراتژیک شهر برای ساخت مسجد، ورودی مترو و زیرگذر از جمله این موارد است. مدیریت شهری باید توان مقابله با دست‎اندازی به شهر را داشته باشد.

برای سرریز مسافران مترو در محوطه بوستان دانشجو باید فکری کرد. متاسفانه همچنان و از گذشته دور، مدیران شهری به عرصه بوستان به عنوان بخش مهمی از بافت شهری اهمیت نمی‎دهند، که اگر می‎دادند به نفع تردد اتومبیل، جمعیت را از عرصه خیابان به داخل آن هدایت نمی‎کردند.

طراحی و اجرای زیرگذر ولیعصر فاجعه‎بار است. باید مدیریت شهری جسارت داشته باشد و این تونل انسانی را مسدود کند و بار دیگر به عرصه شهری اجازه حضور انسان را بدهد. حذف موانع برای آزادسازی تردد در سطح معابر و تبدیل تونل زیرگذر کنونی به مجموعه نمایشگاهی و فرهنگی، قدم اول در تخلیه فضای بوستان از ترددهای غیرضرور است.

باید به این نکته توجه کنیم که تغییر کاربری بوستان به عنوان نقطه مکث شهری به گذرگاه شهری، تصمیمی فاجعه‎بار بوده است. نتیجه این اشتباه مدیریتی امروز بروز کرده و عواقب آن در همین حد باقی نخواهد ماند و به زودی با بحران‎های جدی اجتماعی مواجه خواهیم بود که دیگر محدود به بوستان دانشجو نبوده و به مناطق پیرامونی آن نیز سرایت می‎کند.

تغییرات غیرکارشناسی در طراحی شهری، موقعیت چهارراه ولیعصر را در طول دهه‎های گذشته بحرانی نموده است. این مداخله‌ها نه تنها به شکل شهر، بلکه به بافت اجتماعی این منطقه نیز آسیب رسانده و این محدوده ممتاز شهری را به کانون بحران‎های اجتماعی تبدیل نموده است. فعالیت جدی هسته‎های بزه‎کاری در اوایل بامداد و اواخر شب در این محدوده و حتی در معابر پیوستی نظیر خیابان خارک، خیابان استاد شهریار، کوچه شیرزاد و… به مهاجرت ساکنین بومی محله و تغییر کاربری پلاک‌های مسکونی به تجاری، اداری و خدماتی شده است. اگرچه با اجرای صحیح پروژه پهنه فرهنگ و هنر رودکی تا حدی می‌توان به قابل زیست شدن این محله امیدوار بود. اما در این میان بایستی به چند نکته توجه ویژه نمود.

نخست باید متوجه این باشیم که کاربری صرف مذهبی برای مجتمع ولی‎عصر، تصمیم درستی نیست. فارغ از اینکه ساخت چنین مجموعه‎ای غیرکارشناسی بوده یا نه، تحمیل جامعه مخاطبین جدید به این بافت فشرده، بدون شک کاری اشتباه خواهد بود. بایستی از این فضا در جهت تقویت کاربری تئاتر شهر استفاده نمود و با اختصاص آن به مجموعه هنرهای نمایشی و آئینی، به فراخوان جامعه همخوان با این فعالیت‌ها مبادرت نمود. جذب مخاطبین و فعالین فرهنگ و هنر مذهبی می‎تواند نقش مهمی در پالایش فرهنگی و اجتماعی محیط ناهمگون چهارراه ولی عصر داشته باشد. استفاده موقت و محدود از این فضا و اجاره دادن فضاهای ارتباطی مجتمع با شهر، به دستفروش‌ها، شعارنویسی و نصب بنرهای مناسبتی که در اغلب موارد با کمترین دقت و ذوق هنری همراه است و… نه تنها به بافت شکلی و سیمای ذهنی این محدوده آسیب رسانده، بلکه در عمل به افزایش تنش و آسیب اجتماعی منجر شده است.


درمان بحران اجتماعی در تمام دنیا با مشارکت مردم در رویدادها و تشویق آن‌ها به حضور در شهر امکانپذیر است. هر تصمیمی در نقطه مقابل تحقق این ماجرا، به افزایش بحران اجتماعی خواهد انجامید. خواست هنرمندان برای ایزوله کردن مخاطب، قدم برداشتن برای کاهش حضور جامعه شهری در این محدوده است. این تفکر با روح جمعی هنر تئاتر نیز در تضاد آشکار است. چرا که این هنر از دیرباز یک هنر اجتماعی بوده و تا همیشه خواهد ماند.

تئاتر شهر محیطی آکادمیک یا امنیتی نیست که به سمت گزینش مخاطب برود. چاره‎کار نه در گیت نگهبانی و نه در محدودسازی تردد است. باید زمینه حضور فعال جامعه مدنی را به این محیط باز کرد و از انحصارطلبی در این زمینه اجتناب نمود. حضور بدون واسطه مردم، مانع ایجاد نقاط کور و پهنه‌های بی‎دفاع شهری می‌شود.

تئاتر شهر نقطه کانونی فعالیت‎های هنر نمایش در ایران است. رفتار غیرکارشناسی با اتفاقات پیرامونی این محدوده باکیفیت شهری، در طی سال‎‌های گذشته، یک موضوع اجتماعی را به یک مسئله اجتماعی تبدیل نموده است.

گروه‌های بزه‎کار یا ناهنجار اجتماعی، معمولا مطالبات انباشت شده خود را به روش‎هایی غیرمدنی پیگیری می‎کنند. زیست اجتماعی این افراد به صورت کلونی است. به این معنا که علیرغم تفاوت‌های ماهیتی در صورت بروز یک مشکل، گروه‎های بزه‌کار همدیگر را پوشش داده و به مانند افراد یک کلونی از یکدیگر دفاع می‎کنند. این پوشش اجتماعی که گروه‎های خلافکار و ناهنجار به یکدیگر می‎دهند در طول هزاران سال به صورت رفتاری درون‎گروهی نهادینه شده و به نوعی، رمز و راز بقای آن‌ها در بافت شهری به شمار می‎آید. راه حل مقابله و نه مبارزه با آن‌ها تقویت نهادها و تشکل‎های مدنی است. گروه‌های اجتماعی تنها توسط گروه‌های دیگر اجتماعی کنترل می‎شوند و دولت و نیروی برخوردگر نظامی و انتظامی نقشی در ایجاد تعادل اجتماعی ایفا نمی‌کنند.

این موضوع مهمی است که هنرمندان بایستی به آن توجه کنند. فاصله ایجاد شده بین جامعه و آن‌ها خطرناک است و باید از میان برود. چه کسی گفته یک هنرپیشه شهروند نیست و وظیفه‎ای بر دوش او نهاده نشده است؟ توقع ایزوله کردن محیط برای تردد و ورود این افراد توقعی زننده است. معضل به وجود آمده در پیرامون تئاتر شهر بیش از آنکه متوجه افراد بزه‎کار باشد، اتفاقا محصول رفتار گروه‎های هنرمند جامعه است. صندلی‎ها و سکوهایی که باید با حضور آن‌ها پر شود به تسخیر کارتن‎خواب‎ها و گروه‎های بزه‎کار جامعه درآمده است. در کدام نظام اجتماعی، گروه برتر اجتماعی تعریف شده که هنرمندان ایرانی خواهان دست یافتن به امتیازهای آن هستند. شهر برای هیچ گروه اجتماعی فرش قرمز پهن نمی‎کند. این دوستان با کم‌‎کاری و شیوه رفتاری خود کیفیت یکی از بهترین فضاهای شهری را از میان برده‎اند و برای آن نه تنها پاسخی ندارند، بلکه خواهان امتیاز بیشتری هستند. باید آن‌ها دوباره به شهر باز گردند و از امتیازاتی که جامعه به آن‌ها داده به نفع همین جامعه بهره بگیرند.

تا مدت زمان نه چندان دور جامعه می‎توانست افراد فرهیخته خود را در کافه‎ها و پاتوق‎های مختلف پیدا کند. برای دیدن و معاشرت با بهترین و برجسته‎ترین شاعران، نویسندگان، بازیگران، آوازخوان‎ها، موسیقی‎دان‎ها، نقاش‎ها و… همیشه راه‎های بازی برای جامعه وجود داشت. امروز اما با انزوای جامعه فرهنگی و هنری و ایجاد پاتوق‎های خصوصی چنین امکانی فراهم نیست.

تجربه نشان داده در مناطق جرم‎خیز، برخورد انتظامی و حضور ملموس پلیس در دراز مدت برای گروه‌های بزه‌کار ایجاد امنیت نموده، انسجام بین‎گروهی آن‌ها را افزایش می‎دهد. در حالیکه ورود جامعه مدنی و تشکل‎های غیردولتی مفصل‎های ارتباطی بین آن‌ها را از میان برده، سطح ارتباطی‎شان را به حداقل ممکن می‌رساند.

رفتار گروه‌های ستیزگر و ناهنجار اجتماعی به گونه‎ای است که جامعه قلمرو آن‌ها را به رسمیت شناخته و به محدوده آن‌ها تجاوز نمی‎کند. ایجاد این قلمرو در ذهن جامعه شکل گرفته و وابسته به هیچ گیت، نگهبان یا دیواری نیست. توده مردم به صورت عادت رفتاری می‌دانند که در چه هنگام از شبانه‌روز نباید به چه نقاطی از شهر تردد داشته باشند. این رفتار غیر ارادی بقای گروه‎های بزه‌کار را تضمین می‎کند. به همین سبب است که باید از همین رفتار بر علیه آن‌ها استفاده کرد و نقاط امن ذهنی جامعه را افزایش داد. ایجاد حریم ذهنی، امنیت گروه‎های بزه‎کار را مخدوش کرده و آن‌ها را به حاشیه می‎کشاند. در حالیکه ایجاد حصار و دیوار نقاط کور جدیدی در شهر پدید می‎آوردند که در حتی در کوتاه مدت نیز تاثیرات مخرب آن‌ها قابل بررسی است.

یکی از اقدامات مهم تقویت و بازطراحی نظام نور شب در مناطق بحرانی شهر است. این راهکار در محوطه تئاتر شهر باید جدی انگاشته شود. محدود کردن دسترسی به نقاط کور به ویژه نقاطی که شب‌خواب‎ها به راحتی می‎توانند در آن‌ها استقرار پیدا کنند تمهید دیگری است که می‎تواند تا حدود زیادی از بار مشکلات فعلی بکاهد.

حضور تشکل‎های غیردولتی فرهنگی و هنری، استفاده از ظرفیت سالن‎های تالار در هنگام روز با اجرای برنامه‎های مشترک با آموزش و پرورش و دانشگاه‎های هنر، برگزاری نشست‌های منظم فرهنگی و… می‎تواند ضمن افزایش ترددهای فرهنگی و هنری، جامعه متوسط شهری و خانواده‎ها را نیز به ورود به این فضا ترغیب نماید.

باید به این نکته توجه داشته باشیم وقتی زیست شبانه برای گروه‎های اجتماعی محدود و حتی ممنوع شود، گروه‎های بزه‎کار فرصت مناسبی پیدا می‎کنند تا به تسخیر شهر بپردازند. رفتار این گروه‎ها برای تثبیت جایگاه خود در شهر به مانند رفتاری است که گروه‎های جانوری برای معرفی قلمرو خود نشان می‎دهند. استفاده از ادرار و مدفوع برای علامت‌گذاری محدوده تمهیدی که موثر واقع شده و به راحتی افراد جامعه را از محدوده آن‌ها دور می‎کند. نا امن کردن محیط به نفع امنیت خود، رفتاری هوشمندانه است که این قبیل گروه‌ها از خود نشان می‎دهند. رفتاری که می‎تواند در مدل رفتاری جامعه شکل بگیرد و بر علیه آن‌ها استفاده شود.

لینک کوتاه : https://nimroozmag.com/?p=17020
  • نویسنده : مرتضی رحیم نواز
  • 38 بازدید

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.