• امروز : پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 16 May - 2024
::: 3340 ::: 0
0

: آخرین مطالب

خشونت گریزی در شاهنامه | محمد رسولی آرامگاه فردوسی | محمد رسولی سوگِ اعتراضی و جایگاه زنانگی در شاهنامه و فرهنگ فارسی | محمدحسین مجتهدی حقوق بشر در شاهنامه | محمد رسولی نقش آفرینی زنان در شاهنامه زن در شاهنامه | محمد رسولی افغانستان در شاهنامه | محمد رسولی گفتمان «باید مثل آمریکا و اروپا باشیم» را رها کنیم! | علی مفتح اقدامات شهردار تهران منافع چه کسانی را تأمین می کند؟ اصلاح‌طلبان؟ خیر، متشکرم! | سعید حجاریان تسلیحات هوش مصنوعی | کیومرث اشتریان وطن فارسی | محمدکاظم کاظمی* شبی با هرات جشنواره بین‌المللی فیلم زنان هرات | الکا سادات* از گسست تا پیوند هنرمندان خطاط هرات و تهران | نیک محمدمستمندغوری* نگاهی به نهادها و نشریه‌های ادبی در هرات از ۱۳۸۰ تا ۱۴۰۲ | افسانه واحدیار* اندیشه‌های اجتماعی خواجه عبدالله انصاری | سعید حقیقی جایگاه هرات در محیط فرهنگی و ادبی تاجیکستان | عبدالله راهنما* شناسنامه انجمن ادبی هرات | نارون رجایی داغ تمنا | سید ابوطالب مظفری از تسبیح تا ترنم | محمدکاظم کاظمی جامی؛ برترین چهره فرهنگی هرات | حسن امین هرات، قلب ادبیات، معنویت و تصوف در افغانستان | مرضیه سلیمانی (خورشید) پیوند هرات با آریانا و ایرانشهر | یحی حازم اسپندیار شاهنامه و هرات | محمد آصف فکرت هروی هرات از نگاه دکتر اسلامی نُدوشن | مهرداد صادقیان ندوشن هرات؛ پیوند دهنده‌ای فرهنگی ملت‌های حوزۀ نوروز | عبدالمنان دهزاد شکستن چندمین استخوان در تحویل سال | خالد قادری* هرات، نقطه‌ وصل در حوزه‌ نوروزستان | اسحاق ثاقبی داراب ظرفیت‌های هرات برای پیوندهای تاریخی حوزه‌ی تمدنی نوروز | محبوب‌الله افخمی* توهمات امارات در مورد بین المللی کردن مسئله سه جزیره ایرانی | کورش احمدی* مناقشه بر حق حاکمیت تاریخی ایران | محمدجواد حق‌شناس شبکه ملی و فراملی موزه خلیج فارس | رضا دبیری‌نژاد* حوضه آبریز خلیج فارس و دریای عمان؛ روستانشینی و پایداری معیشتی | محمدامین خراسانی* برای صیانت از نام خلیج فارس نیازمند عزم ملی هستیم خلیج فارس در آئینه زمان | محمدعلی پورکریمی* حفاظت از نام خلیج فارس جزایر سه‌گانه ایرانی، دسیسه انگلیسی، فراموش‌کاری عربی | محمدعلی بهمنی قاجار خلیج عربی یا خلیج همیشه فارس؟ بر این دو عنوان درنگ کنید | حبیب احمدزاده هژمونی ایرانی خلیج فارس از عهد باستان تا کنون | مرتضی رحیم‌نواز درباره پوشش و لباس زنان در جزیره کیش | مرتضی رحیم نواز جهانی شدن و نقش ژئواکونومیکی منطقه خلیج فارس | مهدی حسین‌پور مطلق خلیج فارس، آبراه صلح و گفتگو | فریدون مجلسی خلاء قدرت و ابهام چهره ژئوپلیتیکی در خلیج فارس | نصرت الله تاجیک درباره روز ملی خلیج‌فارس | محمدجواد حق‌شناس موزه ملی هرات | مرتضی حصاری کتیبه‌های فارسی مسجد ‌جمعه (جامع) هرات | مرتضی رضوانفر مسجد جامع هرات میراثی ماندگار در تاریخ معماری جهان اسلام | علیرضا انیسی معماری در خراسان بزرگ عهد تیموری | ترانه یلدا از چهارسوی هرات تا چهار مرکز دیپلماسی جهان | سروش رهین

0

مصطفی ملکیان : حرف‌های فرزندِ ایرانِ تنها

  • کد خبر : 15913
  • 09 دی 1402 - 22:33
مصطفی ملکیان : حرف‌های فرزندِ ایرانِ تنها
جمله‌ی «هر جا تعارضی در میانِ فرهنگ و مردم دیده‌ام، حقّ را به فرهنگ داده‌ام، زیرا مردم می‌توانند در برهه‌ای از زمان اشتباه بکنند؛ فرهنگ هرگز»، بیانِ بسیار هوشمندانه‌ای است که اسلامی ندوشن را از دو کژرویِ عظیم و خطیر مانع می‌آید

دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، حقوق‌دان، ادیب، محقّق، استاد، و روشنفکرِ ایرانی در زمره‌ی روشنفکران ایرانیِ بسیار اندک‌شماری است که من از آنان به «روشنفکرانِ قائل به اصالتِ فرهنگ»، در برابرِ روشنفکرانِ قائل به اصالتِ اقتصاد یا اصالتِ سیاست، تعبیر می‌کنم، بدین معنا که از روشنفکرانی است که معتقدند که یگانه مشکل یا علّه‌العللِ مشکلات یا بزرگ‌ترین مشکلِ هر جامعه، یا لااقل جامعه‌ی کنونیِ ایران، مشکلِ فرهنگی است، نه مشکلِ اقتصادی یا سیاسی.
همچنین، وی از معدود روشنفکرانِ ایرانی است که از بدوِ ورودشان به سپهرِ روشنفکری، به‌وضوح از هدفِ نهاییِ خود باخبر بوده‌اند و افزون بر این، تا انتهای کار بر همان هدفِ معلوم باقی‌مانده و تغییرِ هدف یا مسیر یا برنامه نداشته‌اند و معرفت، فهم، قدرتِ تفکّر، و تجربه‌ی روزافزونِ خود را در جهتِ تحقّقِ همان هدف به کار گرفته‌اند.
هدفِ از روزِ اوّل معلومِ دکتر اسلامی ندوشن چه بوده است؟ اهتمام به فرهنگِ مردمِ ایران: «از روزی که راهِ خود را شناخته و دست‌به‌قلم برده‌ام ـ بگویم از ۴۰ سالِ پیش ـ دو محورِ فکری یا، به عبارت دیگر، دو مخدوم، برای خود انتخاب کرده‌ام، که «فرهنگ» و «مردمِ ایران» باشند. سرنوشتِ این دو را به هم وابسته می‌دیده‌ام، جدایی‌ناپذیر… . این کوشش را همواره داشته‌ام که روشِ زندگی و اندیشه و نوشته‌ام را در وفاداری به این دو مخدوم نگاه دارم؛ با این حال، هر جا تعارضی در میانِ فرهنگ و مردم دیده‌ام، حقّ را به فرهنگ داده‌ام، زیرا مردم می‌توانند در برهه‌ای از زمان اشتباه بکنند؛ فرهنگ هرگز.» (۲ـ۱۱/۱)۱ «برای من منبعِ الهام، مایه‌ی دل‌گرمی، نقطه‌ی اتّکاء، سرچشمه‌ی فیض، همواره در دو وجه وجود داشته است، چون سقفی که بر دو ستون قائم است: یکی «فرهنگِ ایران» و دیگری «مردمِ امروزش»: این دو با هم و در پیوندِ جدایی‌ناپذیرِ هم کشورم را برای من معنی‌دار می‌کرده‌اند.» (۳۱۸/۱)
جمله‌ی «هر جا تعارضی در میانِ فرهنگ و مردم دیده‌ام، حقّ را به فرهنگ داده‌ام، زیرا مردم می‌توانند در برهه‌ای از زمان اشتباه بکنند؛ فرهنگ هرگز»، بیانِ بسیار هوشمندانه‌ای است که اسلامی ندوشن را از دو کژرویِ عظیم و خطیر مانع می‌آید: نخست این‌که جلو می‌گیرد از این‌که او خود را، و اساساً روشنفکران را، سخنگوی مردم و تأییدگر و بلندگوی باورها، احساسات و عواطف و خواسته‌های آنان بداند. بنا بر رأیِ اسلامی ندوشن، مردم هم ممکن است باورهای غیرِ مطابق با واقع داشته باشند و هم ممکن است احساسات و عواطفِ نابجا داشته باشند و هم ممکن است خواسته‌های نامعقول داشته باشند. پس، روشنفکر نباید سخنگوی مردم باشد، بل باید داورِ آنان باشد و با توسّل به قدرتِ استدلال و اقناع، و نه هیچ قدرتِ دیگری، آنان را از شرِّ باورهای کاذب و/یا احساسات و عواطفِ نابجا و/یا خواسته‌های نامعقول برهاند، و این همان خدمتِ واقعی‌ای است که روشنفکر می‌تواند و باید به شهروندانِ جامعه‌ی خود، و بل به همه‌ی همنوعانِ خود، بکند. روشنفکرِ (و نیز کنشگرِ سیاسیِ) راستین باید در خدمتِ مصالحِ انسان‌ها باشد، نه در خدمتِ خوش‌آیندهای آنان؛ و ازاین‌رو، اگر در «وضع» و «حال»ی خوش‌آیندهای انسان‌ها را معارضِ مصالحشان دید، وظیفه دارد که این خوش‌آیندها را فدای آن مصالح کند. بدین‌سان، روشنفکر از سخنگوییِ مردم به داوریِ مردم ارتقاء می‌یابد و به خادم‌الملّه‌ای تبدیل می‌شود که چه‌بسا وجیه‌الملّه نباشد و قدر نبیند و بر صدر ننشیند؛ ولی، چه باک؟ روشنفکرِ اخلاقی و شریفی همچون اسلامی ندوشن و امثال و نظائرِ او دغدغه‌ی عرضه‌ی خدمت دارد، نه دغدغه‌ی کسبِ وجاهت.
بیانِ بسیار هوشمندانه‌ای که از اسلامی ندوشن نقل شد از این نیز جلو می‌گیرد که وی، در عینِ وطن‌دوستیِ عمیقی که مانندِ هر انسانِ سالم و بهنجارِ دیگری، دارد، به دامِ ناسیونالیسمِ هیجانی، کور و کر، بی‌منطق، و غیرِ اخلاقی گرفتار آید و مجیزگوی هر پدیده‌ای شود که در تاریخ و جامعه‌ی هم‌وطنان خود می‌بیند و مرتکبِ این مغالطه‌ی منطقی و خطای اخلاقی شود که: «هر چیزی که به ملّتِ من تعلّق دارد، فقط به همین جهت که به ملّتِ من تعلّق دارد، برتر از هر چیزِ دیگری است که به ملّت‌های دیگر متعلّق است، فقط به این جهت که به ملّتِ من متعلّق نیست.» خودِ اسلامی ندوشن، بارها، در آثارِ پرشمار و ارزشمندِ خویش، این نکته را تذکار می‌کند: «و امّا ’ایران‘، که در…نوشته‌های…ام از آن حرف زیاد به میان می‌آید، نباید موردِ سوءِ تعبیر قرار گیرد. به‌هیچ‌وجه، معنایش وطن‌خواهیِ ابلهانه، رمانتیک، تعصّب‌آمیز، یا توخالی نیست.» (۸/۱) و «هم تکیه بر افتخاراتِ موهوم و هم پامال‌کردنِ آن‌چه مایه‌ی اعتبارِ این کشور بوده است، هر دو، بیمارگونه است و می‌نُماید که این صد ساله، ما چه‌قدر غافل و کم‌حاصل بوده‌ایم.» (۱۶۷/۳) «نه منظور وطن‌پرستیِ کورکورانه‌ی افراطی (chauvinisme) است و نه بریدگی از جهان. وطن‌پرستی [منظور] نیست، زیرا با کلمه‌ی’پرستش‘، که همواره با مقداری تعصّب و تعبّد همراه می‌شود، باید با احتیاط روبه‌رو شد. منظور شناختِ ارزش‌ها و ضدِّ ارزش‌ها است، شناختِ آن‌چه در دنیای امروز به کار می‌آید و آن‌چه به کار نمی‌آید. در مقابلِ این احساسِ افراطی، احساسِ افراطیِ دیگر، یعنی بی‌قیدی و تخطئه، قرار دارد که آن‌ها نیز به همان اندازه برای یک ملّت مایه‌ی شومی و ویرانی می‌توانند بود. همچنین، منظور از وطن‌خواهی آن نیست که ملّتی خود را از دیگران جدا بینگارد، خود را ببیند و دیگران را نبیند، بلکه برعکس، احساسِ تعهّد و علاقه به کشورِ خود تفاهم نسبت به ملّت‌های دیگر را افزایش می‌دهد.» (۱۷۰/۳)
اسلامی ندوشن، در فاصله‌گیری از «وطن‌پرستیِ کورکورانه‌ی افراطی»، تا آن‌جا پیش می‌رود که حتی می‌گوید که ملّیّت‌گراییِ بدونِ افراط، نیز، تحتِ تأثیرِ اوضاع‌واحوال ناسالم و نابهنجارِ جهانِ کنونی پدید آمده است؛ والّا اگر وضع ‌و ‌حالِ جهان سالم و بهنجار می‌بود، حتی ملّیّت‌گرایی‌های بدونِ افراط نیز فلسفه‌ی وجودی نمی‌داشتند و نمی‌بایست به وجود آیند: «آن‌چه، در قدمِ اوّل، لازم است ایجادِ یک زبانِ مشترکِ تفاهمِ جهانی است، زبانی که خارج از تعصّب‌ها، کوته‌نظری‌های ملّی و آیینی و نژادی، «زبانِ فرهنگ» باشد و نه از ملاحظاتِ اقتصادی ـ سیاسی، بلکه از «گوهرِ انسانی» سرچشمه گیرد، انسانِ بی‌پناهی که در دورانِ علم، سرنوشتش به دستِ خودِ او رهاشده است. تا زمانی که چنین سامانی نیست، ملّت‌ها رو می‌برند به این‌که به خود بیندیشند. از همین رو است که در دهه‌ی اخیر، ملّیّت‌گرایی و توجّه به استقلالِ ملّی در مرکزِ توجّهِ بسیاری از کشورها قرار گرفته است. این یک امرِ تنها احساسی نیست، بلکه برای آن است که ملّت‌های کوچک‌تر از وجودِ حساب‌وکتاب در کارِ جهان ناامید شده‌اند و می‌خواهند بلکه خود چاره‌ای به کارِ خود بیابند.» (۱۷۸/۳) این نکته بسیار مهم و نظرگیر است که، به نظرِ اسلامی ندوشن، اگر یک زبانِ مشترکِ تفاهمِ جهانی، که «زبانِ فرهنگ» است، و نه زبانِ اقتصاد و سیاست، وجود می‌داشت، انسان‌های بی‌پناه ناچار نمی‌شدند که به خود بیندیشند و به ملّیّت‌گرایی و توجّه به استقلالِ ملّی، حتی ملّیّت‌گرایی و توجّه به استقلالِ ملّی‌ای که احساسی هم نیستند، روی آورند. این سخن بدین معنا است که ملّیّت‌گرایی و توجّه به استقلالِ ملّی، حتی در صورتِ عاری از احساساتی‌گری و افراط‌گرایی‌اش، از سرِ ضرورت و اضطرار پدید آمده است و تا وقتی که این ضرورت و اضطرار باقی است، موجّه و دفاع‌پذیر است؛ و اگر روزگاری، با پیداییِ یک زبانِ فرهنگ، این ضرورت و اضطرار از میان برخیزد، حتی ملّیّت‌گراییِ فاقدِ احساساتی‌گری و افراط‌گرایی نیز فلسفه‌ی وجودی و توجیهِ عقلانی‌‌اش را از دست خواهد داد. اگر بر ملّیّت‌گراییِ فارغ از احساساتی‌گری و افراط‌گرایی چنین حکمی می‌رود، تکلیفِ «وطن‌پرستیِ کورکورانه‌یِ افراطی»، که معلولِ خودشیفتگیِ بیمارگونه‌ی یک ملّت می‌تواند بود و خود، علّتِ پیش‌داوری‌ها، تعصّب‌ها، جزم ‌و جمودها، آرزواندیشی‌ها، خرافه‌پرستی‌ها، استدلال‌گریزی‌ها، و بی‌مدارایی‌ها و خشونت‌ورزی‌ها می‌تواند بود، ناگفته روشن است.
تأکیدِ اسلامی ندوشن بر «زبانِ فرهنگ»، و نه ملاحظاتِ اقتصادی ـ سیاسی، افزون بر این‌که عقیده‌ی راسخِ او را به اصالتِ فرهنگ عیان می‌سازد، خود، ناشی از یک رأیِ بنیادین‌تر او است و آن نیازِ مبرمِ انسان به تعادل است. در سرتاسرِ آثارِ این روشنفکرِ ایرانی، نیازِ انکارناپذیر و چشم‌پوشی‌ناشدنیِ انسان به تعادل، مانندِ یک ترجیع‌بند، مدام تکرار می‌شود. به گفته‌ی او، «جامعه‌ای را می‌توان سعادتمند خواند که نوعی توازن در تمامِ شئون آن برقرار باشد. من گمان می‌کنم که این اصل صادق‌ترین معیارِ سنجشِ پیش‌رفتگی و واپس‌ماندگی است. منظور از توازن، حالتِ اعتدالی است که روابطِ فرد و جامعه و روح و جسم را تابعِ نظمِ مطلوب و متناسبی می‌کند.» (۸۱/۱) «یک خطِّ میانه، یک خطِّ تلفیق و اعتدال، وجود دارد که اگر بشود به آن دست یافت، احتمالِ آن هست که دنیای روشن‌تری در پیش باشد.» (۶۴/۴) «نباید گذارد که موازنه‌ی میانِ نیازِ جسمانی و نیازِ معنوی بیش از حد به هم بخورد. اگر چنین کار[ی] بشود بهایش گران پرداخته خواهد شد.» (۲۳۸/۴) «بزرگ‌ترین مشکلِ دنیای امروز فقدانِ توازن است، توازن در همه‌ی شئون.» (۹۳/۵)
درست است که تعادل/توازن/اعتدال باید «در تمامِ شئون» هر جامعه، و کلِّ جامعه‌ی بشری، برقرار باشد، امّا مهم‌ترین مصداقِ این تعادل، که شاید سایر مصادیق تعادل جز مواردِ خاصِّ همین تعادل یا جز فرزندانِ همین تعادلِ مادر نباشند، تعادل میانِ جسم و روح یا تعادل «در میانِ نیازِ مادّی و نیازِ معنوی» (۳۳/۴) است. «وضعِ زمانه‌ طوری است که انسان بیشترین همِّ خود را صَرفِ ارضاءِ نیازهای مادّیِ خود می‌کند. کارکردن، پول درآوردن، و خرجِ مایحتاج (مصرف) کردن سه رکنِ تمدّنِ مغرب‌زمین گردیده که این روش به کشورهای واپس‌مانده یا درحالِ‌توسعه نیز سرایت نموده.» (۳۳/۴) بنابراین، برای ایجادِ تعادل در جامعه، اعمّ از جامعه‌ی ملّی و جامعه‌ی جهانی، راهی جز این نیست که لااقل به‌اندازه‌ای که به ارضاءِ نیازهای مادّیِ بشر اهتمام می‌شود (و البتّه، حتی بسیار بیشتر از آن اندازه) به ارضاءِ نیازهای معنویِ او نیز اهتمام بورزند، و این کار، یعنی برآوردنِ نیازهای معنویِ بشر، از فرهنگ برمی‌آید و بس. به همین جهت بود که گفتیم که اصالتِ فرهنگ، در نظامِ اندیشگیِ اسلامی ندوشن، بر فکرتِ نیاز به‌اعتدال مبتنی شده است.
روشنفکرِ ما، در نوشته‌ای، پس از این‌که هفت مشکلِ بزرگِ ایرانِ موجود را شمارش، توصیف، و تبیین می‌کند و برای رفعِ هر یک از آن‌ها چاره‌جویی‌هایی پیشنهاد می‌کند، در آخرین بندِ نوشته و به‌عنوانِ نتیجه‌گیریِ پایانی، می‌نویسد: «ولی، همه‌ی این‌ها تصوّری خوش‌بینانه و چاره‌جویی‌های کم‌وبیش فرعی خواهد بود اگر یک چیز، که در عمق قرار دارد، تغییر نکند؛ و آن ’فرهنگِ‘ بشر است، یعنی طرزِ تلقّیِ همگانی نسبت به زندگی.» (۱۳۰/۲) در جای دیگری می‌نویسد: «این تصوّرِ رایجِ قرنِ بیستم که اقتصاد می‌تواند همه‌ی مسائلِ بشری را حل کند، به‌قدر کافی شکست‌خورده است. باید مرغِ بشریّت را که می‌خواست با یک بال بپرد، دو بال به او داد.» (۱۶/۴)، یعنی بالِ فرهنگ، افزون بر بالِ اقتصاد. «تقدّمِ اقتصاد بر توسعه‌ی فرهنگی، توسعه را به‌صورت ’وعده‌یِ‌سرِخرمن‘ درمی‌آورد و اقتصاد را به صورتِ سراب… . اقتصاد یک پایه‌ی اصلی دارد که عبارت باشد از زمینه‌ی اجتماعی و روحیِ مردم. بقیّه برنامه‌ریزیِ فنّی و کاربردی است که در قلمرو کارشناسان قرار می‌گیرد. همه‌ی این‌ها به دانستن و خواستن بازمی‌گردد و دانستن و خواستن مستلزمِ آماده‌کردنِ روحیّه‌ی انسان است.» (۱۲۳/۴)
نه فقط اصلاحِ وضعِ اقتصادی متوقّف بر اصلاحِ فرهنگ است، بل این توقّف در خصوصِ اصلاحِ وضعِ سیاسی نیز، مصداق دارد. وضعِ سیاسی را هم باید از طریقِ اصلاحِ فرهنگ بهبود بخشید: «عاری از دل‌مشغولیِ سیاسی نبودم، ولی آن را از طریقِ فرهنگ دنبال می‌کردم که آن را پایه‌ی کار می‌دیدم.» (۲۵۱/۵) «فرهنگ، که طی این ۵۰ سال همواره حرفش را به میان آورده‌ام، اهمیتش در آن است که یک کشور باید با مردمش به راه برده شود، و مردم باید با فرهنگشان به راه برده شوند.» (۲۵۶/۵)
پس، به همان اندازه که برای رفعِ نیازهای مادی، به علمِ تجربی، اعم از تجربیِ طبیعی مانندِ فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی و تجربیِ انسانی مانندِ جامعه‌شناسی، اقتصاد، و سیاست، و نیز به فن و صنعت و فناوری، که همه وام‌دارِ علمِ تجربی‌اند، محتاجیم، برای رفعِ نیازهای معنوی، به فرهنگ حاجت داریم؛ یعنی به اخلاق، عرفان، دین، هنر، و ادبیات. اما، متأسفانه، به علّتِ غفلت از ارضاءِ نیازهای معنوی و توجهِ کمابیش انحصاری به ارضاءِ نیازهای مادّی، «علم و فنّ با فاصله‌ی زیاد از فرهنگ جلو افتاده است.» (۱۷۵/۳) اکنون برای بازگرداندنِ حالتِ تعادل، باید بیشترین تأکیدِ روشنفکران و مصلحانِ اجتماعی بر قضیّه‌ی فرهنگ باشد؛ تو گویی بشر برای روی‌کردن به علم، فن، صنعت، و فناوری به اندازه‌ی کفایت و حتی بیش از حد کفایت انگیزه‌مند هست و بنابراین، نیازی به اقناع و ترغیب و تحریک و تشویق ندارد. آن‌چه باید محل تأیید، تأکید، تعلیم، تربیت، تبلیغ، و ترویج واقع شود، اقبال به فرهنگ است: «بشریّتِ امروز از نداشتنِ معنویّت در رنج است.» (۲۰۵/۱) «ما امروز، بیش از هر چیز، نیازمندِ رستاخیزِ اخلاقی هستیم.» (۳۸/۱) «یک جامعه بر چه استوار است؟ بر انسان؛ و انسان بر اخلاق، که مجموعِ آن، در اصطلاحِ امروز، ’فرهنگ‘ خوانده می‌شود.» (۲۱۴/۲) «بازسازیِ اخلاقی به همان اندازه ضرورت و فوریّت دارد که بازسازیِ مادّی… . مسائلِ امروز را نمی‌توان بدونِ پشتوانه‌ی اخلاقی‌ای که منطبق بر واقعیّاتِ زمان باشد، حل کرد. یک تجهیزِ روانیِ محکم لازم است. اگر خطرِ بمبِ هسته‌ای از سرِ بشریّت رفع شود، خطرِ بی‌اخلاقی همواره هست که او را در معرضِ تهدیدِ جدی قرار دهد.» (۲۴۷/۲)
بی‌شک، اختصاری که در عرضه‌داشتِ آراء و انظارِ اصلیِ اسلامی ندوشن اِعمال شد، از بابِ ایجازِ مُخل است و مانع شده است از این‌که این آراء و انظار به ‌وجهی درست گزارش شوند. امّا اگر همین مختصر باعث شود که در کسانی رغبت به مطالعه‌ی آثارِ ارجمندِ خودِ این روشنفکرِ اصیل، صادق، دلسوز، و ژرف‌نگر پدید آید، نویسنده‌ی این سطور خشنود خواهد بود.
ممکن است برخی از خوانندگانِ آثارِ روشنفکرانه و اصلاح‌گرانه‌ی اسلامی ندوشن با پاره‌ای از پیش‌بینی‌ها یا راه‌حل‌های پیش‌نهاده‌ی او موافق نباشند، ولی به گمانِ من، هیچ‌یک از آنان در صداقت و دلسوزی او، که در سطرسطرِ آثارِ او موج می‌زند، در انسان‌دوستی و وطن‌خواهیِ او، و در همه‌جانبه‌نگری و اعتدالِ شاکله‌ی فکری‌اش شک نخواهند کرد.
در پایان، می‌خواهم آن‌چه را که این روشنفکرِ شریفِ ایرانی درباره‌ی زنده‌یاد استاد سیّدمحمّد فرزان نوشته است، درباره‌ی خودِ او تکرار کنم: استاد دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن «یکی از افرادِ معدودی است که چون بروند دیگر جانشین نخواهند داشت.»
۲۶/۷/۱۳۹۹

پی‌نوشت‌ها:
۱ـ در داخلِ پرانتزها، عددِ سمتِ چپ به عنوانِ کتاب اشاره دارد و عددِ سمتِ راست به شماره‌ی صفحه‌ای که از آن نقل قول شده است. در «پی‌نوشتِ» مقاله، معلوم می‌شود که هر یک از اعدادِ سمتِ چپ به چه کتابی از آثارِ دکتر اسلامی ندوشن اشاره دارد.
۲ـ اعداد سمت چپِ پرانتزها به این کتاب‌های دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن اشاره دارند:
الف: «ایران را از یاد نبریم» و «به دنبال سایه‌ی همای»، چاپ چهاردهمِ کتابِ اوّل و چاپ سیزدهمِ کتابِ دوم، انتشارات یزدان، ۱۳۹۶.
ب: «سخن‌ها را بشنویم»، چاپ نهم، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۸۵.
پ: «ایران و تنهایی‌اش»، چاپ چهارم، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۹۹.
ت: «ایران چه حرفی برای گفتن دارد»، چاپ پنجم، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۹۹.
ج: «گفتن نتوانیم، نگفتن نتوانیم»، چاپ پنجم، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۹۹.

ضمناً، همه‌ی تأکیدها در همه‌ی نقل قول‌ها از خودِ اسلامی ندوشن‌اند.

لینک کوتاه : https://nimroozmag.com/?p=15913
  • نویسنده : مصطفی ملکیان
  • منبع : نیم‌روز
  • 95 بازدید

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.