ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز (آبان۱۴۰۱)، با شکلهای مختلفی از اعتراض مواجه بوده است. در آغاز کار و قبل از حمله صدام حسین، جنگ داخلی بین انقلابیون درگرفت و هر کدام سهم خود را از انقلاب میخواستند. این روند به حذف نهضت آزادی و جبهه ملی از کانون انقلاب منجر شد. این قصه و روند تا به امروز ادامه داشته است، تا جایی که از سالها پیش و بخصوص بعد از درگذشت رهبر فقید انقلاب یاران نزدیک او را هم نامحرم و غیر خودی نامیدند و اکنون در سال ۱۴۰۱ خورشیدی شاهد سیطره و استیلای کامل یک گروه از انقلابیون مذهبی بر همه ارکان قدرت هستیم.
- فهرست اجمالی اعتراضات و اتفاقات
۱۷ اسفند سال ۱۳۵۷ (نخستین اعتراضات زنان ایران در واکنش به حجاب اجباری)، ۱۳ آبان ۱۳۵۸ (گروگانگیری در سفارت ایالات متحده آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام)، تیر ۱۳۵۹ (کودتای نوژه)، ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ (شروع جنگ ایران و عراق)، ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ (درگیری و تظاهرات در حین سخنرانی بنیصدر)، ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ (تظاهرات اعتراضی طرفداران مسعود رجوی در تهران و چندین شهر در واکنش به طرح عدم کفایت ابوالحسن بنیصدر)، ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ (رأی مجلس شورای اسلامی برعدم کفایت رئیسجمهور وقت و برکنار کردن او)، ۶ تیر ۱۳۶۰ (ترور نافرجام آیتالله خامنهای در مسجد ابوذر تهران توسط گروه فرقان)، ۷ تیر ۱۳۶۰ (انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی)، ۸ شهریور ۱۳۶۰ (انفجار در دفتر نخستوزیر به دست مجاهدین خلق)، ماههای مرداد و شهریور ۱۳۶۷ (اعدام زندانیان سیاسی)، ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ (پایان یافتن جنگ ایران و عراق)، ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ (درگذشت امام ـ ره)، ۶ مرداد ۱۳۶۸ (همهپرسی بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و رای ۹۷٫۵ درصد مردم ایران)، ۲ خرداد ۱۳۷۶ (انتخابات ریاست جمهوری و برگزیده شدن سید محمد خاتمی به عنوان رئیسجمهور)، خرداد ۱۳۷۱ (شورش در مشهد و چندین شهر دیگر)، ۳۰ خرداد ۱۳۷۳ (انفجار در حرم علی بن موسی الرضا ـ ع)، بهار ۱۳۷۷ (انجام قتلهای زنجیرهای و مشخص شدن عاملین آن)، ۱۸ تا ۲۳ تیر ۱۳۸۷ (حمله لباس شخصیها به کوی دانشگاه تهران)، سال ۱۳۷۹ (توقیف دستهجمعی روزنامههای طرفدار دولت)، اهم اتفاقات و اعتراضات تا این تاریخ بود.
- بار اولی که نظام یک دست میشد.
سال ۱۳۸۴ و انتخاب محمود احمدینژاد به مقام ریاست جمهوری، آغاز شکاف بین جریانهای درون نظام بود. در انتخابات سال ۱۳۸۸ اعلام زودهنگام و عجولانه پیروزی محمود احمدینژاد از سوی صدا و سیما و تبریک برخی خواص به او – قبل از اعلام رسمی از سوی شورای نگهبان و تایید صحت آرا – به یکی از بزرگترین اعتراضات اجتماعی در طول حیات جمهوری اسلامی دامن زد. اعتراضات تا سالگرد این واقعه در سال ۱۳۸۹ ادامه داشت. لازم به توضیح است که قبل از اعلام پیروزی محمود احمدینژاد نیروهای امنیتی اقدام به دستگیری تعداد زیادی از مسئولان ستاد مهندس موسوی و مهدی کروبی کردند و بعد از اعلام پیروزی احمدینژاد، دستگیریهای دسته جمعی فعالان سیاسی و مطبوعاتی نزدیک به اصلاحطلبان کلید خورد. نهایتا و تا در حصر قرار گرفتن خانم زهرا رهنورد و آقایان موسوی و کروبی در اسفند ۸۹ این دستگیریها ادامه یافت.
بعد از حصر کاندیداهای معترض تا پایان دوره دوم محمود احمدینژاد شاهد اتفاق یا اعتراض مهمی نبودیم. شاید مهترین اتفاق بعد از حوادث سال ۱۳۸۸ پیروزی حسن روحانی به پشتوانه و حمایت اصلاحطلبان به رهبری سیدمحمد خاتمی و حمایت هاشمیرفسنجانی در سال ۱۳۹۴ بود. یک سال پس از این ماجرا، در دی ماه ۱۳۹۵، آیت الله هاشمی رفسنجانی (رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام) در استخر جان خود را از دست داد. در پی این واقعه و در جریان تشییع پیکر او جمعیت قابل توجهی حضور یافتند و شعارهای جهتداری در حمایت از رهنورد، موسوی و کروبی سر دادند. مردم در روز تشییع جنازه هاشمی رفسنجانی درگذشت او را به خاتمی، موسوی، کروبی و روحانی تسلیت گفتند.
در میانههای خرداد ۱۳۹۶ بود که حمله گروهی از وابستگان گروهک تروریستی داعش به مجلس شورای اسلامی رقم خورد و در پی آن تعدادی از مردم در سالن انتظار و راهروهای مجلس هدف ترور کور عاملین این جنایت قرار گرفته و جان سپردند.
۱۲ مرداد همان سال حسن روحانی برای بار دوم انتخاب شد و به فاصله کمی بعد از پیروزی یعنی در دی ماه ۱۳۹۶ گروهی از نیروهای طرفدار علم الهدی و طلاب موسوم به انقلابی در مشهد بر علیه رئیس جمهور دست به اعتراض زدند، این اعتراضات طی ۲۴ ساعت تغییر ماهیت داد و سویه اعتراضات به سمت کلیت نظام کشیده شد. در مقابل حکومت نیز مجبور به واکنش شد و سرکوب معترضین را در دستور کار خود قرار داد.
این غائله که بیشتر معیشتی و در اعتراض به فسادهای فراوان در موسسات مالی وابسته به دولت یا نهادهای حاکمیتی بود، به ظاهر پشت سر گذاشته شد.
اعتراضات بعدی در آبان ۱۳۹۸ و در پی اعلام گران شدن بنزین شعلهور شد. اعتراضات آبان ۹۸ در نوع خود یکی از جدیترین تکانههای مردمی به نظام جمهوری اسلامی بود و کار به جاهای باریک کشید، به گونهای که به اعتراف وزیر کشور دولت روحانی، حاکمیت مجبور شد از اسلحه جنگی استفاده کند. در آبان ۹۸ ایرانیان بسیاری جان خود را از دست دادند. وزارت کشور تعداد رسمی جان باختگان آبان ۹۸ را ۲۳۰ و رویترز حدود ۱۵۰۰ نفر اعلام کرد.
سال ۱۳۹۸ نیز سالی پر حادثه بود، پس از اعتراضات بنزین که به برخورد سخت نظام و قطع کامل اینترنت منجر شد، سردار قاسم سلیمانی در ۱۳دی ۱۳۹۸ توسط آمریکاییها و به همراه چند ایرانی و عراقی ترور و به شهادت رسید. در ۱۸ دی سپاه به پایگاه آمریکایی عینالاسد در عراق حمله کرد و با توجه به آماده باش نیروهای نظامی ایران برای تلافی احتمالی آمریکاییها، هوا فضای سپاه به اشتباه یک هواپیمای مسافری خطوط هوایی اوکراین را هدف قرار داد و ۱۷۶ مسافر آن در آسمان ایران جان باختند. فرمانده هوا فضای سپاه با تاخیر چند روزه و پس از اعتراضات گسترده مردمی، پذیرفت که این هواپیما در جریان یک خطای انسانی توسط پدافند هوایی سپاه ساقط شده است.
- تکرار یکدست شدن ارکان قدرت
پس از انتخابات بیرونق وغیررقابتی مجلس در اسفند ۹۸و راهیابی لیست شورای ائتلاف نیروهای انقلاب، سال ۱۴۰۰ سید ابراهیم رئیسی در یک انتخابات سرد و بیرقیب راهی پاستور شد.
ضمن اینکه اعتراضات صنفی مطابق سالهای پیش در بیشتر نقاط کشور جریان داشت، دو اعتراض سراسری با منشا خوزستان را شاهد بودیم. یکی اعتراض به کمبود آب شرب و کشاورزی و دیگری اعتراض به ریزش برجهای دوقولو متروپل آبادان بود. این دو هم جنبه ملی و امنیتی پیدا کردند. اما مهمترین اتفاق در این مقطع یکدست شدن نهادهای حکمرانی در جمهوری اسلامی بود که به لطف شورای نگهبان و بیرقیب شدن اصولگرایان از یکسو و قهر و بیتوجهی مردم به صندوق رای ازسوی دیگر، آنها مجلس و دولت را تصاحب کردند. اکنون علاوه به سه قوه مجریه، مقننه و قضاییه، نهادها و مراکزی چون مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان، خبرگان رهبری و سازمانها و ارگانهای انتصابی مانند نیروهای مسلح، امامان جمعهو نمایندگان رهبری در نهادها و استانها و تولیتها و آستانها و… در اختیار یک جریان فکری قرار گرفته است.
- مرگ مهسا امینی و تکانه حجاب اجباری
در این سالها هر بار با شکلی از اعتراض مردمی مواجه بودیم. از کنش حزبی و سهم خواهی از انقلاب با اشکال صنفی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی از جنس معیشتی و اعتراض به فسادهای ساختاری. اما اعتراضات دامنه داری که از اواخر شهریور ۱۴۰۱ و در اعتراض به مرگ مشکوک مهسا امینی شکل گرفت و ادامه دارد، چهره دیگری را به نمایش گذاشت و ایران را وارد جنگ روایتها کرد. مهسا امینی دختر کردی که در تعطیلات تابستانی مهمان پایتخت بود، توسط گشت ارشاد دستگیر و جنازهاش در بیمارستان کسری به بستگانش تحویل شد.
مردم نسبت به رفتارهای گشت ارشاد و دستگیری توهینآمیز و نامناسب ماموران موسوم به پلیس امنیت اخلاقی نسبت به زنان واکنش داشتند و نزدیکترین اتفاق قبل از مرگ مهسا امینی ویدئویی بود که در اتوبوس شرکت شرکت واحد گرفته شد. در آن ویدئو دختری بنام سپیده رشنو بر سر مشاجره زنی چادری به نوع پوشش مسافران آن اتوبوس، با او درگیر شد و آن زن چادری از چهره او فیلم گرفت و تحویل نیروهای امنیتی داد. رشنو دستگیر و به فاصله کمی در تلویزیون با چهرهای پژمرده به اشتباه خود اعتراف و عذرخواهی کرد! این اتفاق در حافظه مردم ماند تا اینکه مهسا امینی درگذشت.
نهادهای امنیتی و انتظامی در بیان صحیح و به موقع حادثه منجر به مرگ مهسا امینی تعلل کرده و پس از فوت او مردم سقز و کردستان به خیابانها آمدند و شعار «زن، زندگی، آزادی» برای اولین بار در کردستان مورد استفاده قرار گرفت. اولین هسته اعتراضی همزمان با کردستان، در تهران و روبروی بیمارستان کسری شکل گرفت و در همان روز اول مردم چند شهر ایران به خیابان آمدند.
در بیشتر شهرها در دوماه اخیر جمعیت معترض به خیابانها آمدهاند. در مدرسهها، دانشگاهها، از پشت پنجرهها و پشتبامها، با دیوار نویسی، یا به صدا در آوردن بوق ماشینها و روشن کردن چراغ خودروها صدای اعتراض خود را بلند کرده و یا با تعرض به مسیولین، روحانیون و عمامه پرانی اوج عصبانیت خود را به نمایش گذاشتهاند.
برای اولین بار ایرانیان خارجنشین هم در یک سلسله گردهمایی منسجم و پر تعداد در شهرها بزرگ و پایتختهای کشورهای غربی نسبت به سیاستهای جمهوری اسلامی اعتراض کردند. تقریبا مقامات سیاسی و اعضاء پارلمان در بیشتر کشورهای اروپایی، کانادا، آمریکا، استرالیا و دیگر کشورها با معترضان در ایران همدلی کردند و برخی از آنها تحریمهایی بر نهادها، افراد و شرکتهای ایرانی وضع کردند.
- جنگ روایتها
اعتراضات سراسری مردم ایران در خوانشی رسمی توسط مسئولان امنیتی، اجرایی و مراکز رسانهای وابسته به دولت و حکومت، اغتشاش نام گرفت. اعتراضاتی که تا کنون دهها کشته و زخمی و صدها بازداشتی به دنبال داشته است. از آن سو تعداد قابل توجهی نیز از نیروهای امنیتی، انتظامی و بسیج مصدوم شده یا جان خود را از دست دادند. در این رهگذر بیشترین تعداد جان باختهها در استان سیستان و بلوچستان و در جمعهای بود که «جمعه خونین زاهدان» نام گرفت.
آنچه روشن است و همه میدانند، تنها دلیل اعتراضات جاری روسری و حجاب اجباری و مرگ مشکوک مهسا امینی نیست. به اذعان و اعتراف بسیاری از کارشناسان و معدودی از مسئولان، ریشه اعتراضات و پشت پرده دامنه دار شدن آن، در مسایل انباشته شده و حل نشده تاریخی است. مسائلی که همیشه صورت آن پاک شده و همانگونه که اشکال مختلف و تاریخی آن در این گزارش هم ذکر شد، تبدیل به انبوهی از بغض و غضب شدهاند.
اما یک وجه دیگر این مسائل جنگ روایتها و تلاش دو سر تند دعوا و حتی میانههای دعوا برای اثبات نظر خود است. نظام و حاکمیت ضمن اینکه نسبت به کشته شدن مهسا امینی و دیگر جانباختگان هیچ مسئولیتی را به عهده نگرفته – جز تعدادی از جان باختگان زاهدانی – ریشه این اعتراضات را مطالبات و مسائل حل نشده تاریخی نمیداند، بلکه منشا و مسبب خارجی برای آن قائل است و دلیل این همه اعتراض را آمریکا، اسرائیل، اروپا و عربستان سعودی میداند. معترضان از نظر آنها یا فریب خورده شبکه تلویزیونی ایران اینترنشنالند یا عامل ساواک و سرویسهای جاسوسی و اتاقهای فکر خارجی. رویکردی که در تمام سالها، اتفاقات و اعتراضات پیش از این نیز توسط نهاد قدرت اتخاذ شده است.
در میانه این داستان اصلاحطلبان حضور دارند که نه در این حادثه که از سالها پیش معتقد بودند نظام باید دست به اصلاحات بنبادین بزند. در اعتراضات اخیر هم اصلاحطلبان چه به صورت فردی و چه به شکل سازمانی و در قالب جبهه اصلاحات، نسبت به رفتار خشن نظام معترض بودند و ضمن نفی خشونت از هر سو، خواستار شناسایی حق اعتراض مردم در چارچوب اصل ۲۷ قانون اساسی شدند. تا جایی که هم احزاب این جریان و هم خود جبهه اصلاحات بارها از وزارت کشور درخواست تجمع و میتینگ کردند. جبهه اصلاحات ایران در آخرین موضع گیری خود با صراحت بیشتری از معترضین حمایت کرد و همهپرسی در مورد قانون اساسی را کمهزینهترین و مفیدترین راه برای برون رفت کشور از این شرایط پیشنهاد کرد. آنها اعلام کردند در صورتی که نظام بپذیرد آماده ارائه راهحلهای عینی و اجرایی هستند.
در آن سر داستان اما براندازانی هستند که عموما در خارج از کشور سکنی دارند و نظام و اصلاح طلب و دموکراسیخواهان داخلی را با یک چشم دیده و با یک چوب میرانند. آنها جز سقوط نظام راهی دیگر نمیشناسند و بر این خواسته خود اصرار میورزند.
نظام البته روشن است که حرفی با براندازان ندارد و خواسته آنها را انتزاعی و مجازی میداند و اصالتی برای براندازان قائل نیست. اما نظام به اصلاح طلبان، نافیان خشونت، دموکراسی خواهان داخلی، نخبگان دانشگاهی و حتی تک ستارههایی معقول در جریان اصولگرا هم تا کنون وقعی ننهاده، و پاسخی مناسب نداده است.
تا اینجای کار نهاد و هسته مرکزی قدرت در جمهوری اسلامی خود را پیروز میدان میداند و سبب و عامل این داستان که همانا از نظر آنها غرب و اسرائیل و عربستان است را شکست خورده معرفی کرده است. نسبت به جان باختگان مانند ۹۶ و۹۸ سکوت اختیار کرده یا دست به دامان توجیه و فرافکنی شده است. بخشی از زندانیان تهدید به اعدام و احکام سنگین شدهاند و به بقیه هم، به شرط توبه و پشیمانی، قول آزادی و عفو دادهاند.
- چه باید کرد؟
در این دو ماهی که از مرگ غمبار مهسا امینی میگذرد، میلیونها کلمه از زیر دکمه کیبوردها عبور کرده و صدها راه و راهکار و عتاب و خطاب تولید شد، چه در داخل و چه در خارج. در این میان اعتراض به حجاب اجباری و گشت ارشاد یک دستاورد مهم برای زنان داشت و آن ریخته شدن ترس ایشان از نهاد قدرت بود. آنها امروز آشکارا موهای خود را در مسیر باد رها کرده و در خیابانها و کوچههای ایران و در پیش روی ماموران فراجا با پوشش مورد علاقه خود قدم میزنند و بینندگان را به فضای بیش از انقلاب ۵۷ میبرد.
روشن است که مردم ایران از نظر ذهنی و سطح مطالبهگری به قبل از مرگ مهسا امینی باز نمیگردند. مردم وقتی به نگارنده و اهل قلم و فعالان مدنی میرسند، میپرسند چه میشود، چه خواهد شد و یک پاسخ مشترک برای همه این پرسشگران همان است که به عقب باز نمیگردیم. این نتیجه را میتوان در انفعال مسئولان وتساهل ماموران نیز شاهد بود و نیز در بیان و ادبیات چهرههایی چون علی لاریجانی و عزتالله ضرغامی و برخی از اصولگرایان میانه میتوان دید که آنها هم به این مهم رسیدهاند که پوشش موی زنان را بزرگ نکنید و بگذرید. میگویند با آزادی پوشش اتفاق بدی نمیافتد. و حجاب اختیاری راه حلی که در خوانش رسمی پذیرفتن آن به ریزش اولین قلعه حکومت اسلامی تعبیر میشد را در صمیر ذهنی خود به جریان میاندازند.
اما آیا معترضان پرشمار ایرانی به حذف روسری رضایت خواهند داد و به این دستاورد راضی خواهند بود؟ مطالبات فراوان و تاریخی طیفهای مختلفی چون اعضاء جامعه مدنی، نویسندگان و روزنامه نگاران، اقوام، مطالبهگران روابط عادی ایران با جهان، تولیدکنندگان، صنعتگران، تجار و بازرگانان، کشاورزان، کارگران، پزشکان، حقوقدانان، دانشگاهیان به شمول استاد و دانشجو، نو ملیگرایان و حتی اصلاحگران سیاسی و فرهنگی هنوز روی تحقق ندیده است و پا برجا است.
براندازان یقینا در کوتاه مدت موفقیتی حاصل نخواهند کرد، چون بخش اعظمی از مردم ایران ارتباط معناداری با براندازی پیدا نکرده و از آنجا که حافظه تاریخی آنها هر ناشناختهای را پس میزند، هیچ اعتمادی به انار دربسته براندازان با خاستگاههایی گاه متفاوت و متناقض ندارند. در میان براندازان گرایشها و طیفهای متفاوت دیده میشود، از فرقه رجوی، جمهوریخواهان، لائیک، مارکسیت، فمنیستگرفته تا مشروطه خواه و سلطنت طلب یافت میشود و اینها گاه هیچ نسبتی ایدئولوژیکی با هم ندارند و در فردای براندازی هیچ تصویری و آیندهای مشخصی با وجود این گروهها قابل تجسم و تصور نیست.
از طرفی هم نمیتوان برای آینده ایران نسخهای داد و هیچ جایگاه و اصالتی برای خاستگاههای معقول ذکر شده که در بخشی از جامعه دارای جایگاه و پایگاه هستند، قائل نشد.
به نظر میرسد توپ در زمین نظام است. لذا هسته مرکزی و معقول نظام با لحاظ و شناسایی مسائل حل نشده، به رسمیت شناختن گروهها و خاستگاههای شناسنامهدار، اولویتبندی و صورتبندی واقعی مطالبات و در نظر گرفتن خطراتی که در آینده نامعلوم ممکن است گریبانگیر همه شود، باید دست به ابتکار عمل بزند و همانگونه که در بیانیه جبهه اصلاحات هم به آن اشاره شد، شجاعانه وارد میدان شده و به دل موضوع بزند و دل از برخی امتیازات کنده و عبوری آرام را در پیش گیرد. به نظر میرسد ایده برگزاری رفراندوم که پیشنهاد عاقلانه طیف میانههای این اعتراضات است و از زبان بلوچ، کرد، اصلاحطلب، اصولگرا و دموکراسی خواه این روزها فراوان شنیده میشود، بهترین، امنترین و البته مترقیترین ابزار برای عبور مسالمتآمیز از این گردنه تاریخی است.