در آیین نکوداشت صحبتهایم را با آیهای از قرآن کریم آغاز میکنم. «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَى کَثِیرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ» میخواستم این جمله را بگویم که در دین و مکتب ما گرامیداشت و بزرگداشت اهل علم و دانش مقدم بر هر چیزی است. در مکتب شیعه و در دین مبین اسلام توجه به اهل علم و دانش مورد تأکید بوده است اما متأسفانه ما داریم این سنت را فراموش میکنیم، فراموش میکنیم که در قرآن اشاره شده «قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ.»
ما باید حداقل کشور خودمان را دوست داشته باشیم. مگر زمان جنگ یادمان نیست که آقای دکتر درباره رزمندهها و بچههایی که جبهه میرفتند چه دیدگاهی داشتند. ما از علم سیاست یاد گرفتیم که مدافع حقوق خودمان باشیم؛ اما همانها فراموش کردند که بنیانگذاران مکتب واقعگرایی کلاسیک، میگویند اگر شما تئوریهایی بسازید که همراه با اخلاق، احساس و عواطف نباشد، شکست میخورند. بنیانگذاران تئوریهای واقعگرایی کلاسیک این حرف را میزنند؛ اما ما امروزه اخلاق، احساس و عواطف را زیر پا میگذاریم. دکتر باوند به هیچکس بدی نکرد، کشورش را همیشه دوست داشت و من این را فراموش نمیکنم.
ما در دانشگاه امام صادق (ع) بودیم، این دانشگاه با حضور و مدیریت آیتالله مهدوی کنی و معاونت آقای علمالهدی خیلی مذهبی بود و در آن زمان اساتیدی از بیرون میآمدند و حوزوی نبودند. روزهای اول وقتی وارد دانشکده میشدیم، این اساتید نشسته بودند ولی به احترام ما دانشجوها بلند میشدند. ما دانشجوها خیلی متعجب میشدیم که استادی که صورتش را میتراشد و در غرب درس خوانده است به ما احترام میگذارد. تا اینکه آرامآرام زمان گذشت و دیدیم اینها دارند نصفه بلند میشوند و یکی دو ترم بعد دیدیم که بعضی از آنها دیگر از جایشان بلند نمیشوند. اما آقای دکتر باوند همیشه برای همه دانشجویان بدون استثنا بلند میشدند و این برای ما عجیب بود که چقدر این انسان بهرغم اینکه در دانشگاهی خارج از ایران درس خوانده، روحیهاش نه بر پایۀ شرایط بلکه بر پایه خودش و وجودش است.
نکته دیگری که در مورد آقای دکتر سراغ داریم، ویژگی منفی ایشان است؛ هرکس هر چیزی از ایشان بخواهد نه نمیگویند. شما سخنرانی، کلاس، رساله و مقاله بخواهید، ایشان نه نمیگویند و این ویژگی خاصی است که دکتر باوند دارند و این ویژگی را ما در غربیها میبینیم، اگر شما به کتابخانه بروید و کتابی را بخواهید، کتابدار نه نمیگوید. شما به استاد بگویید، نه نمیگوید. این ویژگی بیشتر در غربیها وجود دارد و در بین ما فراموش شده است.
یک نکتۀ دیگر هم میخواهم اضافه کنم. علاوه بر دانشمند، با درایت و دیپلمات، ایشان استاد و معلم هستند. همانطور که دیپلمات بودن سخت است، استاد بودن هم سخت است؛ آن هم دانشجویان کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری؛ دانشجویانی که از همهچیز سؤال میکنند و معمولاً دوست دارند استاد از همهچیز آگاه باشد و از آنها بیشتر بداند. اگر شما نتوانید به سؤالات دانشجو پاسخ بدهید و بیشتر از دانشجو ندانید، پروندۀ شما بسته است و اتفاقاً آقای دکتر باوند یکی از کسانی هستند که هم ارتباطی خوب با دانشجویانشان برقرار میکنند و هم خوب تدریس میکنند و هم خوب پاسخگوی سؤالات پرابهام و گاه شیطنتآمیز دانشجویان هستند. آقای دکتر باوند گرایشهایی دارند که گاه ممکن است با گرایشهای بعضی از ما همخوان نباشد؛ به همین دلیل سؤالات بعضی از دانشجویان هم جهتدار بود؛ ولی هیچگاه سؤال جهتدار منجر به این نشد که آقای دکتر پاسخی بدهند که به ضرر کشور باشد. همه ایمان داشتند و ایمان داریم که آقای دکتر باوند به کشورش فکر میکند و حامی کشورش است.
در یادمان درگذشت استاد
امروز به احترام جناب آقای دکتر داوود هرمیداس باوند، دانشجویان کلاس من، کلاس درس را پیش از من تعطیل کردند و گفتند: «ما به احترام استاد دکتر باوند میخواهیم در مراسم یادبود ایشان حضور پیدا کنیم.» اکنون نکتهای به ذهن من رسید که این نکته میتواند برای «انسجام ملی ایران» و «ایرانیان» بسیار مهم باشد.
آقای دکتر باوند را همه دوست داشتند. بیشترین دوران «مقام استادی» آقای دکتر باوند در دانشگاه امامصادق(ع) بود و ایشان محبوب دانشجویان بودند. امروز ما و تعدادی از دانشآموختگان دانشگاه امامصادق(ع) که از دانش آقای دکتر باوند بسیار آموختهایم در مراسم ایشان حضور داریم.
آقای دکتر باوند در دانشگاه تهران هم تدریس میکردند و آنجا هم همینطور محبوب دانشجویان خود بودند. ایشان به دعوت آقای دکتر ضیایی بیگدلی در دانشگاه علامه طباطبایی تدریس میکردند، در دانشکده وزارت امورخارجه جمهوری اسلامی و در سایر دانشگاههای دیگر کشور هم تدریس میکردند و در همهجا محبوب دانشجویان و دانشآموختگان خود بودند.
دکتر محمدجواد ظریف، وزیر سابق امورخارجه در روز یکشنبه ۲۱آبانماه ۱۴۰۲ فوری روی اینستاگرام خود پیام تسلیت دادند و امروز هم یکی از دوستان در وزارت امورخارجه پیام تسلیت دکتر حسین امیرعبدالهیان، وزیر امورخارجه را برای من فرستادند تا از طرف ایشان در این مجلس یادبود برای خانواده گرامی و دوستداران ایشان قرائت کنم.
هرچند قرار نبود من در این مجلس یادبود سخنرانی کنم اما اکنون به این فکر میکنم که «رمز دوست داشتن» این مرد چه بود؟
به باور من این رمز فقط در یک نکته نهفته است و آن نکته کلیدی این است که: «استاد دکتر داوود هرمیداس باوند به همه ما یاد داد اگر هرکسی، سرزمین خودش را قلباً دوست داشته باشد، محبوب همه جناحها، همه گروههای سیاسی و کل ملت ایران خواهد بود.»
در سوگ عاشق ایران
ما بیشتر دوست داشتیم در حضور استاد و در تکریم استاد صحبت کنیم. این مایه تأثر است که امروز داریم صحبت میکنیم و دکتر باوند که معلم و راهنمای ما بود، حضور ندارند. راهنما بود و نکاتی را مطرح میکرد که این نکات نه صرفاً در دانشگاه بلکه برای من به عنوان یک ایرانی، مسلمان و شیعه الگو و سرمشق بود و برای ما همیشه درسی بود که به راهنماییهایش توجه داشته باشیم.
امام صادق (ع) جملهای دارند که این جمله تا اندازهای در صحبتهای جناب استاد دکتر بیگدلی هم دیدم. دو گروه هستند که پشت من را شکستند، یکی عالمان هتاک، کسانی که عالم و دانشمنداند ولی وقتی مصاحبه دانشجوی دوره دکترا میشود تا میتوانند تحقیر میکنند، موقع دفاع تز اساتید اشاره کردند که از خطای دانشجو، شکست بزرگی برای او میسازند. دکتر باوند اینگونه نبود. عالمی بود مؤدب، افتاده و عالمی آموزنده.
دوم: نادانانی که عابد هستند، کسانی که دانش ندارند اما زیاد عبادت میکنند. آقای دکتر عالمی بود که شاید ما مناسک را زیاد در او نمیدیدیم اما در قلبش خدادوستی، ایمان به پروردگار، ایمان به اینکه اخلاق حسنه را باید پایبند باشند در او زیاد میدیدیم. از این زاویه باید عنوان کنم که جناب استاد در همه زمینهها چه به لحاظ علمی، چه به لحاظ اخلاقی برای ما الگو بود و هیچگاه این الگو بودن از یاد ما نخواهد رفت.
خاطرات خوبی نقل شد و خاطرات به قدری زیاد است که هرچه بگوییم، کم گفتهایم. من پیشنهاد میکنم که صحبتهایی که آقای دکتر بیگدلی، سرکار خانم دکتر مصفا، آقای دکتر حقشناس و آقای دکتر اردلان را اگر این مجموعه صحبتها را جمع کند و به صورت یک کتاب چاپ کند به عنوان یادنامه یا یادبود شخصیتی دکتر باوند که میتواند ماندگار باشد و نسلهای آینده و دانشجویان ما آن را ببینند و الگویی باشد برای آنها. اما جدا از این موضوع باید ببینیم وقتی که دکتر باوند نیست چه کارهایی میتوانیم برایش انجام بدهیم. اولین چیز میهندوستی و ایراندوستی ایشان بود این شعار سادهای است اما به لحاظ علمی و دانشگاهی چه کارهایی میتوان انجام داد، به ذهنم رسید به دختران بزرگوارشان که همانطور که آقای دکتر حقشناس اشاره کردند خودشان دیپلمات و از کارکنان سازمان بینالمللی مهم، سازمان ملل متحد هستند، اگر بتوانند «بنیاد باوند» را راهاندازی کنند و در آنجا آثار و کتابهای استاد منتشر شده و به چاپ برسد تا همه ایراندوستان از این کتب و آثار بهرهمند شوند. خود استاد بیشتر صحبت میکرد، ما خیلی فرصت نوشتن را به ایشان نمیدادیم. علاقهمند بودند که بنویسند چندین مطلب هم نوشتند. موضوع مهمی پساز حمله آمریکا به عراق در وزارت خارجه مطرح شده بود، با من مطرح کردند که در موضوع غرامت ایران از عراق چه مطلب و مقاله خوبی میتوانیم داشته باشیم. من خدمت آقای دکتر ممتاز تماس گرفتم و گفتم اگر مقالهای در این زمینه نوشته شود، میتواند خیلی ارزشمند باشد. آقای دکتر ممتاز بلافاصله گفتند این کار آقای دکتر باوند است و ایشان روی این موضوع مسلط هستند، ایشان میتوانند مؤثر باشند. من خدمت آقای دکتر رسیدم، از ایشان خواهش کردم، مطلب را نوشت و ما هم چاپ کردیم، یکی از مطالب ارزشمند است. چنین مطالب پراکنده که جناب استاد مرقوم میکردند وجود دارد یک راه این است که بتوانیم اینها را گردآوری کنیم و به نام استاد چاپ شود تا در آینده همگان از آن بهره ببرند. نکته دوم مطالبی است که با دانشجویانشان مینوشتند. در مورد یکی از دانشجویان خانم آیوزی که ارامنه هستند، آقای دکتر باوند به من گفتند که ایشان رساله خیلی خوبی نوشته و مقالهای را هم تهیه کرده که من خودم روی این مقاله نظر دادهام. این مقاله خوبی است حتماً آن را در مجله چاپ کنید.
من خودم مقاله را خواندم و از خواندن آن لذت بردم. از اینگونه مقالات هم استاد با دانشجویانشان دارند که در یک مجموعه میتواند مورد توجه قرار گیرد. سوم، جزواتی است که از آقای دکتر باوند در دانشگاه امام صادق (ع) به چاپ رسید. من خاطرم هست مطالبی با عنوان «مسائل سیاسی اقتصادی اروپای باختری» و «سیاست حکومت در اروپای باختری» این دو درس را آقای دکتر باوند میدادند و آقای دکتر اردلان هم درس سیاست و حکومت در اروپای خاوری را میدادند که انتشارات دانشگاه امام صادق آنها را چاپ میکرد. من یک بار به آقای دکتر پیشنهاد دادم که ما اینها را با تحولات جدیدی که در اتحادیه اروپا هست تحتعنوان مجموعه و کتابی چاپ کنیم که آقای دکتر باوند خیلی استقبال کردند. اینها میتواند بهعنوان کتاب و منبع مورد استفاده قرار گیرد.
نکتهای را هم آقای دکتر ملکی چند شب پیش به من تذکر دادند و گفتند وقتی خانم دکتر سوزان استرنج درگذشت کتابی را همکاران دانشگاهی در موضوع اقتصاد سیاسی بینالمللی به چاپ رساندند که این کتاب الان مرجع شده و موضوع اقتصاد سیاسی بینالمللی استفاده میشود، برای آقای دکتر باوند هم ما چنین کاری کنیم و ایشان به جنس این نوع کتابها اشاره کردند؛ به کتابی اشاره کردند که برای خانم دکتر مصفا مرقوم شد با موضوع قطعنامه ۵۹۸ که خانم دکتر چه نقشی داشت. آقای دکتر ملکی دستهبندی کردند که آقای دکتر باوند در مسائل جنگ ایران و عراق و در مسائل تحولات حقوق بینالملل تبحر خاصی داشت که باید از همکاران بخواهیم با توجه به اینکه به ایدههای آقای دکتر آشنا و مسلط بودند آنها را در قالب چند فصل به رشته تحریر درآورند. اینهم کاری است که میتوانیم انجام دهیم.
نگاههای خاصی هم آقای دکتر باوند داشتند که خانم دکتر مصفا اشاره کردند با عنوان اصول مترقیانه منشور ملل متحد درباره حقوقبشر هم میگفتند «دستاورد متمدنانه بشری»، همیشه این را تأکید داشتند و به حقوقبشر بها میدادند میگفتند بشریت به دستاورد مهمی رسیده، ایشان معتقد بودند که هیچچیز را نمیتوانیم کامل پیدا کنیم بهخاطر اینکه همه ما انسان هستیم. در طول زمانیکه من آقای دکتر باوند را از سال ۱۳۶۶ شناختم تا زمان فوت ایشان سال ۱۴۰۲، هیچگاه بالا و پایین شدن از ایشان ندیدم، عصبانیت و رفتارهایی نشان نداد که ما خوشمان نیاید، همه رفتارهایشان خاص بود. ایشان معتقد بودند که در مسائل نمیتوانیم خیلی مطلق نگاه کنیم اما رفتارهایش، رفتار مطلق اخلاقی بود و مورد پسند و توجه همگان بود. دراینجا باید شخصاً از خانواده ایشان عذرخواهی کنیم. ما خیلی وقت آقای دکتر باوند را میگرفتیم، وقت همسر، وقت دخترانشان را میگرفتیم، وقتهایی که میتوانست برای خانوادهشان باشد این وقت را برای ما میگذاشت، خانواده خوب و همسر خوب و دختران خوبی که هیچگاه نگاه ترش به ما نداشتند. خوشروتر از خود استاد فرزندان و همسرشان بودند من به این خانواده تبریک میگویم که مایه افتخار هستند. پیشنهاد دادم که امیدوارم عملی بشود، ما نام آقای دکتر باوند را در کشور برای همیشه داشته باشیم. بنیاد باوند که بتواند مجلهای چاپ شود. آقای دکتر حقشناس پیشنهاد دادند در چهلم استاد یادداشتهایی بنویسیم در هفتهنامه «نیمروز» چاپ شود. این پیشنهاد خوبی است اما خود این خانواده هم میتوانند مجلهای داشته باشند با عنوان «باوندنامه» و هر ششماه یکبار شمارهای از آن چاپ شود درباره مسائل ایران. کسانیکه علاقهمند به ایران و ایران دوست هستند و دخترانشان آن را بررسی کنند و مسئولیت آن را داشته باشند تا به این ترتیب نام آقای دکتر و خانواده ایشان پایدار و جاوید بماند و همه ایراندوستان بدانند هرکسی برای ایران زحمت بکشد، دیگرانی هستند که سعی میکنند نام آنها را همیشه جاودان و پاینده نگه دارند.