شادروان هرمیداس داود باوند بزرگمردی از خانوادهای است کهاصالت آن بواسطه خاندان باوندیان به سلسله ساسانیان میرسد.
وی در دامان خانوادهای پرورش یافت که جملگی اهل علم، هنر، و ادب بودهاند. تحصیل علم تا آخرین مرتبه آن در معتبرترین دانشگاههای داخل و خارج، و در رشته روابط بین الملل، وی را تبدیل به کارشناسی برجسته در این عرصه نمود. چنانکه در قامت استادی تراز اول توانست خود آموختههایش را در کلاسهای درس به دانشجویان علاقمند بهاین رشته به نحو احسن آموزش داده و تدریس نماید. بسیاری از افراد که طی دهههای اخیر صاحب جایگاه و مقام در عرصه سیاسی کشور شدند دانشآموختگان همین استاد بیبدیل بودهاند.
از سوی دیگر، ورود به عرصه دیپلماسی ایشان را، با پشتوانه علمی و تجربی که دارا بودند، تبدیل به دیپلماتی برجسته نمود تا بتواند با حضور فعال در محافل علمی و کنگرههای بینالمللی در ارائه راه حل برای منافشات مختلف جهانی و منطقهای ایفای نقشی موثر نماید.
افزون بر تمامی این شایستگیها، دکتر باوند دارای شخصیتی بغایت متواضع و فروتن بود. افتادگی وجود ایشان ناشی از پر بار بودن درخت علم و فرهنگ در ایشان بود. به همین دلیل کم میگفت اما گزیده میگفت.
به رغم اشراف قابل توجه به بسیاری از موضوعات علمی، تاریخی، و هنری فقط در صورتیکه که سئوالی از ایشان میشد سخاوتمندانه پاسخگو بود، وگرنه توان علمی خود را هرگز به نمایش نمیگذارد، زیرا بینیاز از به رخ کشیدنها بود.
هرمیداس باوند ترجیح میداد که بیشتر بشنود تا سخن براند. مگر از ایشان درخواست میشد. اما سکوت ایشان در بسیاری از مواقع ناشی از ناگفتههای علمی و گنجینه ارزشمند دانشی بود کهایشان در دل و ذهن خود داشت.
شادروان باوند تا آخرین لحظه حیات خود به فردای ایران در این جهان پر آشوب میاندیشید، به آینده بشریت، و وخامت بیوقفه اوضاع در منطقه که ملت رنجدیده اما همیشه نجیب ایران را در تنگناهایی بسیاری قرار میداد.
ایشان آگاه نسبت به توان و مهارتهایی بود که در ذهن پویا و جویندهاش ذخیره شده و میتوانست مشگل گشای بسیاری از معضلات جاری کشور جهت برون رفت از هزار توی مشگلات میهن باشد. اما نه فرصت لازم بهایشان داده میشد و نهایشان تقاضامند فرصت از کسی بود. نامآور شدن در جامعهای که محرومیتهای فردی و اجتماعی دهههاست که گریبانگیر آن شده کار آسانی نیست. اما دکتر باوند مفتخر بهاین نامآوری چنان شد کهاکنون فقدان این بزرگمرد را هیچ مرهمی نیست. این کهن مرز و بوم از بدو حیات تاکنون نام آوران بسیاری را در خود پرورانده و به جبر از دست دادهاست. بزرگان تکرار ناپذیری در تمامی عرصهها از سیاست گرفته تا علم و ادب و موسیقی که خسران نبودنشان را هیچ جبرانی نیست مگر شناخت بیشتر از جوهر وجود آنان، بهرهگیری از رهاوردهای مثبت و ثمره تلاشهای تاثیرگذارشان، و نهایتا ادامه پویاتر راهشان، تا بتوان به این بیت جاودانه از سعدی اسطورهای که میگوید: «سعدیا، مرد نکونام نمیرد هرگز» معنایی دوباره بخشید.