مهانداس گاندی در اکتبر ۱۸۶۹ میلادی در شهر پوربندر و در طبقه «وایشا-تجار» به دنیا آمد؛ در نوزده سالگی برای تحصیل در رشته حقوق به لندن رفت و علاوه بر کار وکالت به روزنامهنگاری نیز وارد شد. اندیشه ظلمستیزی و عدالتطلبی وی در این دوره شکل گرفت، گاندی پس از بازگشت به هند این راه را پی گرفت. در این دوره او از طریق مقالاتش درباره ظلم استعمارگران در جهان سوم نوشت و بارها به آن سبب به زندان رفت؛ در ۲۳ سالگی برای وکالت به آفریقای جنوبی رفت و ۲۱ سال در آنجا زندگی کرد و در آنجا نیز به دلیل تلاش برای حفظ حقوق هندوها تحت فشار بسیار قرار گرفت. در سال ۱۹۲۱ به هند بازگشت و رهبری حزب کنگره را برعهده گرفت؛ در اینجا بود که ایده مبارزه بدون اسلحه و تحریم کالاهای خارجی را ترویج کرد؛ فعالیتی که او را برای شش سال دیگر به زندان انداخت. هندیها در نهایت در سال ۱۹۴۷ با رهبری سیاسی و معنوی گاندی به استقلال دست یافتند و از چنگال استعمار رهایی پیدا کردند.
مهاتما گاندی هندو بود و آموزههای بودا را در زندگی به کار میگرفت؛ او همه ادیان را مطالعه و به برابری آنها باور داشت. اعتقادات گاندی از باورهای سنتی هندو با نام ساتیا (حقیقت) و آهیمسا (خشونتپرهیزی) گرفته میشد. این دو اصل، شالوده اعتقادات گاندی بود. گاندی اخلاق را سرلوحه کار خود قرار داد و شیوهای متفاوت از رهبران سیاسی جهان را در پیش گرفت. مبارزه برای حقیقت، دوری از خشونت و پرهیز از تجملات و روی آوردن به ساده زیستی، شیوهای بود که گاندی برای زندگی انتخاب کرد. روزه و اعتصاب غذا یکی از راههای مبارزاتی گاندی بود.
هند چهار جامعه طبقاتی دارد. هیچ فردی از طبقه پایین حق استفاده از امتیازات طبقات بالاتر یا ورود به آن طبقه را نداشت. برخی پایینترین طبقه اجتماعی را نجس میخواندند و این مسئله موجب بروز اختلافات و کشتار وسیعی در میان طبقات میشد. او در سن ۷۸ سالگی در اعتراض به کشتار مبتنی بر طبقه اجتماعی در هند روزه گرفت. پس از گذشت پنج روز از روزه گاندی، کشتار متوقف شد اما ۱۰ روز بعد از آن وی با شلیک گلوله یک برهمن هندی به قتل رسید. «ناتوارم قادسی» انگیزه خود را از کشتن گاندی «پشتیبانی او از مسلمانان و طبقه نجسها» ذکر کرد. قتل او برای آن چیزی رقم خورد که وی سالها برای مبارزه با آن تلاش کرده بود.
گاندی در طول زندگی خود کتابهای متعددی نوشت که بسیاری از آنها به زبان فارسی ترجمه شدهاند؛ در کتاب «همه مردم با هم برابرند» به شرح دوران مبارزات خود میپردازد و در کتاب «نیایش» از راههای ارتباط با خداوند و تأثیر آن بر آرامش سخن گفته است. در کتاب «خدا آنگونه که من میفهمم» به قامت یک رهبر معنوی در میآید و خداوند را یکسان با حقیقت میانگارد؛ علم را تمجید میکند و باور دارد به هر میزان شمار دانشمندان یک جامعه بیشتر باشد، آن جامعه به خداوند نزدیکتر خواهد بود. گاندی در کتاب خود به معنای مرگ میپردازد و آن را تولدی دوباره مینامد؛ رویارویی با مرگ اجتنابناپذیر است اما مرگ پایان زندگی نیست و میتواند شروعی دوباره و همراه با شادی باشد.
گاندی بیش از هرچیز به دلیل زندگی اخلاقی و حکیمانهاش به شهرت رسید و الگوی بسیاری از مردم جهان شد؛ از معروفترین سخنان وی میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
- ابتدا شما را نادیده میگیرند و به شما میخندند، سپس با شما مبارزه میکنند و در پایان این شما هستید که پیروز میشوید.
- خدمت بدون فروتنی، خودخواهی و خودبینی است.
- بزرگترین توانایی انسان، توانایی برای تغییر خود است.
- اگر قصد انجام کاری را دارید، یا با عشق آن را انجام دهید یا کلا آن را کنار بگذارید.
- همان تغییری باش که میخواهی در جهان آن را ببینی.
- افراد اندکی در جهان وجود دارند که علاقمند و مصمم به تغییر مسیر تاریخ هستند.
- اگر صلح واقعی میخواهید، بگذارید کودکان درس بخوانند.
- گنجشکها را ببین! آنها نمیدانند لحظه بعد چه کنند… به خودتان اجازه دهید که بهمعنای واقعی کلمه «در لحظه» زندگی کنید.
اندیشه گاندی
«من چیز جدیدی به جهان اضافه نکردم؛ حق و ملایمت پایههای جهان قدیماند».
توسعه اندیشه خشونتپرهیزی (آهیمسا) دستاورد گرانبهایی است و آن را میراث گاندی برای جهان مدرن قلمداد میکنند. خشونتپرهیزی مهمترین رکن اندیشه گاندی است که در ترکیب با اندیشههای حقیقت، استقلال، آزادی، برابری و… سامان اندیشه او را شکل میدهد. گاندی پیشتاز هشت مبارزه سخت بوده است: مبارزه علیه نژادپرستی، علیه استعمار، علیه نظام کاستی و طبقاتی، علیه استثمار اقتصادی، علیه تحقیر زنان، علیه برتری مذهبی و قومی، مبارزه در راه ایجاد مشارکت دموکراتیک مردمی و مبارزه عاری از خشونت برای ایجاد دگرگونیهای اجتماعی و سیاسی.
در دیدگاه گاندی، خشونت رابطهای با آدمی ندارد و انسان کامل، انسانی است که تمام سطوح خشونت را از خود دور نگاه دارد. اندیشه گاندی جایی با اندیشه طرفداران خشونتپرهیزی ظاهری فاصله میگیرد که کاربرد خشونت را حتی در برابر کسانی که نسبت به دیگران و ما اعمال خشونت میکنند، پرهیز میدهد. تأکید گاندی روی این مسئله است که هیچ شکلی از خشونت نباید در هیچ شرایطی اعمال شود. این روش گاندی بود که در نهایت منجربه شکست استعمارگران و استقلال هند شد. گاندی باور به اشکال مختلف خشونت و خشونتپرهیزی داشت و صرف کاربرد فیزیکی قدرت را خشونت در نظر نمیگرفت.
او تجربه خشونتپرهیزی را حائز مؤلفههای بسیار میدانست که براساس آن تودهها توانستند به تجربه از قدرت جمعی خود آگاهی پیدا کنند. از دید گاندی ملایمت و خشونتپرهیزی به معنای وسیع و گسترده آن معنا مییابد.
«وقتی پیرو طریقت خشونتپرهیزی و ملایمت شدید، باید دشمن را نیز دوست بدارید؛ رفتار شما در برابر خطاهای دشمن یا بیگانگانی که شما را آزار میدهند باید نظیر رفتار پدر با فرزند خطاکار باشد».
«این طریقت علیه کلیه بدیها است و از حس انتقام و کشتار قویتر و فعالتر است. نباید در برابر شمشیر متجاوز شمشیر بلندتری برداشت بلکه به جای مقاومت جسمی باید مقاومت روحی از خود نشان داد. مقاومت روحی موجب میشود که متجاوز به تشویش افتاده و تسلیم شود».
«برای دفاع از خویشتن لازم نیست قدرت کشتن دیگران را داشته باشیم بلکه باید قدرت مردن را دارا باشیم. وقتی شخصی کاملا آماده مرگ باشد دیگر میلی به اعمال خشونت نخواهد داشت. من به تجربه دریافتهام میل به کشتن دیگران در جهت عکس میل به مرگ است. تاریخ مملو از داستان مردانی است که با شهامت مقابل دشمن ایستادهاند و با کلماتی مشفقانه با او سخن گفته و دلهای سخت متجاوزان را منقلب ساختهاند.»
بنابراین گاندی با تأکید بر وجه مثبت اندیشهعدم خشونت، تحمیل رنج به خویشتن را به جای تحمیل آن بردیگری توصیه میکند و انواعی از راههای غیرخشونتآمیز را برای مبارزه با دشمن به کار میگیرد.
«عصیان مدنی کاملا انقلابی است، خالی از عنصر خشونت. شرکتکنندگان در عصیان مدنی سلطه دولت را فراموش کرده و علیه قانون ظلم و جور عصیان میکنند، مردم را دعوت میکنند که در مقابل قوانین خلاف عدالت اعتصاب کنند. در امور روزانه از اعتراف به تسلط دولت سرپیچی کرده و از قوانینی که بعضی نژادها را از ورود به بعضی اماکن ممنوع میسازد اطاعت نمیکنند».
«من باور دارم بالاخره اگر مجبور به انتخاب میان ترس و خشونت باشم، قطعا خشونت را برخواهم گزید؛ زیرا در نهایت هندوستان برای دفاع از شرافت خود دست به اسلحه خواهد برد تا اینکه مانند پرستوها به تماشا بنشیند و ننگ تماشاچیبودن را به تن بخرد. در نتیجه، از دید من در اسم خشن بودن بسیار بهتر از خشونت در عمل است».
«عدم کاربرد زور و ملایمت به صورت دینامیکی به معنای رنج بردن و هدف آن تسلیم ذلتبار به اراده افراد شرور نیست. منظور از عدم خشونت مقاومت ارادی انسان در برابر اراده متجاوز است.»
در اندیشه گاندی «خشونت پرهیزی» (آهیمسا) در قالب اصل کلیتر «مبارزه به خاطر حقیقت» (ساتیاگراها) قرار میگیرد که در آن «ساتیا» به معنی حقیقت و «گراها» به معنای پافشاری بر آن است. در اینجا گاندی تأکید میکند که خشونت پرهیزی باید بهعنوان تنها راه رسیدن به حقیقت در نظر گرفته شود و درنتیجه بر یکی از دیگر اندیشههای مهم خود یعنی تناسب میان هدف و وسیله انگشت میگذارد. به گونهای که از لابهلای آثار مختلف گاندی به دست میآید، حقیقت کلاً بیانگر چیزی است که واقعیت ماوراءطبیعی بنیادی را شکل میدهد. از نظر گاندی، آهمیسا و حقیقت چنان در هم آمیختهاند که جدا کردن و تمایز آنها کاملاً ناممکن است. او همچنین بر این باور است که میان مفهوم حقیقت و مفهوم خداوند یک رابطه متقابل و پویا برقرار است. پس از نظر او «خداوند حقیقت است» و «حقیقت خدا است».
گاندی در جستجوی واقعیتی برتر بود، اما نه واقعیتی انتزاعی و غیر مرتبط با بشریت. او خود میگفت «در جستجوی خداوند هستم. باید او را همراه دیگر مردم دریابم. گمان نمیکنم قادر باشم او را در انزوا جستجو کنم…باید همراه با مردم به جستجو ادامه دهم، به تنهایی قادر به یافتنش نخواهم بود». ملایمت و حقیقت با هم مربوط و توأماند و فرق بین این دو از جمله محالات است. هر دوی اینها مانند دو روی یک سکه یا یک قطعه صیقلی شده معدنی هستند، چه کسی میتواند بگوید که کدام یک از این دو رو، خط و کدام یک نقش است. میتوان گفت ملایمت وسیله و حق هدف است. وسیله باید همواره در دسترس ما قرار گیرد تا بشود گفت وسیله بالفعل است. ملایمت عالیترین وظیفه ما است. اگر به وسایل توجه داشته باشیم دیر یا زود واجد صلاحیت رسیدن به هدف خواهیم شد و وقتی این نکته را فهمیدیم پیروزی نهائی در سطحی بالاتر از تردید بشر قرار خواهد گرفت.
هر قدر با شکست رو به رو بشویم نباید از جستجوی حقیقت که به تنهایی عبارت از خدای حی و قیوم است منصرف بگردیم.
خشونت پرهیزی بستری برای توسعه
باید توجه داشت که اندیشه عدم خشونت در دیدگاه گاندی جدا از مبارزات غیرخشونتآمیز در مبارزه با بیگانگان و کسب استقلال هند، شامل یک برنامه بلندمدت توسعه اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی نیز میشود و در وجهی کلیتر، این اندیشه راه و روشی برای زندگی و به نحوی که ذکر شد وسیلهای برای رسیدن به حقیقت است. گرچه از نظر گاندی هدف کوتاه مدتی چون کسب استقلال هند، از مسیری غیرخشونتآمیز به دست میآمد، اما هدف بلند مدت او ایجاد یک جامعه غیرخشن و حقیقتآمیز بود که به قول خودش به وسیله «تکیه گاههای ساواراژ /استقلال» و «سیاست/ سارودایا» حاصل میشود. بنابراین، رویکرد گاندی به مفهوم خشونت پرهیزی دو سویه است. یک وجه آن «مقاومت بدنی و مبارزه برای آزادی و استقلال» و وجه دیگر «رفاه همگان و برنامه سازندگی» است. گاندی در این وجه دوم، بازسازی و سازندگی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را مد نظر دارد و در اینجاست که خشونت پرهیزی با دیگر اندیشههای مهم او مانند «تابآوری»، «تکثرگرایی»، «اصلاحات آموزشی»، «مردمسالاری»، «رفاه اجتماعی»، «برابری» و «عدالت اقتصادی» پیوند میخورد.
آموزههای گاندی خاستگاه اندیشه پاندی فرهنگ شرقی، ادیان و مذاهب شرقی است و از اینرو، با اقبال مواجه شده و نقش آن در جنبشهای اجتماعی قرن بیستم در آفریقای جنوبی، هند و جنبش سیاهان آمریکا انکارناپذیر است. از جنبش استقلالطلبی مردم هند به عنوان مهمترین جنبشهای اجتماعی جهان معاصر یاد میشود که با رهبری گاندی و آموزه خشونتپرهیزی به نتیجه رسید. پیش از آن، گاندی تجارب بینظیری را در دوران زندگی خود در آفریقای جنوبی اندوخته بود؛ وی در جنگ بوئرها به مداوای مجروحان جنگ پرداخت و به صورت نیروی امدادی در جنگ حضور یافت و با این کار حسن نیت و انسان دوستی خود و همراهانش را به همگان اثبات میکرد. اقدامات گاندی موجب نقض پارهای از قوانین غیرعادلانه بر ضد سیاهان و موجب ایجاد شرایط بهتری برای آنان و هندیهای مقیم آفریقای جنوبی شد.
جنبش حقوق مدنی سیاهان آمریکا، خواستار حقوق برابر اجتماعی برای سیاهان و رفع تبعیض از آنان بود. مارتین لوترکینگ یکی از رهروان اصیل گاندی در مبارزه خشونت پرهیز، که پس از مرگ به وی لقب «گاندی سیاه» دادهاند، تحت تأثیر آموزههای مسیح و گاندی بر عدم خشونت به عنوان راه مبارزه تاکید داشت. لوترکینگ به درستی کاربرد روشهای خشونتپرهیزی را برخلاف روحیه تسلیم و انفعال میدانست.
«در این مبارزه بحق، علیرغم تمام بدرفتاریها و ستمهایی که تحمل کردهایم، با آرامش کامل، در جهتی قدم برمیداریم که با محبت، سفیدپوستان را به خود جلب کنیم. البته با شجاعت اعتراض میکنیم- شجاعتی هماهنگ با اصول مذهب و کلام خداوند بزرگ ما میخواهیم تمام معیارهای مبارزاتی خشونتآمیز را به زبالهدان تاریخ بسپاریم و درسی نو به بشریت تقدیم کنیم».
جنبش ضد استعماری و ضد آپارتاید مردم آفریقای جنوبی با رهبری نلسون ماندلا به پیش رفت. ماندلا در ۱۹۴۴ به «کنگره ملی آفریقا» پیوست و به همراه گروهی از همفکرانش «سازمان جوانان» کنگره را پایهگذاری کرد. هدف آنها حمایت از سیاه پوستان در برابر بیعدالتیها و ستمهای سفیدپوستان و خطمشی آنها التزام به عدم خشونت بود. ماندلا کنگره را به مبارزه جدیتر و روی آوردن به روشهایی چون: تحریمهای تودهای، سرپیچی از قوانین ناعادلانه و اعتصابها تشویق کرد. ماندلا در عمل ادامه دهنده راه مهاتما گاندی بود و جنبش آفریقای جنوبی روشی خشونتپرهیز داشت هرچند در مواردی مجبور از کاربرد خشونت شد. البته ماندلا تفسیر ویژهای از اندیشه و روشعدم خشونت گاندی داشت. او در کتاب «راه دشوار آزادی» که آن را در مدت زمان حبس، در جزیره روبن نوشت، خاطراتاش را شرح داده است. ماندلا طرفدار حقوق برابر اجتماعی ـ سیاسی، مبارزه با تبعیض نژادی و آپارتاید، دموکراسی، رواداری و تحمل وعدم خشونت است. جنبش ضداستعماری آفریقای جنوبی یکی از مهمترین جنبشهایی است که با رهبری ماندلا به پیروزی رسید و متأثر از اندیشههای مهاتما گاندی در باب اندیشهعدم خشونت بود.
در پایان باید بار دیگر تأکید کرد، گاندی رهبر بزرگ جنبش ضداستعماری هندوستان اندیشه خشونتپرهیزی را بهگونهای تدوین کرد که در نهایت تبدیل به یک استراتژی سیاسی شد. جنبش بزرگ ضداستعماری هندوستان، جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده آمریکا به رهبری مارتین لوترکینک، جنبش بزرگ ضد استعماری آفریقای جنوبی به رهبری نلسون ماندلا و مواردی از این دست بهطور مستقیم با الهام از اندیشه او شکل گرفتند.
طرفداران اندیشه گاندی بر این باورند آموزههای گاندی خشونتپرهیزی و رواداری را در سطح فردی و اجتماعی نشر داد و جهان را به صلح، عدالت، تابآوری و رواداری فرامیخواند.