• امروز : پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 16 May - 2024
::: 3340 ::: 0
0

: آخرین مطالب

خشونت گریزی در شاهنامه | محمد رسولی آرامگاه فردوسی | محمد رسولی سوگِ اعتراضی و جایگاه زنانگی در شاهنامه و فرهنگ فارسی | محمدحسین مجتهدی حقوق بشر در شاهنامه | محمد رسولی نقش آفرینی زنان در شاهنامه زن در شاهنامه | محمد رسولی افغانستان در شاهنامه | محمد رسولی گفتمان «باید مثل آمریکا و اروپا باشیم» را رها کنیم! | علی مفتح اقدامات شهردار تهران منافع چه کسانی را تأمین می کند؟ اصلاح‌طلبان؟ خیر، متشکرم! | سعید حجاریان تسلیحات هوش مصنوعی | کیومرث اشتریان وطن فارسی | محمدکاظم کاظمی* شبی با هرات جشنواره بین‌المللی فیلم زنان هرات | الکا سادات* از گسست تا پیوند هنرمندان خطاط هرات و تهران | نیک محمدمستمندغوری* نگاهی به نهادها و نشریه‌های ادبی در هرات از ۱۳۸۰ تا ۱۴۰۲ | افسانه واحدیار* اندیشه‌های اجتماعی خواجه عبدالله انصاری | سعید حقیقی جایگاه هرات در محیط فرهنگی و ادبی تاجیکستان | عبدالله راهنما* شناسنامه انجمن ادبی هرات | نارون رجایی داغ تمنا | سید ابوطالب مظفری از تسبیح تا ترنم | محمدکاظم کاظمی جامی؛ برترین چهره فرهنگی هرات | حسن امین هرات، قلب ادبیات، معنویت و تصوف در افغانستان | مرضیه سلیمانی (خورشید) پیوند هرات با آریانا و ایرانشهر | یحی حازم اسپندیار شاهنامه و هرات | محمد آصف فکرت هروی هرات از نگاه دکتر اسلامی نُدوشن | مهرداد صادقیان ندوشن هرات؛ پیوند دهنده‌ای فرهنگی ملت‌های حوزۀ نوروز | عبدالمنان دهزاد شکستن چندمین استخوان در تحویل سال | خالد قادری* هرات، نقطه‌ وصل در حوزه‌ نوروزستان | اسحاق ثاقبی داراب ظرفیت‌های هرات برای پیوندهای تاریخی حوزه‌ی تمدنی نوروز | محبوب‌الله افخمی* توهمات امارات در مورد بین المللی کردن مسئله سه جزیره ایرانی | کورش احمدی* مناقشه بر حق حاکمیت تاریخی ایران | محمدجواد حق‌شناس شبکه ملی و فراملی موزه خلیج فارس | رضا دبیری‌نژاد* حوضه آبریز خلیج فارس و دریای عمان؛ روستانشینی و پایداری معیشتی | محمدامین خراسانی* برای صیانت از نام خلیج فارس نیازمند عزم ملی هستیم خلیج فارس در آئینه زمان | محمدعلی پورکریمی* حفاظت از نام خلیج فارس جزایر سه‌گانه ایرانی، دسیسه انگلیسی، فراموش‌کاری عربی | محمدعلی بهمنی قاجار خلیج عربی یا خلیج همیشه فارس؟ بر این دو عنوان درنگ کنید | حبیب احمدزاده هژمونی ایرانی خلیج فارس از عهد باستان تا کنون | مرتضی رحیم‌نواز درباره پوشش و لباس زنان در جزیره کیش | مرتضی رحیم نواز جهانی شدن و نقش ژئواکونومیکی منطقه خلیج فارس | مهدی حسین‌پور مطلق خلیج فارس، آبراه صلح و گفتگو | فریدون مجلسی خلاء قدرت و ابهام چهره ژئوپلیتیکی در خلیج فارس | نصرت الله تاجیک درباره روز ملی خلیج‌فارس | محمدجواد حق‌شناس موزه ملی هرات | مرتضی حصاری کتیبه‌های فارسی مسجد ‌جمعه (جامع) هرات | مرتضی رضوانفر مسجد جامع هرات میراثی ماندگار در تاریخ معماری جهان اسلام | علیرضا انیسی معماری در خراسان بزرگ عهد تیموری | ترانه یلدا از چهارسوی هرات تا چهار مرکز دیپلماسی جهان | سروش رهین

1
مروری بر آراء فلسفی و عرفانی پروفسور هانری کربن:

جایگاه امام زمان (عج) در تشیع | حمزه کرمی

  • کد خبر : 11843
  • 15 اسفند 1401 - 19:45
جایگاه امام زمان (عج) در تشیع | حمزه کرمی
برخلاف مسیحیت که معتقد است خداوند در وجود عیسی تجسد پیدا کرده است و نقشی انضمامی به خداوند می‌دهند که امری غیرممکن و خلاف عقل و حکمت است. در اسلام و تشیع چنین چیزی وجود ندارد.

هانری کربن فیلسوف و مستشرق شهیر فرانسوی همزمان با جنگ جهانی دوم در استانبول به پژوهش مشغول بود. وی از شاگردان هایدگر و نویسنده کتاب‌های مختلف درباره فلسفه غرب و فلسفه اسلامی است. آشنایی او با فلسفه سهروردی از طریق لویی ماسینیون اسلام‌شناس بزرگ فرانسوی، مسیر زندگی او را تغییر داد. پس از آن تمام عمر خویش را صرف پژوهش و تحقیق و نوشتن و کتابت درباره فلسفه اسلامی و ایرانی کرد.

لویی ماسینیون شرق‌شناس و اسلام‌شناس فرانسوی و محقق تاریخ بود. وی با وجودی که کاتولیک مذهب بود سعی کرد اسلام را به خوبی بشناسد و به این ترتیب تاثیر عمیقی بر نگاه غرب بر اسلام گذاشت. هانری کربن و شریعتی و ده‌ها اندیشمند از شاگردان او بوده و تحت تاثیر لویی ماسینیون قرار داشتند.

هانری کربن، رئیس دپارتمان شیعه‌شناسی در دانشگاه سوربن فرانسه با روش پدیدارشناسی و هرمنوتیک و با تحقیق و پژوهش و مطالعات وسیع و مباحث و گفتگوهای فراوان با فیلسوفان و دانشمندان ایرانی از جمله علامه طباطبایی و علامه آشتیانی و…تفسیر و قرائت جدیدی از فلسفه اسلامی و ایرانی ارائه داد. آنچه در این یادداشت راجع به امام زمان (عج) می‌خوانید گوشه‌ای از دریای معرفت اوست که توسط دکتر انشاءالله رحمتی فیلسوف برجسته وگرانسنگ و استاد فلسفه دانشگاه تهران و از اساتید ارشد مجمع فلاسفه ایران، به فارسی ترجمه شده و در دسترس پژوهشگران قرار گرفته است.

پروفسور هانری کُربَن می‌نویسد: در یک شب به یاد ماندنی پاییز ۱۳۴۳، در محفل مطالعات دینی در تهران، موضوع بحث ما این بودکه چرا توحید حقیقی (یعنی توحید رها از تعطیل و تشبیه) جز از طریق وجود امام محقق نمی‌شود؟

در آن شب به سخنان علامه طباطبایی، که ژرف‌ترین دانش را از میان همه آن جمع نسبت به ملاصدرا فیلسوف بزرگ اسلامی داشت گوش سپردیم. علامه کلامش را همراه با تامل و صدای بلند اینگونه ختم کرد: جمیع اسماء و صفاتی که به خدا نسبت می‌دهیم یا به بیان بهتر، آنچه خداوند در مقام ظهور بر ما، به خود نسبت می‌دهد، تنها از طریق امام ازلی که خودش جامع آن‌هاست ممکن می‌شود. در اوج احوال روحانی‌مان این اسماء جذب در انسان باطنی می‌شود. ولی خداوند در ذات خودش همچنان ناشناختنی و دست نایافتنی است. امام یک حقیقت زنده، پاینده، جلال مجرد غیبی و حلقه اتصال وجود مادی ما با وجود مجرد است.

کربن در آثار خویش نشان می‌دهد که چگونه در تفکر معنوی ایران زمین، در عین اعتقاد به نوعی الهیات تنزیهی، از دو دام یعنی تشبیه (همانند دانستن خداوند به خلق) و تعطیل (بستن باب معرفت خداوند) پرهیز شده است. هرچند کار ویژه موجودی چون عقلِ فعال در نزد فیلسوفان یا شاهد ازل در نزد عارفان را همین رهایی از دو دام تشبیه و تعطیل می‌داند.

کربن از سخنان علامه طباطبایی به وجد می‌آید، وقتی که می‌بیند یک فیلسوف و عارف بزرگ شیعی بر مطالعات و تحقیقات و یافته‌های او راجع به توحید حقیقی و ائمه معصومین (ع) مهر تایید می‌زند و اینگونه نتایج تحقیقاتش را جمع‌بندی کرده و بر آن‌ها تاکید می‌ورزد. کربن در ادامه می‌گوید:

علامه در ادامه بحث خویش پرده پایانی سفر مرغان در منطق الطیر عطار را خواند و من در پایان از او پرسیدم آیا امام همان سیمرغ است؟ گفت بلی… اگر امام نبود (برای سالک چیزی نمی‌ماند، مگر غرقه شدن در سرمستی عرفانی که در بانگ صوفی معروف حلاجبه صورت، اناالحق، به بیان آمده است. !
عطار درباره سیمرغ می‌گوید:
هرکه آید خویشتن بیند در او
جان وتن هم جان وتن بیند در او
چون شما سی مرغ اینجا آمدید
سی در این آئینه پیدا آمدید
گر چل و پنجاه و شصت آیند باز
پرده‌ای از خویش بگشایند باز
چون سوی سیمرغ کردندی نگاه

بود خود سیمرغ در آن جایگاه
ور سوی سیمرغ کردندی نظر
بود این سی مرغ ایشان آن دگر
ور نظر در هر دو کردندی به هم
هر دو یک سیمرغ بودی بیش وکم

قصد عطار از سرودن منطق الطیر ذکر رموز و تمثیل‌های عرفانی است. او در سرودن منطق الطیر از رساله الطیر منسوب به امام محمد غزالی الهام گرفته است. مرغان در سفر به کوه قاف از سختی‌ها و مشقات عبور کردند تا به مقام دیدار سیمرغ برسند.

در جناس سیمرغ و سی مرغ رمزی نهفته است. در تابش چهره سیمرغ آن مرغان که سی مرغ بودند، چهره خود را شناختند. چون به سیمرغ نگاه کردند. خود را در او دیدند و چون هم مرغ و هم سیمرغ را دیدند، جز یک سیمرغ ندیدند.

عطار میگوید مرغانی که بدیدن سیمرغ می‌رفتند ابتدا فراوان بودند اما در طول مسیر و در مواجهه با دشواری‌ها کم شدند، وقتی بدیدن سیمرغ نائل شدند خود را دیدند.

روش کربن پدیدارشناسی و به تعبیر دقیق‌تر کشف المحجوب است. از جمله پدیدارهایی که در اینجا مطمح نظر نامبرده است پدیدار آینه است.

هر شئی که در برابر آئینه قرار می‌گیرد، هرگز از مقام خویش به درون آینه منتقل نمی‌شود. ولی به میزانی که رخ آینه از زنگار پاک باشد، صورتش در آینه نمایان می‌شود. در پدیدار آینه در عالم ما، که به ظاهر پدیداری مادی است دو ویژگی وجود دارد که در دیگر پدیدارها دیده نمی‌شود. یکی اینکه شی می‌تواند در درون آینه پیدا باشد، بدون آنکه به درون آن وارد شده باشد و دیگر اینکه، در نتیجه همان ویژگی نخست با شکسته شدن آینه، هیچ آسیبی به آن شیء نمی‌رسد. از نظر کربن اهل معنا در جهان اسلام، برای تبیین رابطه غیب و شهادت، کمال استفاده را از رمز آینه کرده‌اند و توانسته‌اند از حضور غیب در متن عالم شهادت سخن به میان بیآورند، بدون آنکه کارشان به حلول (تجسد) بکشد.

برخلاف مسیحیت که معتقد است خداوند در وجود عیسی تجسد پیدا کرده است و نقشی انضمامی به خداوند می‌دهند که امری غیرممکن و خلاف عقل و حکمت است. در اسلام و تشیع چنین چیزی وجود ندارد.

از یکی از عرفا (نجیب الدین شیرازی) خواستند که سرّ توحید را با مثالی روشن سازد گفت دو آئینه و سیبی. اگر سیبی را میان دوآئینه و بلکه صد و هزاران و بیشمار آئینه بگذارند، به تعداد آئینه‌ها تکثیر می‌شود و در یکایک آن‌ها پیدا می‌شود، بدون آنکه وحدت او به کثرت مبدل گردد. رمز آینه با رمز سیمرغ تکمیل می‌شود و پاسخ علامه طباطبایی را در پرتو این دو رمز می‌توان فهم کرد. بدین ترتیب باید توجه داشت که آنچه آدمی در آئینه می‌بیند، خویشتن خود اوست.
تفاوت میان سیمرغ و سی مرغ در همین است. در گفتار علامه سیمرغ رمز امام است. این را در پرتو الهیات تنزیهی که در روایات ائمه و در حکمت شیعی آمده است، می‌توان درک کرد.

علامه تلویحا به مفهوم «انا الحق» حلاج نیز نقد دارد. زیرا معتقد است که ذات خداوند در آئینه وجود امام نمایان می‌شود و امام وجه عیان شده خداوند است؛ درعین حال که امکان شناخت خداوند فراهم می‌شود. ولی عارف نمی‌تواند دعوی اتحاد با خدا کند. لذا در معنویت تشیّع که امام را وجه عیان شده خداوند به سوی خلق می‌داند، زبان عارف به ندای «انّا الحق» گویا نمی‌گردد و اساسا عقیده به امام که حضوری همیشگی (حضوری غائبانه) مانع از این سرمستی و ابهام می‌شود.
وقتی در حکمت شیعی سخن از غیبت امام به میان می‌آید، باید آن را تقریری از غیبت خدا در اعتقاد شیعی در نظر گرفت. در اعتقاد شیعی امام وجه عیان شده خداوند است و خداوند را فقط در آئینه او می‌توان شناخت.

قرآن کریم می‌فرماید: وَ عَلَی الْأَعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ کُلًّا بِسِیمَاهُمْ (اعراف ۴۶) | و بر اعراف مردانی باشند که هریک از بهشتیان و دوزخیان را از سیمایشان می‌شناسند.

امام علی (ع) در تفسیر اعراف فرمود: اعراف ماییم. آن اعراف که خداوند جز از راه شناخت ما شناخته نمی‌شود (ملاصدرا شرح اصول کافی ۱۳۸۳ج۲ کتاب الحجه ص۵۳۶)

پیامبران و امامان واسطه‌های انکشاف حق برای خلق، و حتی به عبارت دیگر عین انکشاف حقّ برای خلق‌اند. ایشان راه‌ها و روزنه‌های گشوده به عالم قدس‌اند. و این بدان معناست که ایشان هم وجه انسان بسوی حقّ‌اند و هم وجه حق بسوی انسان.

خداوند جهان را به خاطر انسان آفرید و هدف از آفرینش انسان آن بود که خداوند از طریق او شناخته شود. اما انسان‌هایی می‌توانند این غایت را برآورده سازند که وجودی آئینه سان داشته باشند. به‌گونه‌ای که حق در وجود آن‌ها نمایان شود و پیامبران و امامان اینگونه‌اند. پس از تنزیل ضرورت وجود تاویل در میان مسلمانان مطرح گردید و امام یعنی معلم تاویل!

اساسا در دوران ختم نبوت، بدون تاویل و معلم تاویل، آنچه در قالب تنزیل در اختیار بشر قرار گرفته است ابتر می‌ماند. وکار خداوند در مقام ارسال رسل به نتیجه نهایی‌اش نمی‌رسد.

باری متن وحیانی که در اختیار بشر قرار گرفته، هدفش آن است که راه او به ساحت قدسی گشوده بماند و این گشودگی از طریق تاویل که کار امام است صورت می‌پذیرد. پس از پیامبر اسلام، امامان شیعه مسئولیت تاویل را برعهده داشتند. در دوران ما که دوران غیبت امام زمان (عج) است، علاوه بر شأن نجات‌بخشی جهان از ظلم وجور، بر اساس وعده پیامبر اسلام، مهمترین شأن امام زمان (عج) ولایت او بر تاویل است. نفس وجود امام در دنیای ما، هرچند در قالب حضوری غائبانه، نشانه گشودگی این دنیا به عالم قدس است.

کربن سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام و افزون بر آن‌ها دین زرتشت را ادیان نبوی می‌داند و حکمت و فلسفه‌ای را نیز که در دامان این ادیان بالیده است را حکمت نبوی می‌خواند.

در حقیقت کتاب قدسی، نامه خداوند است که راه نجات آدمی در آن مکتوب است و باید از آن رمزگشایی کرد. اما این موهبت که در اختیار بشر قرار گرفته است، فقط در صورتی به نتیجه مطلوب می‌رسد که ارتباط با عالم قدس تا قیام قیامت تداوم داشته باشد، از این رو برای کربن عقیده به غیبت امام، عقیده‌ای ژرف و تعیین کننده است و بدون این عقیده، نمی‌توان ادیان را تمام و کمال دانست.

باید نشان داد که ارتباطی که در زمان پیامبر برقرار شده است در دوران‌های بعدی تا قیام قیامت تداوم دارد. در میان همه مذاهب و ادیان، تشیّعِ دوازده امامی تنها مذهبی است که صراحتا به امام زنده، که حضوری غائبانه در جهان ما دارد، معتقد است. از همین روی تحقق تام دین نبوی را درمذهب تشیع می‌توان یافت. زیرا عقیده به امام دوازدهم (عج) صرف عقیده به موعود آخر الزمانی نیست، بلکه عقیده به امامی است که حضوری زنده و پاینده دارد و هرگز امت خویش را به حال خود رها نساخته است.

پیامبر اسلام (ص) می‌فرماید: امامان پس از او، از امام حسین (ع) به بعد نه تن خواهند بود و نه بیشتر، نهمین تن از آن میان، قائم است که زمین را پس از آنکه پر از ستم و بیداد شده است، پر از عدل و داد می‌سازد. بر سر «تاویل» پیکار می‌کند، همان‌طور که من بر سر «تنزیل» پیکار کردم.

کربن معتقد است امام زمان (عج) هم حضوری انفسی داشته و هم حضوری آفاقی دارد. بر اساس اعتقاد شیعیان امام در دوران غیبت نیز همچنان واسطه فیض الهی است. این فیض را نباید صرفا به معنای فیض روحانی و هدایت معنوی در نظر گرفت. افزون بر این، امام زمان در آخرالزمان ظهور می‌کند و در عالم واقع جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.

در اعتقاد شیعیان روایات مربوط به تاریخ زندگی امام (عج) تا پیش از غیبت صغری متعلق به همین تاریخ ناسوتی دنیای ماست. آن حضرت در متن همین تاریخ متولد شده است. در متن همین تاریخ برجنازه پدر بزرگوارش نماز گزارده است و در متن همین تاریخ با چهار نائب خویش و از طریق ایشان با شیعیانش ارتباط داشته است. ولی همه این واقعه‌های تاریخی با هاله‌ای از فراتاریخ آراسته بوده‌اند.

گواه دیگر بر اینکه از دیدگاه کربن امام دوازده وجودی تاریخی دارد، تاکیدی است که بر ظهور آخرالزمانی آن حضرت می‌ورزد. از جمله متونی که در تایید این مدعا نقل کرده، دو حدیث معروف از پیامبر اکرم (ص) است. آن حضرت فرمود:

لو بقی من الدنیا یوم واحد لطّول الله ذالک الیوم حتی یخرج رجل من ولدی، اسمه اسمی و کنیته کنیتی یملا الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا (مجلسی بحارالانوار ج۵۱ ص۷۱). | اگر از دنیا فقط یک روز باقی مانده باشد، خداوندآن روز را آنقدر طولانی می‌سازد چندان که مردی از فرزندان من که هم نام و هم کنیه من است، ظهور کند و زمین را پس از آنکه پر از ستم و بیداد شده است، پر از عدل و داد سازد.

در حدیث دیگر از آن حضرت آمده است که امام مهدی (ع) برسر تاویل پیکار می‌کند، همانطور که من بر سر تنزیل پیکار کردم (همان منبع ص۲۴۷)

این احادیث و احادیث روایت شده از امامان شیعه درباره امام زمان (ع)، همگی شاهد و تاکیدی است بر اینکه امام دوازده واقعیتی تاریخی دارد. این اعتقاد شیعی که نبوت و ولایت دو قطب مکمل هم‌اند، بخشی از تعلیم خود رسول خداست. دیگر اینکه در کلام پیامبر (ص) تا آنجا که به واقعیت تاریخی امام مربوط است، هیچ تفاوتی میان امام دوازدهم و سایر امامان گذاشته نشده است. در عین حال، اینکه تعداد ائمه (ع) متعین، دوازده تن دانسته شده است. دلیل بر آن است که امام دوازده (عج) خاتم ولایت محمدی است و امامت آن حضرت در تمام دوران غیبت کبری تا قیام قیامت تداوم دارد.

سومین گواه بر اینکه کربن به واقعیت تاریخی و آفاقی امام باور دارد درک جالب و خواندنی او از مفهوم رجعت است. بر طبق عقیده به رجعت از جمله پیامبرانی که پس از ظهور امام عصر (عج) رجعت می‌کند و به دنیا باز می‌گردد، عیسی مسیح (ع) است رجعت مسیح هم در زمان آفاقی انجام می‌شود.

کربن روایتی از امام باقر (ع) در توصیف ظهور امام عصر (عج) نقل می‌کند. در آن روایت ایشان می‌فرمایند: امام آخر، امام قائم (عج) به طرف شهر کوفه می‌رود، هزاران تن برای دیدن او از شهر خارج می‌شوند. در آن جمع قاریان قرآن، فقیهان و… همه کسانی که رسم تقوی در ظاهرشان مشهود است، حضور دارند. اما در مقام انکار او بر می‌آیند و به او می‌گویند: ای فرزند فاطمه! برگرد به همان جا که آمده‌ای، ما را نیازی به فرزندان فاطمه نیست.

کربن می‌گوید این روایت مرا به یاد مواجهه مفتّش اعظم با مسیح (ع) در رمان برادران کارامازوف نوشته فیودور داستایوژفسکی می‌اندازد. بر طبق آن رمان مسیح (ع) در زمانه تفتیش عقائدکه کلیسا براه انداخته بود و بنام مسیح (ع) جنایات زیادی را مرتکب می‌شد، ظهور کرد و می‌خواست مانع از وقوع همه آن جنایاتی شود که به نام او انجام می‌شد. مفتش اعظم در همان شب که مسیح را زندانی می‌کرد، خطاب به او گفت: همه چیز به دست تو به پاپ اعطا شده است، بنابراین همه چیز کماکان در دست پاپ است و نیازی به ظهور تو نیست. دست کم نباید تا مدتی مداخله کنی.

شباهت روشنی میان استقبال از بازگشت امام (ع) و رجعت مسیح (ع) وجود دارد، حتی غیبت امام هم شبیه غیبت مسیح است. امام و مسیح هردو رجعت و ظهور می‌کنند اما به دلیل انحراف‌هایی که در تعالیم توحیدی راستین رخ داده است، با انکار مردم مواجه می‌شوند. ولی امام در برابر انکارشان از آرمان خویش کوتاه نمی‌آید. امام مستظهر به نیرویی است که به مدد آن بر همه نیروهای دنیوی مخالف خود پیروز می‌شود.

کربن سخت معتقد به حضور انفسی امام در دوران غیبت است. دلیل کربن بر ساحت انفسی امام علاوه بر ساحت آفاقی ایشان، عمدتا به آثار و برکات این عقیده در دوران غیبت، در حیات معنوی انسان نظر دارد. او می‌خواهد نشان دهدکه عقیده به امام غائب (عج) و حضور انفسی وی برای مریدان بر هرگونه توهم «مرگ خدای نیچه» خط بطلان می‌کشد. و اما برای ذهن و ضمیر شیعی، حتی تصور اعتقاد به چیزی که طنینی از «خدا مرده است نیچه» در آن باشد، یا پیش دستی بر آن محسوب شود محال است و این از آن روی است که شخصیت امام دوازده (عج)، تبلور همان آرمان‌های ژرفی است که مشابه آن را در مسیحیت می‌توان یافت.

چنین شخصیتی بر طبق قوانین زیست‌شناسی، قوانین مرگ و ولادت مادی، پدیدار یا ناپدید نمی‌شود. او موجودی فوق طبیعی است و پدیدار شدنش بر آدمیان یا غایب بودنش از نظر ایشان، بستگی به خود آنان دارد. ظهور او نشانه احیاء ایشان است و همه معنای فکرت شیعی، غیبت و ظهور همین است.

ملاصدرا در شرح ناتمام خود بر اصول کافی معتقد است که امام هم حجت ظاهری است و هم حجت باطنی. پیامبر و امام در مقام راهنمای انسان در دنیا حجت ظاهری‌اند، ولی ممکن است هدایت‌گری امام و پیامبر نه در ظاهر، بلکه در باطن محقق شود. در این صورت او حجت باطنی است.

اعتقاد به حجت باطنی به هیچ وجه نافی حجت ظاهری نیست بلکه خود مترتب بر حجت ظاهری است و به یک معنا حجت باطنی به باطن بردن (استبطان) حجت ظاهری است.

از سویی دیگر، هدایتی که به وسیله حجت نصیب انسان می‌شود، از جنس حکمت است و این بالاترین خیری است که آدمی می‌تواند حاصل کند.

«وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا» (بقره آیه ۲۶۹)

هدایتگری امام در مقام حجت باطنی بدین معناست که آدمی با پیوستن به حیات عقلی امام به باطن خودش و حقیقت خودش، پی برده و در پرتو نور باطنی امام، سرای آخرت و ملکوت بر وی عیان می‌گردد. حجت باطنی نور درخشنده قدسی و برهان نورانی عرشی است که از مشرقِ جان طالع می‌شود و دیده دل را که باطن پیام انبیاء از راه آن درک می‌شود، نورانی می‌سازد. البته اگر حجت باطنی با حجت ظاهری در دنیای ما همراه باشد، همان شرایط مطلوبی را نتیجه خواهد داد که سهروردی در حکمت الاشراق درباره‌اش میگوید:

اگر سیاست ظاهری در دست وی (حکیم کامل در تاله وتعقل) قرار بگیرد، زمان و زمانه نورانی می‌گردد. (سهروردی ۱۳۷۲ جلد۲ ص۱۲)

لینک کوتاه : https://nimroozmag.com/?p=11843
  • نویسنده : حمزه کرمی
  • منبع : هفته‌نامه نیم‌روز
  • 11 بازدید

نوشته ‎های مشابه

ثبت دیدگاه

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.