از جمله ادعاهای غلط در باره ولایت فقیه اینست که عده ای همان توصیفات و مقاماتی را که در روایات برای اهل بیت و امامان معصوم ع بیان شده مانند عصمت و تایید از جانب خداوند و …، به صورتی ضمنی یا صریح به ولایت فقیه سرایت می دهند. در حالی که هیچ یک از این مقامات به فقها ربطی نداشته و ولی فقیه با انجام یک گناه کبیره مانند دروغگویی و یا ریختن خونی به ناحق توسط نهادها و ماموران تحت فرمانش، از عدالت ساقط و ادامه حکمرانی او نامشروع خواهد بود.
در شیعه امامیه، این فرقه شیخیه و یا شاخه ای از آن بود که مقامی ویژه با عنوان رکن رابع برای فقیه قائل شد و او را واسطه بین مردم و امام زمان ع قرار داد و به گفته محققین، همین اعتقاد و بدعت غلط در تداوم خود به پاگرفتن فرقه بابیه و بهائیت منجر شد.
در جمهوری اسلامی هم، کسانی با طرح انواع عصمت برای ولی فقیه مانند عصمت ظلیه، عصمت راهبردی، عصمت تاییدی، عصمت تجربی و …و یا این حرف که گوش ولی فقیه به دهان امام زمان ع است، به گرایش شیخیه نزدیک شده اند. حسین جلالی رییس دفتر آقای مصباح یزدی که اکنون نماینده مجلس است در گفتگویی در پاسخ به این پرسش که دیدگاه آقای مصباح در باره ولی فقیه و رهبری چیست، گفته بود که ایشان تنها در حد یک میلیاردم، احتمال اشتباه کردن رهبری را می دهد و اضافه کرده بود این را هم آ مصباح از این بابت گفته که به وی اعتراض نکنند که ما چهارده معصوم بیشتر نداریم!
برخی از موسسات آموزشی و پژوهشی در حوزه های علمیه قم و مشهد، مروج چنین دیدگاههای غلوآمیز و مخالف با مبانی کلامی شیعه هستند.
این ادعاها در باره ولایت فقیه در حالی است که اساسا در مکتب تشیع هیچ کس نمایندگی ویژه از خداوند و یا امام زمان در فهم و تفسیر و اجرای دین ندارد و اهل بیت علیهم السلام مشتاق آن بوده اند که همه شیعیان آن چنان فهم و دانش دینی خود را ارتقا دهند که اساسا نیازی به تقلید از کسی نداشته باشند، ضمن آن که در امر اصول عقاید و نیز امر سیاست، اجازه تقلید و پیروی چشم و گوش بسته را از دیگران نداده اند و هر کس به اندازه ظرفیت فهم و درک خود باید برای اصول عقاید و کنش گری سیاسی اش دلیل داشته باشد.
اهل بیت به تبعیت از قران (توبه/۳۱) مقلدان چشم و گوش بسته فقیهان را که در برابر عقاید و رفتارهای غیر عقلانی و غیرعادلانه آنها مخالفت نکرده و پیوند خود را با آنها قطع نمی کنند، مشرک خوانده اند. (المحاسن ۱/ ۲۴۶)
حتی بر اساس نظریه ولایت فقیهِ آیت الله خمینی تا وقتی که اکثریت جامعه حکومت دینی و فقهی را نخواهند، فقیه حق حکمرانی و تحمیل خود را بر مردم ندارد و ضمنا باید همه تصمیمات حکومتی اش در روندی دموکراتیک و مردم سالارانه گرفته و اجرا شود و الا حکومت تحمیلی و لو دینی باشد، از مصادیق حکومت طاغوت خواهد بود.
گزافه گویان و مدیحه سرایانی که به غلط ولایت فقیه را همان ولایت معصوم می دانند، تنها در پی قداست و اقتدارسازی برای رهبری و بازداشتن جامعه از نقد و اعتراض به سیاستها و تصمیمات متصلب و غیر قابل انعطاف وی هستند، و هیچ گاه از این امور سخن نمی گویند که:
۱. امامان معصوم هرگز در صدد تحمیل امامت و ولایت خود بر مردم نبودند و تا مردم با اشتیاق به سراغ آنان نمی رفتند، برای حکومت کردن تلاش نمی کردند و هرگز نگفتند که حفظ حکومت از اوجب واجبات است و می توان برای آن به روی مردم آتش گشود و آنان را سرکوب کرد.
۲. پیامبر ص و امامان در مقام حکمرانی موظف به مشورت و گفتگو با مردم و در نظر گرفتن خواست و اراده اکثریت بودند و در پی تحمیل شریعت و جنگ و مداخلات منطقه ای و ریاضت اقتصادی و تحریم و حجاب اجباری و … بر جامعه نبودند.
۳. امام علی ع وقتی حاکم شد خاضعانه از مردم می خواهد که اگر نقد و سخن حق و مشورتی دارند، با او در میان بگذارند.
۴. در حکومت امام علی زندانی سیاسی وجود نداشت و هیچ مخالفی حتی آن که معلوم بود در آینده ای نزدیک دست به شمشیر برده و مخالفت مسلحانه خواهد کرد، ممنوع الخروج نمی شد، به زندان نمی افتاد، اموالش ضبط و تجارتخانه اش مسدود نمی گردید و زن و بچه عازم سفرش، از حدود و مرزها برگردانده نمی شد.
۴. امام حسن ع حکومت مشروعش را به دلیل عدم رغبت مردمش به جنگ و مقاومت، با قرارداد صلح به معاویه واگذار می کند.
۵. پیامبر و امام علی و امام حسن (ع) در دوران حکومت هرگز در حلقه ای از محافظان و پروتکلهای امنیتی که تنها دست تعداد و حلقه ای اندک به آنان برسد، قرار نداشتند و جان خود را بر سر فقدان چنین حفاظتی از دست دادند. حال نظام موجود چه نسبت و تشابهی با حاکمیت معصوم دارد که عده ای با مقایسه ولایت فقیه با ولایت معصوم، چهره تابناک آن امامان پاک و مظلوم را در افکار عمومی تیره و زیر سئوال می برند؟!