باوند نامی آشنا در درازنای تاریخ بلند تبرستان ایران و مازندران است و نامش یادآور ایران کهن و باستانی است، خاندانی با گذار از دو هزاره زیست شرافتمندانه و با انگیزههای بلند اجتماعی و سرشار از روحیات بلندِ ملی تاثیرات شگرف لشگری و کشوری و محلی از خود برجای داشتند. چه بیشمار از نیاکانش در راه ایران جان به جان آفرین تسلیم کردند تا ایران پایدار بماند. از چنین تباری و عطف تاریخی «داودهرمیداس باوند»، شخصیت دانشی و ملی پا به عرصه حیات سیاسی و اجتماعی میهن گذاشت.
وی قریب به هفت دهه در تاریخ ادبیات سیاسی و بینالمللی ایرانیان خوش درخشید و تاثیرات شگرف از خود برجای گذارد.
نخستین بار او را در جلسات منظم بررسی حقوقی قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت به ابتکار دکتر علیاکبر ولایتی، وزیر امورخارجه جمهوری اسلامی میدیدم که مغرور و پرافتخار از همه وجههای ملی ایران دفاع میکرد.
برخی مرعوبها که در پی وادادگی وطن برای تامین خواسته و دلبستگیهای ناشیانه، همراستا با افق کوتاهشان بودند. با غرش و نگاه عمیق و استدلالهای منطقی او که روبرو میشدند جا میزدند.
دیگر بار در جلسات جزایر سهگانه و امنیت خلیج فارس در نیویورک در هنگام ماموریتم در سازمان ملل متحد دیدم به قدری آرام و متین ردای دانش را با خرقه درویشی بر تن کرده بود که چند روز مصاحبت و افتخار شاگردیاش مرا تا امروز رهین منت خویش ساخت.
باوند در جلسات مختلف، مردانه به دفاع از حقوق ملت ایران میپرداخت تا در استیفای حقوق از دست رفته ملت بزرگش چون مرشد و رهبر ارجمند جبهه ملی ایران ایفای نقش کند.
او دانشمندی آگاه و خستگیناپذیر بود و سر از زانوی اندیشهاش برنمیداشت و خروش فرزندان ایران و بانگ و نهیب وطنپرستیاش شهره همه مردمان بود. سینهاش مالامال از امید به فردای پیروزی ایران و فردای پیشرفت کشورش بود، خدمت به ایران او را پر نشاط و پر انگیزه میکرد.
باوند عزیز، دانشمند سالخورده تاریخ ما سرشار از امید و آرمان بود. کاش میتوانست دیوارهای قلعهای را که به جبر برایش پدید آورده بودند فرو بریزاند.
او آزادانه ابراز نظر میکرد، به چشم خویش از بذری که در مزرعه اندیشه علم سیاست، حقوق و روابط بینالمللی افشانده، و نسلی پرتوان و اندیشمند از آن رویانده بود، افتخار میکرد و لذت میبرد. وقتی دانشجویاناش را سرکش و مدعی میدید به اوج افتخاراتش میرسید.
شخصیتی که جز به هویت ملی، استقلال و استغنای میهن نمیاندیشد و جز به راه استقلال گام برنمیداشت. وی به آموزههای نهضتی که در سایه هویت ملی و رهبری دکتر مصدق آموخته و درک کرده بود و با آن پرورش یافته بود، مسرور بود.
مکتب علمی باوند امروز برگرفته از فرهنگی غنی است. فرهنگی که صفحاتش با خون جوانان ایران برای مجاهدتهای تاریخیشان نگاشته شده است.
داستانش داستان شکنجهها، زندانها، اسارتها و محرومیتهای جوانان این مرز و بوم است. دلاور مردانی که دراوج مظلومیت با حماسهسازی در جنگ تحمیلی، صفحات درخشان تاریخ را نوشتند. این داستان نسل سوخته و گداخته در حرمان وطن خواهی ایرانیان است.
باوند به نسل فرزندان جبهه و جهاد برغم اختلافات سیاسی با حاکمان باور داشت. نسلی که پس از هشت سال پیکارش، ولوله در جهان انداخته است، از این فرهنگ الهام میگرفت.
او نیز هزاران فرسنگ دور از دیار عزیز و یاران دلیر خویش راه مقدس همین نسل را دنبال میکرد، بیآنکه لحظهای به منافع خویش و حتی به حیات خود بیندیشد، دستاندرکار نبرد با تاریکیها بود و در پی روشنگری محض و ناب بود، در همه این سالها در برابر همان کسانی که از چپ و راست بر او میتاختند، بیاعتنا و بزرگوارانه میگذشت و در کوشش و تلاش ژرف خود برای ملت خود به سوی روشنایی، سهم شایسته خویش را داشت.
نام او امروز نه تنها فضای ما را گرم میدارد، بلکه آسمان آدمهای بیانگیزه و بیهویت را که راه به جایی نبردهاند را با روح و دل آرمان خود آشنا ساخته است، زیرا هر کجا که میگذریم، سخن از دانش و اگاهی است و پیکار مقدس علمی او.
او به نسل جوان اعلام میکرد که به راهی که رفته است وفادار است. نام او محک آزادی و شرف دانشآموختگان و مکتب آگاهی و جدایی از جهل و جمود است و نتیجه کارش شیرازه اتحاد و پیوند ملت بزرگ ایران و استقلال و تمامیت ارضی ایران است.
او بنای رفیعی را که پی ریخته بود و میساخت با پرورش دانشجویان و اندیشمندان جوان مستحکم کرد.
با نگاه روشنگری و استیفای حقوق حقه احاد ملت با امید به فرداها میاندیشید. او نیک میدانست رمز آزادی در آگاهی است و هدفاش تکمیل جهانشناسی و ایرانشناسی است.
باور داشت تحقق دمکراسی از دروازه هویت ملی و ارتقا دانش و اندیشه است و تنها راه فروپاشی دیوارههای استبداد را در رمز و راز هویت ملی و افزایش آگاهی و گسترش برنائی نسلها در گذر زمان میدانست.
او با جهاد علمی و فرهنگی نشان داد که همگام با ملت باید ادبیات سیاسی و بینالمللی را درک کرد و نیک شناخت تا بستر پیشرفت و توسعه فراهم آید. تا شب سیاه ملک خویش را به صبح کشانیم و استعمار و استبدادی را که اندام و ستون فقرات نسلها را که مجروح بود، در راه شرف و آزادی ملت خویش از اسارت غلامان جاننثار رهایی بخشید و زنجیرهای گران را از پای تاریخ وطن برداشت.
دکتر هرمیداس باوند نجیب زادهای اصیل بود. مهمترین بارزه اخلاقی او مناعت طبع و نگاه ژرف به همه مسایل بود، به آرامی سخن میگفت، با قدرت و چابکی قلم میزد. به هنگام سخن فراتر از تاریخ و روز خود را میدید و به حال آینده ایران بیمناک و نگران بود.
من میتوانم ادعا کنم در سالهای همکاری او با نهادهای آموزشی و پژوهشی وزارت امور خارجه یک نقطه ضعف از او ندیدم.
من از باوندی سخن میگویم که یکی از تاثیر گذارترین شخصیتهای آکادمیک معاصر در بینش و دانش و ادبیات بینالمللی ایران معاصر بود. حضورش در هر جلسه و مجلسی فخرآفرین بود. و به هنگام اندیشه در سیاست خارجی فقط منافع ملی را در نظر میگرفت.
با اینکه از رهبران جبهه ملی و بنیانگذار تحولخواهی این جبهه و رهایی از زنجیرههای کهنه و زنگار گرفته از بدبینیها بود، هیچگاه وامدار افراد و سلیقه ایشان نشد.
با عروج دکتر باوند، جامعه علمی ایران، حقوقدانان متخصصان علم سیاست، دانشپژوهان علم روابط بینالملل انسانی بزرگ و شخصیتی محترم را از دست دادند.
امیدوارم نام و اندیشه او به مثابه مکتب علم سیاست باوند گسترش یابد و مورد توجه آیندگان و دوستداران ایران عزیز قرار گیرد.