در این نوشته کوتاه میخواهم موقعیتهای استثنائی که بین سالهای (۱۳۷۱ – ۱۳۷۴) برای رهبری هرات فراهم شده و بستر را به یک تغییر گسترده استراتژیک و حتی رهبریکشور فراهمکرد بهکنکاش بپردازم. به دیگر سخن، اگر این وضعیت فراهمآمده به درستی و با مهارت مدیریتمیشد، میتوانست بحران پیچیده و بغرنج کشور را به ساحل نجات رهبری کند، فهم من برآن است که از پیآمدهای آنزمان تاکنون در عرصههای مختلف همانند تلفاتانسانی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میتوانست جلوگیری شود.
شورای عالی اسلامی ۱۳۷۳ با فراهم نمودن همه ابزار حل قضیه کشور در یک راهحل معقول و عملی، هرات را درآستانه رهبری کشور قرار داد. برای اولینبار پس از به قدرت رسیدن مجاهدین، شورای چهارده ولایت تشکیل (هرات، بادغیس، غور، فراه، نیمروز، هیرمند ، قندهار، ارزگان، زابل، غزنی، پکتیا، پکتیکا، بخشی از لوگر و بخشی از ولایت میدان) شده و گفتوگوهای خود را درسطح ملی و بینالمللی و بهعلاوه از ۱۴ ولایت با شورایمشرقی(ننگرهار،کنر، لغمان ونورستان) گسترش داده و با همراهی ولایتهای مربوط، شوراینظار بسترمساعدی را با حضور فرماندهان، علما، متنفذین سراسر کشور ، نهادهای مدنی، تشکلهای موجود سیاسی، به شمول و حضور بیشاز یکصدوده تن فرهیختهگان وسیاستمداران سرشناس بیرون از افغانستان یا به اصطلاح تکنوکراتهای مقیم غرب که تقریبا پساز بیستسال به افغانستان آمده بودند مثل دکتر محمدیوسف خان صدراعظمسابق، سردار احسانالله و دکتر جاوید و برای اولینبار زیر یکسقف بامجاهدین جمع شده بودند. همچنین حمایت واضح و روشن ملل متحد از پروسه طرح صلح چهارده ولایت، بدون تردید شرایط تاریخی، منحصربه فرد و استثنایی را برای هرات وهمراهانش فراهم کرده بود. بهنظر میآید آنقدر این پروسه (طرح صلح شورایعالی اسلامی چهارده ولایت بهرهبری هرات) تاثیر داخلی وخارجی داشت که پیآمدهایی مثل پیدایش و ایجاد حرکت طالبان و رخدادهای مشابه درکنار دیگر عوامل را باید از تاثیر این رویداد مهم تلقی کرد.
پس از پیدایش طالبان برخوردهای پراکنده نظامی در مسیر سپین بلدک بهویژه در مقابل آمرلالی و بعضی مناطق دیگر قندهار در ادامه به همکاری ولایتهای اطراف بهویژه هلمند (عبدالغفار آخندزاده و رئیس عبدالواحد بقران) حاجی سرکاتب از حزب اسلامی آقای حکمتیار در قندهار که توان اصلی نظامی در مقابل طالبان به حساب میآمد سرکوب شد. بهسخندیگر، طالبان در قندهار کاملا مسلط شدند و یک سلسله گفتوگو ها با دولت مرکزی و همچنین رهبری حوزه غرب، چندمرتبه رفتوآمد اعضای رهبری طالبان وگفتوگوهای رویارو در هرات وکابل و بهدستآوردن حمایتسیاسی و مالی بهویژه از کابل و همچنین رفتن هیات از علمای هرات به قندهار در واقع به این معنیکه اگر طالبان به اطراف کابل هدایت شوند، میتواند در نبرد اطراف کابل مفید باشد.
سپس در توافقی بدون برخورد نظامی همراه آخندزاده طالبان وارد ولایت هیرمند شدند. طولی نکشید که این معامله یعنی ظرفیت اداری ولایت که نزد طالبان قرار داشت و سلاح و امکانات آخندزاده نزد خودش در ولسوالی موسا قلعه هیرمند همزمان به تقاضای خلح سلاح آخندزاده مربوط جمعیت العلمای مولوی محمدنبی از جانب طالبان به چالش مواجه شده و نبرد سنگین، خونین و چندروزه باعث شکست و فرار آخندزادهها به ولایت غورشد، سپس ازآنجا طی پروازهایی به هرات انتقال داده شدند و به اینگونه طالبان به لوی قندهار تاریخی کاملا مسلط شدند.
پساز رخدادهای یاد شده در قندهار و هیرمند، سپس گفتوگو ها و روابط نیمبند در فضای سرد و پر از شک و تردید بین هرات، کابل همراه با قندهار و تقاضای طالبان مبنی بر استرداد کسانیکه از قندهار و هیرمند به هرات آمده بودند؛ مثل خانمحمد مجاهد، آمرلالی، استاد عبدالحلیم وو، از قندهار و آخندزاده و همراهانش از هیرمند و ازسویدیگر تجمع نسبتا غیرمنتظره طالبان در شمال هیرمند (استقامت هرات) برخلاف توقع کابل به استقامت هرات تجمع کردند، به فهمم من این تجمع بیشتر به دلیل تحریک هرات و کشانیدنش به ساحه موردنظر از لحاظ فرهنگی و زبانی به مشوره کارشناسان نظامی منطقه بود.
در عکسالعمل به این رویدادها به زودی قوای قدرتمندی تحت رهبری دکترجنرال علاالدینخان شامل جز تامهای اصلی و متشکل هرات، ترکیبیاز قطعات فراه، بادغیس، قندهاریها و هلمندیهای مقیم هرات جهت نبرد با طالبان به استقامت ولایت هیرمند سوق شدند. قوای اعزامی با ظاهری بسیار آراسته اعم از هوایی، زمینی و پیاده، توپچی، زرهدار و صنوف مختلف متاسفانه با ترکیبی سخت شکننده و ناهمآهنگ و ناموزون که در اولین شب نبرد در منطقه تختپل هیرمند در یک رویاروی شدید و جنگ تنبهتن صدها نفر از جز تامهای خودی اسیر شدند به نظر میآمد که تصور به یک جنگ بیشتر منظم یا نیمهمنظم فکر میشد، نه یک نبرد کاملا شناور طالبان و در شب دوم جنرال علاالدین در تلاشی ناموفق و کوشش برای تلافیکردن صدمه شبقبل از ناحیه سینهچپ شدیدا زخمی و در ادامه در دوسه شب بعداز زخمیشدن جنرال علاالدین خان جزو تامها مجبور به صدها کیلومتر عقبنشینی تامنطقه شوز و آبخرما (بیستکیلومتری میدان هوای شندند) میشوند.
پساز شکست هیرمند، دفاع با صلابت در شوز و آبخرما شکل میگیرد نقطه قابل اتکا، ارزشمند و از همه مهمتر همراهی و همیاری و وحدت و یکپارچگی فرماندهان هرات در مجموع و سپس (قندهاریها، هیرمندیها و ازبکهای مخالف جنرالدوستم که به هرات آمده بودند) و هچنین قوای کمکی بیشاز هزارنفری اعزامی آمرصاحب مسعود به هرات و ازسویدیگر مهارت و پلانگزاری نسبتا دقیق در شوز و آبخرما این مدافعه همراه با از خودگذشتگی همه قوتهای یادشده موفقانه نزدیک به یکسال ادامه یافت. وحدت فرماندهان هرات بسیار ارزشمند بود. چراکه در نبرد هیرمند در مرحله اول قوماندانان حضور نداشتند. تنها جنرال شریف یلانی به صفت قوای چهار زرهدار همراه بود و خوشبختانه قطعات در شوز با روحیه عالی از مدافعه به مرحله تعرض گذشتند. اولین حمله با همان وحدت و صمیمیت به ولایت فراه صورت گرفت که به سرعت ولایت فراه بدون تلفات تسخیر و حتی ملا عبید الله شخصیت برجسته نظامی طالبان که بعدها وزیر دفاع طالبان شد نیز اسیر شد – ازین مرد خاطرههای خوب و عجیبی دارم. شخصیت منحصر به فرد بود که در زندان پاکستان در گذشت – پساز سقوط فراه به نفع هرات طالبان مهمات ثقیله و زندانیانشان را از هیرمند بیرون کشیدند و این به معنی جدیگرفتن حمله هرات و باور به سقوط هیرمند بوده است.
به فهم من دونکته قابلذکر است. نخست؛ به مجرد رفعتهدید طالبان و چشمانداز پیروزی همیشه مفکورهها به طرف سیاسی شدن رفت، کی باشد و کدام شخص نباشد افتخار پیروز و موفقیت بهنام کی اعلان شود و… .
دوم؛ دقیق همان زمانی بود که ما در ورودی دروازههای موفقیت نهای رسیده بودیم، متاسفانه واقعیتهای همانند تصمیمها توام با عجله، احساساتی، غرور بیجا، رابطه پر از نوسان و توام با بیاعتمادی بین هرات و کابل و همان باورهای کاذب که همیشه پساز پیروزی اولیه مستولی میشود، قوای ما را به مدت ماهها در آفتاب سوزان ولات فراه سرگردان، به حالت فرسایشی، بدون هدف، بیهیچ دلیلی آنجا متوقف ساخت و برای طالبان دقیقا همان شرایط طلایی که برای ما را در شوز وآبخرما فراهم شده بود تا زمینه تجدید قوا، تحول مثبت روحیه برایشان آماده شود و برعکس برای نیروهای خودی این زمان فرسایشی توام با اختلاف گسترده و باور نکردنی را فراهم کرد.
در آستانه دست آورد سترگ
عملیات دوم بالای هیرمند در عدمحضور فرماندههان هراتی آغازید. عملیات اول به قوماندانی جنرال علاالدین هرچند اغلبا ازطریق تلوزیون هرات از خبرشب اطلاع پیدا کردند اما زیاد حساسیت ایجاد نکرد. چراکه هرکس فکر میکرد عملیات وظیفه نظامیها است و بس. به حاجی بصیراحمد غوریانی رئیس برق، غلام یحیا خان رئیس بلدیه، معلم مجید خان قوماندان میدان هوایی ملکی طاهر عظیمی کمیسار نظامی و… چکار است؟ هرکس و وظیفهاش. ولی همه قوماندانان پساز زخمیشدن علاالدین خان به جلسه دعوت شدند، مشوره دادند, نظر دادند، به گرفتن تصمیم شریک بودند و در شوز همهشان بدون استثنا ایثار را در طبق اخلاص گذاشتند و تلفات سنگین دادند. اما دراینمرحله، حمله به هیرمند نه اینکه اطلاع نداشتند و نرفتند که حتی کسی همرایشان مشوره نیز نکرد، یا به سخن دیگر این تصور به وجود آمد که ما رفیق و همراه روز شکست و سختی و تلفات هستیم برای روزهای پیروزی کس یا کسان دیگری میباشد…. ؟!
قوای زمینی و هوای تحت امر جناب امیرمحمد اسماعیل خان از ولایت فراه با همان وضعیت که گفتهاند به سوی ولایت هیرمند سوق داده شد:
در اطراف هیرمند سه ستون از سه استقامت به ترتییب دکتر نصیراحمد همراه ازبکها، ستون دوم قندهاریها وستون سوم هیرمندیها موظف به حمله شدند.
درحالیکه جناحین – هیرمندیها و دکتر نصیراحمد، ازبکها – در آستانه داخل شدن به گرشک بودند که ستون وسط (قندهاریها) ازحمله به سوی گرشک به دلایل نامعلومی عقب میکشند همزمان با این عقبنشینی به تعقیبشان طالبان به جانب قرارگاه محل قومانده با استفاده از خلاء اراضی دوجناح تعرض کرده و خود را به قرارگاه مرکزی میرساند. طبیعی است که در چنین شرایطی سوق اداره در یک لحظه مختل شده به قرارگاه توپچی هدایت عقبنشینی داده میشود، که دستکم توپچی بهدست دشمن نیافتد و دکتر نصیر احمد نیز بهگونه مرموزی به شهادت میرسید و هنوز هم شهادت دکتر نصیر احمد در هاله ابهام است و در هیچ فرصتی بحث تلاش برای فهم اینکه، چه دست؛ یا دستهایی در این خون آلوده بود، بهمیان کشیده نشده است.
چرا عملیات به شکست مواجه شد؟
الف: یاران روزهای سخت شوز و آبخرما و همراهان دو دهه گذشته همه و همه به طاق نسیان رفتند و با انصافی کنار گذشته شده بودند.
تعینات مقامهای دولتی هیرمند پیشاز حمله و تسخیر هیرمند و همچنین گفتوگو روی تعینات قندهار کدورتهای شدیدی را در صفوف ایجاد کرده بود، چنین روشی نه طبیعی بود نه معقول، بهتر بود به مرکز سپرده میشد.
ج: به محاسبه نگرفتن کابل درحالیکه مضاف بر حضور صدها نیروی کمکی کابل در هرات، هیچ مشوره با کابل صورت نگرفت. بدیهی است که کابل یا حداقل بعضی شخصیتهای قدرتمند نمیدانند که شما از هرات بیرق بسته نموده با ساز و دهل بهعنوان فاتح از غرب کشور آغاز و وارد کابل شوید، باید بسیار زیرکانه و عاقلانه در گفتوگوی مستقیم و توجیه مسایل به گونه منطقی همانند تبلیغات گسترده که حسب هدایت کابل و… بستر و فضای روانی را برای حمایت کابل فراهم میشد.