مخالفت شما چیزی به دانش بشر اضافه نمیکند. برای اینکه مردم به شعور مطلوب شما برسند نیاز به دو پیشنیاز دارید:
۱) حکمرانان وظیفه خود را انجام دهند تا مردم در کف قائده هرم ابراهام مازلو اسیر و گرفتار نشوند:
۲) معلمان و اساتید که حقوق بگیران حکومت هستند ، عقل معاش خود را به عقل معاد تبدیل کنند و بر نقاط سیاه حکمرانان (این زنگیان مست قدرت و ثروت) ، نور دانش بتابانند و شجاعانه روشنگری کنند تا نگرش مردم و رفتار فردی آنها تغییر کند. قطعاً رفتار جمعی آنها هم تغییر خواهد کرد. کار سختی است. چون به صرف زمان و راهکار مدنی و اجتماعی نیاز دارد.
در چنین شرایطی مردم فرصت خواهند داشت که به ارتقاء فکری خود بپردازند و به شعور مطلوب شما برسند. ما در قرن انفجار اطلاعات زندگی میکنیم. ولی بیشتر ابعاد بیشعوری تودههای مردم به گردن حکمرانان است که شیپورچیان آنها دائماً مردم را در جهل نگه میدارند. که مردم به آگاهی و شعور مطلوب شما نرسند (با روشهای قطع اینترنت ، سانسور ، شکستن قلمها و … ). ما به انقلاب دیگر نیاز نداریم. بلکه من ، شما و … به یک فهم مشترک از اهداف جنبش ژینا نیاز داریم. ما نیاز به برنامهریزی داریم که یک راهکار مدنی (خشونتپرهیز) در اختیار این جماعت متفرق (به تعبیر شما ، بیشعور) قرار دهیم. ما به میثاقنامه نیاز داریم که روی هریک از وثاق های آن به تفاهم برسیم و سپس این راهکار را در معرض قضاوت افکار عمومی قرار بدهیم تا راهی را بسوی شعور جمعی (مطلوب شما) برای مردم باز کند و تا مردم در پای صندوق آرا با دقت انتخاب کنند.
فرهنگ حاکم بر روشنفکران ما ، همان فرهنگ روضهخوانی و ذکر مصیبت است که ۵٪ از راهکار مشکلات است. و از بیم معاش ، تمام وقت خود را صرف راهنمایی حکمرانان میکنند که متاسفانه اثربخش نبوده و نیست. ما به انقلاب نیاز نداریم. بلکه ما به این امر نیاز داریم که به کمک همدیگر ، مسئولان خودشیفته را پاسخگو کنیم. ما نیاز به گفتوگو برای پیدا کردن یک راهکار کم هزینه از طریق صندوق آرا داریم. راستی راهکار مدنی شما چیست؟
ما به یک فهم مشترک از ایران فردا نیاز داریم. راستی ، ایران مطلوب شما چه شکلی است؟
محدثی: مشاسمال عزیز! من در وظایف حکومت و حاکمان در ابعاد مختلف تردیدی ندارم. در اهمیت نقش آموزش و پرورش در تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان تردیدی ندارم بلکه سالها است که به آموزش و پرورش مطلوب فکر میکنم. من میدانم که در امریکا در دو قرن اخیر شش الگوی تعلیم و تربیت دینیی متفاوت در مدارس کلیسایی فقط تجربه شده و پیاده شده. حالا ببینید چه تلاشهایی در تعلیم و تربیت غیردینی و عام انجام گرفته. مشکل من با آن قسمت از تفکر شما است که حاکی از اندیشهی صغارت درونی شده است.
وقتی شما میگویید: «هر صفت بدی که شما در مردم مشاهده میکنید، بازتاب رفتار حاکمان است» یا «مردم بیشتر شبیه حاکمان خود هستند تا پدرانشان»، من در این سخنان صغارت درونی شده میبینم. مردمی میبینم که خود را صغیر میبییند و برای مشی درست در حیات اجتماعیشان، نیازمند راهنماییی یک ولی و قیّم به نام حکومت و حاکمان هستند.
مشاسمال عزیز این صغارت درونی شده مخصوص جوامع ارباب-رعیتی است و اختصاص به تاریخ بندهگی دارد. اگر میخواهیم حاکمان را به خادمان خود بدل کنیم، باید نخست از همین صغارت درونی شده آغاز کنیم و به مبارزه با آن بپردازیم. این ما هستیم که حاکمان مستبد میپروریم، چرا که صغارت را درونی کرده ایم. اگر ما از صغارت بهدر آییم و در کنار هم کنشگرانه زیست کنیم و تشکل تشکیل بدهیم و بهنحو جمعی به حل مسائل اجتماعی همت کنیم و بهتدریج از حالت ذرههای جدافتاده خارج شویم و بلورهای مدنیی کوچک را بسازیم، آنگاه به قدرت افقیی خود در برابر قدرت عمودیی حاکمان ایمان خواهیم آورد.
مشاسمال عزیز بگذارید از شما بپرسم: آیا شما تاکنون خود را در بارهی خانوادهی این یا آن فردی که به خاطر تلاشهای مدنیاش زندانی شده مسوول دانستهای؟ آیا اقدامی در این مورد کردهای؟ آیا شما در این مدت برای خانوادههای معلمان زندانی فکری کردهای؟ همان معلمی که برایش وظایفی را برشمردی؟
مشاسمال عزیز تا این مردم خود احساس مسؤوولیت نکنند و به حرکت درنیایند و برای حل مسائل کشور تلاش مدنی نکنند و دایما بخواهند غیرمدنی زیست کنند و فقط گلیم خود را از آب بیرون بکشند، وضعیت ما همین خواهد بود.
مشاسمال عزیز! تلاش شما را برای نگارش «میثاقنامه» ارج میگزارم، اما فکر میکنم نگاه شما قدری خوشخیالانه است. در همین ماههای اخیر چندین قانون اساسی دیده ام که این و آن نوشته اند. مشاسمال عزیز اگر کسی و مردمی و تشکلی و جامعهی مدنیی نیرومندی برای دفاع از قانون اساسی و ضمانت اجراییی آن وجود نداشته باشد، قوانین بر روی کاغذ به خودیی خود ارزشی نخواهند داشت. مشاسمال عزیز صغارت درونی شده بد چیزی است. خصالی است که قرنها در ما ایرانیان درونی شده و نسل به نسل منتقل شده. ما نخست نیازمند تفکری نو هستیم تا از دل آن انسانی بهلحاظ مدنی بالغ تربیت شود؛ انسانی که خود را بهلحاظ مدنی مسؤول میداند و صرفاً بهدنبال بیرون کشیدن گلیم خود نیست.
مشاسمال عزیز! این فکر که اول باید حکومت کاری بکند و حکومت فقط مسؤول ارتقای فرهنگ و تربیت مردم ایران است، «افیون توده»ها در ایران است. تنبلترین و بیمسؤولیتترین مردمان جهان اینگونه میاندیشند؛ مردمی که نمیخواهند دشواریی رشد و تغییر را بپذیرند و برای آن هزینه بکنند. مردمی که در وضع مادون مدنی زیست میکنند و صغارت را درونی کرده اند، به اینگونه افکار بهطور مداوم توسّل میجویند.