جزیره قشم در نزدیکی دهانه تنگه هرمز در ۵۶ درجه و۱۶ دقیقه طول شرقی و۲۶ درجه و۵۷ دقیقه عرض شمالی از نصف النهار گرینویچ قرار دارد. طول جزیره حدود ۱۳۵ کیلومتر و پهنایش در پهنترین نقطه، از برآمدگی کرانه بندر لافت در بخش شمالی، تا برآمدگی کرانه شیب دراز در بخش جنوبی جزیره، حدود۳۵ کیلومتر است ودر باریکترین جا، دماغه با سعید و حدود ۱۰ کیلومتر است. مساحت کل جزیره ۱۶۲۸ کیلومتر است. (پیراسته، ۲۷.۱۳۸۶)
قشم در منابع اسلامی تا حدود سده دهم هجری، به نامهای دیگری مانند کاوان یا بنیکاوان و لافت شهرت داشته است از دوره صفوی (ق۱۱۴۸-۹۰۷) به این سو، از این جزیره با نام «قشم» یا به گویش محلی «گشم» در منابع جغرافیایی وتاریخی یاد شده است. در میان عربهای منطقه خلیج فارس، این جزیره به نام «جزیره الطویله» و در میان فارسها به نام جزیره دراز، معروف بوده است، اسامی دیگری چون: ابوکافان، ابو کاوان، ابوکوان، ابرکان، ابوکانان، با سعیدو، کیش، کشم، چشم و جسم نیز داشته است (نوربخش، ۲۴.۱۳۶۲).
مردم قشم مسلمان هستند و تقریبا ۹۵٪ جمعیت را سنی مذهبان تشکیل داده و۵٪ را مسلمانان شیعه شامل میشوند که در صلح و آرامش در کنار یکدیگر زندگی میکنند. تعداد زیاد مساجد زیبا در قشم توجه هر بینندهای را جلب میکند به طوری که در روستاهای کوچک هم ما شاهد حداقل پنج یا شش مسجد بودیم. زبان مردم جزیره، در منطقه به زبان جزیرتی معروف است که زبانی آمیخته از زبانها وگویشهای ایرانی، به ویژه فارسی لار وگویش فارسی بندری در میناب و بندر عباس وگویشهای عربی و برخی واژگان افریقایی، زنگباری، حبشی، هندی، انگلیسی و پرتقالی است (بلوکباشی، ۴۷.۱۳۸۵). علاوه بر زبان خاص مردم جزیره، بردباری، خونگرمی، مهمان نوازی، همدلی و تحمل در برابر سختی شرایط آب وهوا از ویژگیهای خاص وخصلتهای پاک مردم این جزیره است. روستای سهیلی از توابع بخش حرای جزیره قشم با ۵۳۰ خانوار و دو هزار و ۲۳۶ نفر جمعیت است که در ۶۰ کیلومتری شهر قشم واقع شده است.
طب عامه دانش بومی ارزشمندی است که با توجه به تعاریف رسمی در این حوزه در زیرمجموعه طب سنتی قرار میگیرد. طب سنتی ایران یا طب ایرانی مجموعهای کامل و پویا از دانستهها و تجاربی است که توسط ایرانی زبانها و اقوام ایرانی بهصورت شفاهی و سینهبهسینه یا توسط فرهیختگان آن بهصورت مکتوب در ارتباط با پیشگیری، درمان بیماریها و حفظ و ارتقا سلامت تدوینشده است. طب ایرانی، جهان هستی را بهعنوان نظام احسن و آفریده خالق بزرگ و حکیم مینگرد و پزشک را از بابت تسلط و احاطه او به علوم مختلف و درک صحیح او از جهان هستی حکیم نامیده است. در بسیاری از نقاط جهان بهویژه نقاط دورافتاده و مکانهایی که به پزشک و دارو دسترسی نیست، مردم از طب خانگی و درمانهای عامیانه استفاده مینمایند. این روش، طی قرنها سینهبهسینه از کهنسالان به فرزندان انتقالیافته است و حالا با فاصله افتادن بین نسلها، تضمینی برای ادامه این انتقال وجود ندارد. این دانش که در تعاریف رسمی، طب عامه یا پزشکی مردمی گفته میشود بخشی از دانش بومی اقوام را در سراسر جهان تشکیل میدهد. منظومههای دانش بومی دارای ارزش فرهنگی و اهمیت علمی بسیاری است که استفاده آگاهانه و حفاظت از آن علاوه بر بهبود استانداردهای زندگی مردم، بخصوص افراد فقیر میتواند بهعنوان منبع جایگزین درآمد اقتصادی برای جمعیت غیرشهری باشد. (قنادی و همکاران، ۱۳۹۰.۱۶۲)
مردمشناسی پژشکی: یکی از وجوه مطالعه در فرهنگعامه مطالعه و بررسی نوع باورها و چگونگی عقاید مردم در مواجهه با بیماریهاست. طب عامه متصع و منجمد نیست و پویایی خاص خود را همچون دانشهای بومی دیگر دارد. اساساً نیز نمیتوانیم آن را قلم رویی مستقل و مجزا از دانش پزشکی رسمی بهحساب آوریم. با رویکرد مردمشناسی در یک جامعۀ معین، دریافت انسان از سلامت و بیماری در چارچوب نظام فرهنگی همان جامعه قابل تبیین است. این حوزه از پژوهش در شاخه مردمشناسی پزشکی قرار میگیرد. مردمشناسی پزشکی به مطالعه موضوعات گوناگون مرتبط با بدن و پزشکی و روابط، فرایندها، تجربیات و مفاهیم مرتبط با آنها نظیر سلامت، کیفیت زندگی، درمان، شفا، بیماری، ناخوشی، مریضی، تعاملات بالینی و غیره که در ارتباط با سیستم فرهنگی است میپردازد. این رشته در دهه ۱۹۵۰ بعنوان شاخهای دانشگاهی به رسمیت شناخته شد و در حال حاضر دارای شاخههای تخصصی جداگانهای در دانشگاههای سراسر دنیا است.
- درمانگران بومی:
در سیستم درمانی غیر رسمی جوامع، افرادی هستند که به لحاظ دانش بومی خود یا اعتقادات مردم منطقه، نقشی درمانگرانه در زندگی مردم دارند. این افراد که با نامهای گوناگون در نقاط مختلف کشورشهرت دارند، از طریق درمانهای سنتی به درمان بیماران میپردازند و هر کدام با تکنیکهای خاص برای بیماریهای مشخص و جداگانه آشنا هستند. بدین معنا که درمانگران در حوزههای مختلف مانند: بیماری مربوط به زنان و زایمان، شکستهبندی، حجامت، رگ زنی و فصد، ختنه، بیماریهای روحی و روانی، دعا درمانی و… نامهای جداگانهای میان مردم دارند. خصوصیات فردی درمانگران بر گرفته از ویژگیهای فرهنگیزاد بومشان است و همین امر علاوه بر تبحرشان در درمان، سبب ارتباط و اعتماد بیشتر اهالی به آنها میشود.
پزشکی مردمی، دانشی بومی است که بر اساس اقلیم و اعتقادات اقوام و مردم محلی نسل به نسل بهصورت شفاهی تا به امروز انتقالیافته است و بخشی از میراث معنوی فرهنگ منطقه را رقم میزند. این دانش همواره بخشی از سلامت جامعه محلی را نیز تضمین نموده است. با روند توسعه غیربومی، دانش مردمی که همخوان با فرهنگ مردم بوده است رو به نابودی است و پزشکی مردمی نیز از آن بیبهره نخواهد بود. بنابراین ثبت دقیق این دانش علاوه بر حفظ آن به عنوان بخشی از میراث معنوی، توجه به بازشناسی و بازآزمایی آن برای بهکارگیری علمی آن توسط متخصصین طب سنتی در سیستم بهداشت و درمان از ارزش بسیار برخوردار خواهد بود.
در بسیاری از نقاط جهان به ویژه نقاط دورافتاده و مکانهایی که به پزشک و دارو دسترسی نیست، مردم از طب خانگی و درمانهای عامیانه استفاده مینمایند. این روش طی قرنها سینهبهسینه از کهنسالان به فرزندان انتقالیافته است و حالا بافاصله افتادن بین نسلها، تضمینی برای ادامه این انتقال وجود ندارد. همانطور که ذکر شد این دانش که در تعاریف رسمی، طب عامه یا پزشکی مردمی گفته میشود بخشی از دانش بومی اقوام را در سراسر جهان تشکیل میدهد. منظومههای دانش بومی دارای ارزش فرهنگی و اهمیت علمی بسیاری است که استفاده آگاهانه و حفاظت از آن علاوه بر بهبود استانداردهای زندگی مردم بخصوص افراد فقیر، میتواند بهعنوان منبع جایگزین درآمد اقتصادی برای جمعیت غیرشهری باشند (قنادی و همکاران، ۱۳۹۰.۱۶۲). اما این در مورد دانش بومی پزشکی مردمی، بسیار سنجیدهتر و ژرفانگرانه باید عمل شود زیرا این دانش درست است که در بین آحاد مردم رایج است و بخشی از آن با دانش رسمی طب سنتی همخوان است ولی چون با حیات انسانی سروکار دارد بدون راستی آزمایی و اثربخشی نمیتواند رسماً مورد بهرهبرداری قرار گیرد ولی بهعنوان میراثی ارزشمند که هویت ملتها را میسازد و از منظر مردمشناسی پزشکی تمام وجوه آن ارزشمند و قابل حفاظت و ثبت و ضبط خواهد بود زیرا وجوهی از ابعاد و لایههای فرهنگ مردم سرزمین را شکل داده است.
استفاده از صبر زرد یا گیاه آلوورا در میان مردم ساکن حاشیه جنگل حرا بسیار رایج است. علاوه بر اعتقادات خاص مردم نسبت به این گیاه برای مردگان، در زندگی روزانه نیز بسیار بکار برده میشود. مردم منطقه بر سر مزار عزیزانشان این گیاه را کاشته و اعتقاد دارند این گیاه پلی ارتباطی میان از دنیا رفته و عالم بالا است و سبب آرامش روح خواهد شد. مردم منطقه گیاه صبر زرد یا آلوورا را در حیاط یا باغچه کوچک کنار خانه خود پرورش میدهند تا همیشه به صورت تازه در دسترس باشد. البته در حال حاضر بر این عقیده هستند که دیگر نباید این گیاه را در خانه داشت و بد یمن است زیرا متعلق به مردگان است. از گیاه صبر زرد در موارد مختلف درمانی بهره میبرند که به شرح زیر است:
جوشانده مقدار کمی از ماده درون برگ برای رفع درد معده استعمال دارد. همچنین از گلهای صبر زرد که از میان برگهای آن میروید و دارای طمعی شیرین است برای تقویت معده استفاده میشود. برای التیام درد معده نیز برگهای گیاه را به صورت خام نیز مصرف میکنند. ماده ژلاتینی داخل برگهای آلوورا یا صبر زرد نیز برای التیام سوختگی با آتش و روغن کاربرد دارد. برای از بین بردن تاولهای پوستی ناشی از سوختگی یا سائیدگی و حتی لکه بجای مانده پس از الیتام نیز از ماده ژلاتینی داخل گیاه استفاده مینمایند. رفع کک و مک و لکههای صورت و جلوگیری از آفتاب سوختگی ناشی از آفتاب سوزان جزیره نیز با استفاده روزانه از ماده ژلاتینی داخل آن ممکن است. به این ماده ژلانینی که داخل برگ آلوورا یا صبر زرد قرار دارد، محلیها شیره آلوورا میگویند و اعتقاد دارند این گیاه بسیار التیام بخش و درمان کننده بیماریهای پوستی است علاوه بر اینکه استفاده مکرر آن به صورت خوراکی یا مالیدنی پوست را همیشه شفاف و زنده نگه میدارد. از این گیاه برای حساسیتهای پوستی نیز استفاده میکنند.
با احیاء و توسعه طب سنتی در دو دهه اخیر در کشور، لزوم بازشناسی و باز آزمایی این دانش بومی به عنوان زیر شاخهای از طب سنتی ایرانی، امری ضرروی محسوب میشود تا بتوان از آن در نظام طب سنتی با توجه به برنامه توسعه کشور در حوزه سلامت، الزام پرداختن به پژوهش بیشتر بهرمند شد. همانگونه که اکنون نیز سلامتکدههای طب سنتی ایرانی از همکاری درمانگران بومی خبره که دانش آنها مورد باز آزمایی قرار گرفته، بهرمند است. از نگاهی دیگر این دانش به عنوان بخشی از میراث ناملموس فرهنگی در خطر، باید هر چه سریعتر مورد حفاظت و احیا قرار گیرد زیرا بخشی از هویت فرهنگی اقوام زیسته در سرزمین ایران، به ویژه خلیج فارس را شامل میشود.