هفته گذشته جامعه حقوقی و مدنی ایران داغدار یکی از اندیشهورزان اثرگذار نیم قرن اخیر علوم انسانی و حقوق کشور شد. سید محمد هاشمی استاد حقوق عمومی دانشگاه شهید بهشتی، بنیانگزار رشته حقوق عمومی در کشور حقوقدانی چند وجهی بود که نوشتن از او در این سطور اندک، کاری نهتنها دشوار، که غیرممکن است. هاشمی برخلاف بسیاری از دیگر حقوقدانان همنسل خود، اندیشههای خود را صرفاً به رشته تحریر درنیاورد و با محصور نشدن در محافل آکادمیک و آثار نظری، در عرصه عمل نیز حضوری فعال داشت و چه در مقام مشاور سه رئیس جمهور (آقایان خامنهای، هاشمی و خاتمی) و چه در مقام همکاری با نهادها و فعالان مدنی و حقوق بشری از جمله کمیسیون حقوق بشر کانون وکلا و کمیسیون حقوق بشر اسلامی همواره پیشگام بود و درعین حال نزدیکی به محافل قدرت و ثروت، او را هرگز وسوسه نکرد و به لکنت زبان در بیان اندیشههای نقادانه خود و گرایش به سمت محافل قدرت، سوق نداد.
اگرچه سید محمد هاشمی چهره فراملی داشت که میتوان به عضویت هیات علمی ایشان در دانشگاه سوربن فرانسه و عضویت در کارگروه بازداشتهای خودسرانه از سوی سازمان ملل متحد اشاره کرد ولی بیگمان صحبت از سیدمحمد هاشمی بدون پرداختن به آثار قلمی ایشان، ممکن نیست. آثاری که تعداد آنها در طول حدود نیم قرن تدریس و پژوهش این استاد به ۶ کتاب و دهها مقاله میرسد و از این میان هریک از کتابهای استاد در حوزه تخصصی خود در مقایسه با دیگر کتابهای منتشره بهترین یا از بهترین کتب موجود به زبان فارسی هستند. این استاد بزرگوار در تمام عمر پربار خود تنها در دو حوزه حقوق اساسی و حقوق کار قلم زد که شاید بتوان مهمترین ویژگی مشترک هردوی این حوزهها را تقابل دو گروه فرادست و فرودست ازنظر قدرت سیاسی و اقتصادی دانست. بهعبارتی هاشمی همواره در مسیری گام برداشته که در یک سو قدرت مسلط قرار داشته که بهدلیل تجمیع زور و قدرت و سلاحهای مختلف، امکان اعمال فشار و زور بر روی طرف مقابل را داشته است. در حقوق اساسی یک سو حاکمان و دستگاه حکومتی قرار دارد و در دیگر سو، شهروندان و در حقوق کار، کارفرمایی که ثروت و ابزار تولید کار و امکان استثمار کارگر را در دست دارد حضور دارند و دکتر هاشمی در این آثار همواره در تلاش بود تا با محدود سازی قدرت زورمندان در چارچوبی خاص و قاعدهمند ساختن آن، تا جای ممکن در راستای تضمین حقهای بشری بهویژه طبقات در معرض تضییع حق، اقدام نماید.
سیدمحمدهاشمی در آثار خود همواره به دنبال تنظیم قدرت و تضمین حقها بود و بنابراین، این دو عرصه که توفیق در آنها میتواند سامان بخش روابط اجتماعی و اقتصادی در سطح جامعه باشد را انتخاب نمود. اما کنشگران حوزه حقوق، علوم اجتماعی و سیاست نیک میدانند که قلم زدن در هردوی این حوزهها، نقد هستها و صحبت از بایدها در حقوق اساسی و حقوق کار، دل شیر میخواهد و سر سبزی که باکی از بر باد رفتن به واسطه زبان سرخ، نداشته باشد. هاشمی اما از یگانه فرصتی که خداوند برای زندگی در این دنیا به وی عطا فرموده بود نهایت استفاده را کرد، زندگی در رفاه و بیتفاوتی نسبت به شرایط موجود را برنتابید و در زمانهای صحبت از حقوق اساسی شهروندان و حقهای بشری راند که کمتر کسی آنهم در محافل آکادمیک دل را به دریا میزد و چنین سخنانی را مکتوب میساخت.
شاید بتوان گفت مهمترین و ارزشمندترین ویژگی آثار قلمی هاشمی که او را از دیگر حقوقدانان متمایز میساخت و دوست و دشمن و موافقان آرای ایشان و مخالفانشان در آن خصوص هم نظر هستند، این نکته است که هاشمی در زمانهای به بسط و ترویج حقهای اساسی و نقد ریشهای قانون اساسی وبرخی ساختارهای موجود برخاست که کمتر حقوقدان و حتی فعال سیاسی در داخل کشور شجاعت چنین عملی را در خود مییافت. اما هاشمی چنین کرد و انصافاً علاوه بر اینکه در این حوزه پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ اولین نفر بود، آثاری ژرف و سرشار از نکات ارزشمند و قابل تأمل نیز به جامعه علمی تقدیم نمود. بنابراین او که از امتیاز اولین بودن برخوردار بود، کمیت را فدای کیفیت نکرد و آثاری کم تعداد، نسبتاً پرحجم اما عمیق و غنی به جامعه حقوقی کشور تقدیم نمود.
هاشمی که حقوقدانی حاذق و نکته سنج بود، شرایط زمانه را نیز در نوشتههای خود از یاد نبرد و برای در امان ماندن از گزند تنگ نظران و همچنین بیبهره نشدن جامعه از آثار ارزشمندش، با شناخت دقیقی که از خطوط قرمز نظام داشت، نکاتی که میتوانستند دردسرساز باشند و خود او و آثارش را با ممیزی همراه سازند را با عباراتی چون «قابل تأمل است» خاتمه میداد و با دادن سرنخ به مخاطب تیزبین، ضمن مصون ماندن از تعرضات احتمالی، منظور خود را نیز به مخاطب انتقال میداد.
علاوه بر نکات علمی کتب هاشمی، اخلاق علمی و پژوهشی نیز در آثار وی هویدا است و نهتنها در انتشار کتابها، که در عدم انتشار آنها نیز رویهای اخلاقی پیش گرفته بود تا جاییکه همانگونه که در آخرین مصاحبه مفصل پیش از درگذشت خود با مجموعه تاریخ شفاهی حقوق میفرماید؛ به احترام استاد پیشکسوت دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، جناب استاد عزت الله عراقی که مؤلف کتاب مرجع حقوق کار است، تا پیش از فوت زندهیاد عراقی، کتاب حقوق کار خود را منتشر نساخت تا مبادا انتشار این کتاب منجر به ایجاد رقابتی میان ایشان و استاد سالهای دور و سپس همکار دانشگاهیش گردد.
آنچه ما امروزه از دکتر سیدمحمد هاشمی میشنویم و جایگاهی که ایشان بهعنوان یکی از سرآمدان علم حقوق دارند را نباید صرفاً ناشی از آثار قلمی ایشان دانست. سلوک شخصیتی، حسن خلق، خضوع و فروتنی استاد مکمل جایگاه علمی ایشان بود و جای ایشان را بیش از پیش در دل حقوقدانان باز کرده و از ایشان در کنار استادی مبرز و یگانه، معلم اخلاق و انسانیت نیز ساخته است. بهگونهای که هاشمی نهتنها در کتابها و مقالات خود که در رفتار خود با دیگر شهروندان، دانشجویان و همکاران نیز منادی انسانیت و ترویجگر حقوق بشر و احترام به کرامت ذاتی انسان بود. عدم تغییر رفتار و کردار این استاد بزرگوار با دانشجویان و همکاران در دورهای که مشاوره رئیس جمهور و بسیاری از مقامات و نهادهای دولتی کشوری را عهدهدار بود و پرهیز از پذیرش وکالت از بیم تحت تأثیر قرار گرفتن قاضی و صدور رأی به سود موکل ایشان و چشم پوشی از منافع مالی فراوانی که موقعیت ممتاز علمی میتوانست برای ایشان به ارمغان بیاورد از جمله جلوههای ناب شخصیت هاشمی بودند.
علاوه بر این، لبخندهای همیشگی، نقد توأم با احترام و رعایت اصول اخلاقی، عدم تندروی و تندخویی در مقابل نظرات مخالف و پاسخهای همراه با نکته سنجی و ظریف ایشان در مقابل دانشجویان و…، از جمله دیگر نمودهای ماندگار این استاد تکرار نشدنی حقوق ایران است که یاد و نامش را تا دههها در دل جامعه علمی و مدنی کشور ماندگار میسازد.