در تاریخ فرهنگ مردمان ایرانیتبار هیچ رسم و آیینی چون جشن خجستهپی و فرخنده نوروز عزیز و ارجمند نیست. نوروز پیوندگر نسل امروز با رسم و آیین، ارزشهای مادّی و معنوی، مهر و صداقت و عنعنات نیاگان میباشد. جشن نوروز از قدیمیترین و گستردهترین عیدهای مردمان ایرانیتبار بوده و سنّت یکچندهزارساله دارد.
نوروز تا ابتدای قرن ۲۰، یعنی تا تسلط بلشویکهای روس در بین تاجیکان آسیای مرکزی با نامهای نوروز، سر سال و سال نو رایج بوده است. در بدخشان تاجیکستان تا امروز آن را شاگون بهار میگویند. در زمان شوروی نوروز در برابر دیگر جشن و مراسم سنّتی مورد انتقاد قرار گرفته، به حیث «عید دینی» تمغه زده شد و از دایره تجلیل رسمی بیرون افتاد. اما در بین مردم برگزاری نوروز با جمله ارزیها و سنّتهایش ادامه داشت.
- شروع
از سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۰ میلادی توجّه به نوروز و اعتراف آن همچون جشن فرهنگی و طبیعی در میان روشنفکران، ادیبان، روزنامهنگاران و عالمان بیشتر میگردد. مقاله و رسالهها، مجموعههای اشعار بیش از پیش ایجاد و منتشر میشوند.
پس از صاحباستقلال شدن جمهوری تاجیکستان جشن نوروز در این کشور به مقام پیشین و مسند اصلی خود برگردانیده شد. در تحکیم و تقویت، احیا و رشد و معرفی نوروز در دوران نو سهم پیشوای ملّت تاجیکان، رئیس جمهوری تاجیکستان، جناب امامعلی رحمان خیلی بزرگ است. با سیاست خردمندانه و فرهنگدوستانه به محترم امامعلی رحمان میسر شد، که نسلها را به اصلها بپیوندد، ملت صاحب تمدن تاجیک را مشهور جهان گرداند و برای رشد تمام ساحههای کشور زمینههای استوار گذارد. محض با ابتکار او همهساله در ولایت و شهر و ناحیه، جماعت و دهات، مکتبهای میانه و عالی، مؤسسههای دولتی و غیردولتی عید نوروز با شکوه و جلال و جمله سنتهایش جشن گرفته میشود. خود رئیس جمهوری محترم امامعلی رحمان در عرفه نوروز با ضیائیان و فرهنگیان و فعالان کشور ملاقاتها برپا نموده، در سخنرانیهای خویش وظیفه و ارزشهای والای جشن نوروز و اهمیت آن را در روند تحکیم هویت ملّی و وحدت و دوستی مردم جمهوری و جهانیان تأکید مینمایند.
- تعیین زمان تحویل سال نو
نیاگان تاجیکان از دورههای باستان سعی و کوشش مینمودند، که گذشتن وقت را با واحد و معیارهای گوناگون نشانهگیری و اندازه کنند. مردم تاجیک زمان برابر شدن شب و روز یا خود اعتدال بهاری، فرا رسیدن جشن نوروز را از روی نشانههای زیادی مقرّر مینمودند. در شهرهای کلان و خرد، که مردم باسواد بیشتر بودند، اساساً با تقویمهای شمسی و قمری سروکار داشتند. امّا اهالی دیهه و نواحی کوهستان برای تعیین زمان و قسمتهای روز، گاهشماریهای سنّتی طبیعی را به کار میبردند.
در گذشته در منطقههای گوناگون کوهستان تاجیکان تقویم و گاهشماریهای خود را داشتند، که به مشاهدههای گردش آفتاب و ماه، سیاره و ستارهها، نشانههای طبیعی و دستساخت، افتش سایه جسمها به نقطههای معیّن و کوچیدن و رفتار جانوران اساس یافته بود. یکی از تقویمهای خاص مردم بدخشان تاجیکستان حساب «آفتاب در مرد»، به زبان مردم محلی خیرپیچار میباشد. حساب وقت از روی عضوهای بدن انسان (مرد) از گاهشماریهای قدیمی تاجیکان بوده، در قراتگین و درواز، ونج و یزگُلام، اشکاشیم، روشان، شغنان، وخان، اینچنین در بین تاجیکان وادی فرغانه (سوخ) از جانب مردمشناسان یاد شده است. طبق حساب این تقویم، آفتاب در هر یک عضو بدن یکچند روز میایستد. مثلاً، سه روز در کمر، سه روز در زانو، در پای و ناخنها و غیره.
موافق تصوّرات تاجیکان حوزه رود خنگاب، نوروز زمانی فرا میرسد، که آفتاب به نشانه «دل» وارد شود. این ایّام سه روز دوام کرده، عید سال نو یا سر سال برپا میگشت. در حساب ساکنان بعضی دیههها نوروز در دوره «کمر» یا «کاردفسان» (ران) فرا میرسیده است. مطابق همین تقویم اکثر مردم کارهای دهقانی را آغاز میکردند و یا انجام میدادند. اجرای برخی از مراسم موسمی و رسم و عادتها نیز از روی همین گاهشماری صورت میگرفتهاست. در بدخشان، که تقویم «آفتاب در مرد» (خیرپیچار) کاربرد وسیع داشت و امروز هم دارد، نیز نشانه «دل» زمان تحویل سال نو به شمار میرفته است.
تاجیکان کوهستان از قدیمالایام فرا رسیدن سال نو و دیگر ایّام نحس و سعد را توسط مشاهده جرمهای آسمانی انجام میدادند. در ناحیه درواز، مردم پیش از بامداد به جانب غرب، به سوی نشانهای در کوهسار، که «نوروزگه» نامیده میشد، نظر کرده، پیدا شدن سه ستاره روشن را مشاهده میکردند. اگر این ستارهها نمودار شوند، آن گاه فرا رسیدن نوروز ثابت میشد و مردم، هفت روز سال نو را جشن میگرفتند.
همین گونه قلّه نوروزگه در حوزه رودخانه خنگاب نیز موجود بود، که مردمان آن جایها اعتدال بهاری آفتاب را توسط همین قلّه مشاهده میکردند. چون برابر شدن شب و روز در بهار فرا میرسید، آنها میگفتند: «افتاو در خونه بهار رسی» و «شه و روز یگ گرمیند». آدمان چنین میپنداشتند، که در این ایّام آفتاب سه روز در یک نقطه ایستاده، پس از آن به سمت شمال حرکت میکند.
مردم وادی رشت نیز در ایّام نوروز در غرب نمودار شدن سه ستاره را مشاهده میکردند. به عقیده آنها آفتاب در ستاره اوّل یک روز در ستاره میانه (دوّم)، دو روز در ستاره آخران (سوّم) و یک روز در ستاره اول میایستاد. پس از آن فصل زمستان به آخر رسیده، بهار میرسید و عید نوروز جشن گرفته میشد.
ساکنان حوزه رودخانه خنگاب همچنین قراتگین و درواز صبحگاهان در سمت غرب پیدا شدن سه ستاره درخشان را مشاهده میکردند. برای این جایی مخصوص انتخاب شده بود که آن را «نوروزگه» یا «نشانجاگه» مینامیدند. اگر این سه ستاره نمودار شوند، به عقیده آنها نوروز فرا رسیده است و اگر ننمایند، مشاهده را ادامه میدادند. پس از کملاٌ پیدا شدن این سه ستاره در این دهات عید نوروز با طنطنه جشن گرفته میشد.
در دیهه یُمگ ناحیه اشکاشیم سنگی موجود است که مردم آن را «سنگ آفتاب¬بین» نام میبرند. آن را شخص فاضل و دانشمند محلی مبارکقدم وخانی در آخرهای قرن ۱۹ ساخته است. اینافزار سنگی در زمین نصب شده است و در میانه¬جای آن سوراخی به اندازه دهان کاسه موجود است. شخص مشاهدهکننده از پس آن دوزانو نشسته، از سوراخ به سمت شمال به تپّهای که در بالای آن از سنگهای راستکنجه روزنهای ساخته شده است، نگاه میکند. اگر آفتاب طبق این مشاهده از روزنه نمودار شود، آدمان خلاصه میکنند، که نوروز فرا رسیده است. این مشاهده مردم تنها از ۱۸ تا ۲۱ام مارس به عمل میآید.
شیوه دیگر معمول معیّن کردن فرا رسیدن فصلها و ماهها و زمان اجرای کارها به مشاهده رفتار جانوران وابسته بود. چنانچه اهالی دهات حوزه رود خنگاب در آغاز بهار پریده آمدن پرنده خرد – سنگاودوک را مشاهده میکردهاند. در این ایّام اینچنین پرنده دیگر شاخنیک پریده میآمده است، گمبوسک خرد سیاه – گاوک پیدا میشده است، گلهای زردک و سیاهگوش – گل چاغوزک میروییدهاند.
مردمان شهرهای بخارا، سمرقند، شهرِ سبز و ساکنان وادیهای حصار و زرافشان و فرغانه با دیدن لک لک بر آن باور بودند که بهار رسیده و جشن نوروز نزدیک است. در ایّام نوروز لک لکها به ولایت حصار پریده میآمدند، کودکان با نظاره آنها با یک آواز سرود میخواندند:
چو لک لک بر حصار آمد
به هر شاخ چنار آمد
به دهقان وقت کار آمد
بهار رفته باز آمد.
- باورهای مربوط به فرا رسیدن نوروز
در زمان تحویل سال مردم کوشش میکردند که چشمشان به آدمان نکوروی و منظرههای تازه و زیبا رسد، تا که آن سال به نیکی و خوشبختی سپری گردد. مردم در عرفه نوروز دروازههای خود را باز مینمودند و سعی میکردند مهمان اوّلین بعدِ تحویل سال، مرد باشد. در این لحظهها همچون شگون نیک نخست شیر یا غولنگ آب (نوشابه از زردآلوی خشک) مینوشیدند. با امید آن که سال نو برایشان خوش و گوارا گذرد، از عسل و شیرینی و مربّاها چاشنی میگرفتند.
وابسته به نوروز در بین مردم کشاورز و دامدار تاجیک یک سلسله عقیدهها و فال و پیشگوییها ایجاد شدهاند که در آنها جهانبینی و مناسبات تاجیکان راجع به حادثههای طبیعت و حاصل زحمت دهقانان بیان یافتهاند. مثلاً در عرفه سال نو اگر رعد و برق شود، ساکنان بسیار موضعهای کوهستان تاجیکنشین ورارود بیرون برآمده، به بام قاشقی را میانداختند. سپس برآمده میدیدند که اگر قاشق رو به زمین افتاده باشد فال نیک میگرفتند و اگر برعکس دهان قاشق به بالا باشد، حدس میزدند که سال کمبارش شده، حاصل کشاورزی رشد نمیکند و مردم اذیت خواهند کشید.
یا خود در روزهای نوروز اگر تُرنهها (لک لک) بینظام و بلند پرواز کنند، سال دهقانی کمحاصل میآید و پاییزش بردوام خواهد شد. در عکس حال اگر تُرنهها پست پرواز کنند، مردم بر آن باور بودند، که سال آرام و بابرکت و سیرباران و سیرحاصل خواهد شد.
در اشکاشیم روز سال نو یک نفر عضو خانواده خر را به خانه وارد میکرد. او به اهل خانواده مراجعت کرده میگفت: «اینک من به نزد شما مژده سال نو را آوردم». به کتف او و بالای خر آرد میپاشیدند. در یک گوشه خانه جو و در کنج دیگرش کاه گذاشته میشد، اگر خر به سوی کاه رود، فال میگرفتند، که سال ناخوب خواهد شد. امّا اگر خر به طرف جو میل کند، سال نیک میشده است. کسی که خر نداشت، به خانه گوسفند یا گاو را وارد میکرد.
- آیین گلگردانی
مردم تاجیک از زمانهای پیش فرا رسیدن جشن نوروز را ماهها بیصبرانه و با آرزو و نقشههای رنگین انتظار میشدند. زیرا روزهای سرد فصل زمستان برای آنها مثل قفسی بود، که آدمان گرفتارش بودند و دلتنگانه روز میشمردند. چنان که در رباعی مردمی آمده است:
نوروز رسید و شاد و خرّم گشتیم
از رفتن دی جمله بیغم گشتیم
دیدیم و چشیدیم صد محنت و غم
آخر به گل بهار همدم گشتیم
از آمدن نوروز پیش از همه بچگان با برپا کردن مراسم گلگردانی به دیگران خبر میدهند. آنها یک – دو هفته قبل از نوروز گروه شده، به کوه و پشتهها رفته، گلهای بهاری: سیاهگوش و گل زردک را چیده به دیهه میآرند و خانه به خانه گشته به مردم سرودگویان مژده آمدن نوروز را میرسانند. کدبانوان گلها را بوی کشیده و به ابرو میمالند و به بچهها کلیچه و قند و مویز، در بعضی جایها گندم و نخود میدهند.
سرودهای گلگردانی فراگیر توصیف بهار و نیت و آرزوهای نیک بوده، در محلهای مختلف نسخههای گوناگون آن معمول میباشند. یکی از نمونههای معروف ترانه گلگردانی این است:
بهار آمد، بهار آمد
بهار لالهزار آمد
به دهقان وقت کار آمد
بهار نو مبارک باد
بهاران شد، بهاران شد
جمیع گل قطاران شد
کمرها جمله بُستان شد
بهار نو مبارک باد
بهار آمد به مهمانی
تو قدرش را نمیدانی
اگر دانی، مسلمانی
بهار نو مبارک باد
رسم گلگردانی با اصطلاحات گوناگون قریب در بین همه تاجیکان آسیای مرکزی معمول است. در ولایت ختلان گل زردک (گل بهمن) را چیده، گلدسته بسته، خانه به خانه میگشتند. در وادی حصار در این ایّام گل نوروزی میرویید، که آن به گل سیاهگوش مانند بوده، امّا رنگش زرد میباشد. در سمرقند و وادیهای زرافشان، فرغانه و قشقهدریا نام آن گل بایچیچک بود و خود مراسم را «بایچیچک» یا خود «بایچیچکگویی» میگفتند. اهالی بعضی دیهههای بالاآب زرافشان آن را بایکندک هم مینامند.
- رسم جفت براران
در فصل بهار در برابر گرم شدن هوا و بیدار شدن طبیعت دهقانان و نیز برزگران به موسم نو کشت و کار شروع میکنند. از قدیمالایام کشاورزان تاجیک در آغاز فعالیّت دهقانی در موسم نو کشاورزی مراسم جفتبراران را با طنطنه و خرسندیها برپا مینمودند، که آن بعضاً وسیع شده، به یک جشن عامّوی تبدل مییافت. موافق شهادت مردمشناسان، رسم جفتبراران قریب در تمام روستاهای تاجیکستان امروزی و در محلهای تاجیکنشین آسیای مرکزی برگزار میشده است.
هدف و ماهیّت این مراسم، شروع موسم کشاورزی، مطابق کردن برزگاوهای کاری بعد از مدّت دراز بیکاری به جفت نو، به قول مردم «گاوخنککنی» میباشد. مراسم جفتبراران یک نوع نشانهای است برای آغاز کشت و کار بهاری. در گذشته تا رسم جفتبراران اجرا نشود، هیچ دهقان حق و جراٌت نداشت که شخم زدن را شروع کند. موسم جفترانی را بابای دهقان – مویسفید باتجربه و پارسا و معتبر با اجرای رسوم کهن نیاگان و دعای مخصوص افتتاح میکرد. سپس به کشاورزان دیگر اجازت میشد که پس از دادن نان و طعام مراسمی به همسایهها و دعا گرفتن از بابای دهقان و پیران باتدبیر، برزگاوها را به یوغ و سپار ببندند و جفترانی را آغاز نمایند.
ریشسفیدان متبرّک به شاخ و گردن برزهگاوهای کاری روغن میمالیدند و آرزوی برکت و فراوانی را کرده، دعای نیک میدادند.
- چارشنبه آخرین
مراسم چارشنبهسوری از دوران قدیم تا به دهسالههای اخیر در بین مردمان ایران و قفقاز، خراسان و آسیای مرکزی معمول و مشهور بود، آن را حتّی در بغداد هم برپا میکردند. در بین تاجیکان این مراسم چارشنبه آخرین نام داشت و در بعضی منطقهها آن را چارشنبه سروک یا چارشنبه ماه سفر نیز مینامیدند، که روز چارشنبه آخرین سال پیش از نوروز برگزار میشد. ازبکها نیز برگرفته از تاجیکان این رسم را با نامهای سفرقاچدی و آخر چارشنبه برپا میکردند.
در گذشته در پسکوچه یا باغچه، بعضیها در چارراه، سه عدد گلخن خرد افروخته خرد و کلان از بالایش میجهیدند و به آتش مراجعت کرده میگفتند:
رنجوری و رنگ زرد من از آن تو
سرخی و خرّمی تو از آن من
با اجرای این عمل آنها باور داشتند که تا سال نو آینده تندرست خواهند بود. مردم اینچنین عقیده داشتند که آتش، گناهها را سوزانیده، قوّه و تأثیر مخلوقات فوقالطبیعی را نیز دور میکند.
در زمانهای گذشته مردم حصار و قرهتاغ، استروشن و خجند و سمرقند و بخارا و دیگر جایها هنگام اجرای مراسم چارشنبهسوری کاسه و طبق، کوزه و دیگر ظرفهای لبشکسته، ترکخورده، یا سیرپریده را شکسته، میانداختند. این عمل چنین معنی داشت که همه اشیای شکسته با سال کهنه بیبازگشت بروند و مردم در سال نو با این راه آرزوی تندرستی و زندگی بیشکست را تمنّا میکردند.
- غذاهای نوروزی
خوراکهای معمولی نوروزی تاجیکان اصلاً غذاهایی میباشند، که از انواع غلّهدانه پخته میشوند. چنانچه در وادی حصار از گندم کوفته، نخود، لوبیا و بعضی گیاههای خوشطعم به مانند ریحان، پودینه، شلخه، جعفری، پیاز و غیره، «گندمکوچه» میپزند، که آن را در دیگر منطقهها «دلده» (کولاب)، «کشک» (یغناب)، «باج» (بدخشان)، «فربیچ» (مسچاه کوهی) و «گوجه» (پنجکیت) غیره مینامند. خوراک مذکور که از حبوبات و گیاهها تهیه میگردد، رمز برکت و فراوانی حاصل کشاورزی سال نو به شمار میروند.
روز نوروز در بسیار مناطق تاجیکنشین دیگها را پُر کرده، آش پلو و گندمکوچه میپختند و با این عمل آنها آرزو میکردند، که تمام سال سیری و پری و پرفیض و برکت باشد.
سفره هفت سین که امروزها در ایّام جشن نوروز در تاجیکستان گذاشته میشود، خاص تاجیکان نبود. این سنّت در ۵۰-۶۰ سال اخیر از ایران و افغانستان به فرهنگ تاجیکان انتقال یافته است. در زمانهای گذشته در بین مردم تاجیک در ایّام نوروز در سفرههای عیدانه گذاشتن هفت میوه معمول بود. در سفره بسیار خانوادهها در یک طبق چوبی یا سفالی هفت نوع میوه میگذاشتند. به سفره هفت میوه اینها داخل میشدند: انار، سیب، ناک (گلابی)، انگور، چارمغز (گردو)، بادام و غولنگ یا زردآلوی خشک.
بعضیها موافق امکانشان به جای بعضی از اینها خشک میوههای دیگر را به مثل کشمش و توت خشک و غیره میگذاشتند. برای آنها مهم نبود که نام کدام میوه با کدام حرف شروع میشود و انتخاب میوهها آزاد بود.
هر خاندان موافق امکان و شرایط سفره عیدانه میآراست. از نوشابهها غولنگآب خیلی معمول بود و امروزها نیز آن از نوشابههای برای تندرستی خیلی قوی و سودمند سفره تاجیکان است.
در دیهههای شهرستان حصار به مناسبت سال نو نوشابه «هفتمیوه» تهیه میکردند. طبق این سنّت، غولنگ، آلوچه، آلوی خشک، مویز، شفتالوقاق، سیب قاق و خوچ (نسترن)، یعنی هفت میوه خشک را شسته، در آب جوشیدهتر کرده، یک شبانهروز در جای پاک میگذاشتند. این «هفتمیوه» یکی از نوشابههای سفره سال نو بود و نوشیدن آن را صواب میدانستند.
سمنک نوعی از حلوای نوروزی است، که از شیره سبزه گندم با علاوه آرد و روغن پخته میشود. اصطلاح «سمنک» در شمال کشور، اینچنین در بین تاجیکان جمهوری ازبکستان در شکل «سُملک» تلفّظ میشود.
یک بخش جشن نوروز تاجیکان را بازیهای سنّتی ورزشی تشکیل میدهند که سرور و شکوه نوروز را باز هم افزون و رنگین مینمایند. در ایّام نوروز مسابقات پهلوانان در نوعهای اسپدوانی، بزکشی، پایگه (دویدن)، بندکشی و چندی دیگر برگزار میگردند، امّا از همه مسابقه معمولترین نوروزی کُشتیگیری میباشد، که خیلی پهن شده است. در برابر مسابقههای ورزشی بازیهای سنّتی کودکانه نیز زینتافزای ایّام نوروز به شمار میروند. بعضی انواع بازیها اگر برای فصلهای دیگر سال مشترک باشند، چندی دیگر در ایّام نوروز خاص و خیلی رایج میباشند. چنانچه، چلکبازی، للکپرانی یا بادبرکبازی، ارغُنچکسواری، بندکشی و غیره.
همین طریق، جشن نوروز نمونه ارزشمندی از میراث فرهنگی نیاگان بوده، برای تاجیکان از جمله عناصر هویّتساز به شمار میرود. جشن و رسم و آیینها همچون نمونههای فرهنگ ملّی دیروز و امروز حیات مردم را به هم میپیوندند و برای وحدت و یگانگی، صلح و امانی، دوستی، ارجگزاری ارزشهای معنوی، تربیت و اخلاق و مستحکم شدن خودشناسی واسطه مهم میباشند.
*رئیس پژوهشگاه علمی – تحقیقی فرهنگ و اطّلاعات وزارت فرهنگ جمهوری تاجیکستان