بهار پراگ جنبشی اصلاحی برای رهایی از چندین سال خفقان زیر سایه نظام ایدئولوژیک کمونیست بود که کمتر از ۸ ماه شهد شیرین آزادی را به کام مردم چک اسلواکی چکاند.
شوروی و هم پیمانانش با لشگرکشی به پراگ ، امید به رهایی را در چشم مردمان پراگ به تیرگی و ظلمت تبدیل کرد. بعد از جنبش اصلاحی چند ماهه حکومت توتالیتر و استبدادی مخوف تری با حمایت مسکو بر اریکه ی قدرت نشست که با شعار عادی سازی بدنبال تسویه و پاکسازی برآمد.در کوتاه زمانی تمامی کسانی که حامی بهار آزادی در پراگ بودند زیر تیغ تیز پاکسازی و طرح عادی سازی حکومت حذف،حصر و کوچ داده شدند.
اساتید دانشگاه،دانشجویان،هنرمندان،نویسندگان و… در چشم بر هم زدنی با ارابه ی تمامیت خواهی حاکمان چک اسلواکی از حیات اجتماعی، سیاسی و مدنی محروم و ساقط شدند.وامکان ظهور فرصت طلبان و کوته مغزانی که فاقد هر گونه استعداد،توانمندی و هنر بودند فراهم شد و در حجاب وفاداری به رهبران و ایدئولوژی حاکم بر مسند قدرت و مشاغل دولتی،دانشگاهی، نظامی،هنری و…. تکیه داده و فساد و چپاول را بامصونیت و تکیه بر اصل حامی پروری به بالاترین حد رساندند.
ترس ، همان نیروی بازدارنده ای که یک جامعه را ایزوله کرده و فرصت را به دیکتاتورها میدهد تا دایره و سیطره ی نفوذ و استیلای خود را بر مردمان یک سرزمین گسترده تر کند بر تن مردم نشست.
زیستن در دایره ی فریب چنان فراگیر شده بود که جامعه را همچون خوره در برگرفته بود اگر چه به ظاهر همه چیز در نظم و انضباط دقیق بود اما آنچه دستگاه پروپگاندای حاکمیت می کوشید به نمایش بگذارد عاری و خالی از روح اجتماعی و محتوای درونی بود.
مناسبت ها،اعیاد،جشن ها،سرود ها، و هرآنچه حکومت تلاش میکرد با هزینه های سرسام آوری برای ترویج و تبلیغ ایدئولوژی خود در ذهن جامعه القاء و تلقین کند اگر چه از همراهی مردم برخوردار بود اما همدلی اجتماعی، حلقه ی مفقوده ی اینگونه اقدامات بود.
نظام تمامیت خواه داشت جسد بی روحی از جامعه را در سرزمین سوخته ی پراگ دفن میکردکه به آنچه باور و اعتقاد نداشت از سر ترس به نمایش میگذاشت.
اما در نهایت دستگاه کشتار،وحشت و سرکوب حاکمان چک اسلواکی مغلوب هنر اعتراض شد، هنر ،خلاقیت و شهامت برآمده از بیداری همان روحی که نظام سرکوب گر سالها برای به اغماء رفتنش تلاش کرد اما قدرت بی قدرتان تجلی یافت و هیمنه ی ظالمان که زاییده ی ترس،بی تفاوتی و بی مسئولیتی جامعه ی بی رویا بود شکسته شد