من میبایست به تبع همکاری خدمت حضرت استاد از ابتدای کارم آشنا میشدم اما انقطاع ورودی به خدمت باعث شد زمان زیادی را برای این همکاری از دست بدهم.
آشنایی من با حضرت استاد از سال ۱۳۶۴ آغاز شد. آنزمان من در دفتر مطالعات سیاسی وزارت خارجه مشغول بودم. دفتر اوایل کارش بود. در تدارک کتابخانهای بودیم برای آنزمان که اکثر کتابخانهها با مشکل کتابهای جدید روبهرو بود و من یکی از کسانی بودم که برای کمک به غنای کتابخانه مأمور شده بودم. اولینبار آنجا خدمت استاد رسیدم. هر روز مشغول نوشتن، مطالعه و تحقیق بودند. پایمردی و جدیت ایشان برای من الگو و روش شد. علاقه ایشان به کتابخانه و چندفرد دیگری که مدام برای تحقیق به آنجا میآمدند اما هیچکدام به تکرار آقای دکتر باوند نبود، من را به این باور رساند که خیلی بیشتر باید کمک کنیم که این کتابخانه برای کمک به تحقیقات کشور جلوه، رنگ و لعاب مرکز علمیبه خود بگیرد. یکیدو سال بعد این افتخار را پیدا کردم که در دانشگاه آزاد و چه دانشگاه امام صادق در خدمتشان باشم. جالب بود که غیراز رشتههای روابط و حقوق بینالملل آنزمان سیاست و حکومت در اروپای غربی را هم تدریس میکردند و من هم سیاست و حکومت در اروپای شرقی را درس میدادم. به همین دلیل بدون اینکه مستقیماً دانشجوی ایشان باشم، از ایشان تلمذ میکردم و هر وقت که ایشان را در در کتابخانه دانشگاه میدیدم، از ایشان استفاده میکردم برای نکاتی که برایم مبهم بود. گواینکه تجربه ششهفتساله در اروپایشرقی میبایست این اعتمادبهنفس را به من میداد که از کسی سئوال نکنم اما حس پرسشگری من که همچنان برجاست کمک میکرد که منابع و مآخذ بزرگی را از ایشان و اساتید دیگری بهره بگیرم.
یکی دیگر از نمادها، شخصیت جناب آقای دکتر باوند بود، چه در ارتباط با همکاران و چه در ارتباط با دانشجویان. قبلاز اینکه ما به جلسه دفاع برسیم، دانشجو را به اندازهای راهنمایی میکرد که دانشجو نیازی به نگرانی در مورد دفاع تز نداشته باشد، یکبار به من فرمودند هیچوقت دانشجویی را که آمادگی کامل ندارد، با جلسه دفاعش موافقت نکنید، چون جماعتی را در آنجا جمع میکنند و اگر او نتواند پاسخ سئوال هیئت ژوری را بدهد، طبیعتاً باعث سرافکندگی وی میشود. بنابراین سعی کنید تمام انرژیای که برای دانشجو میگذارید، قبلاز جلسه دفاع از تز باشد. من خودم هم بهعنوان یک دانشجو اطاعت کردم.
یکیدیگر از مواردی که مباهات میکنم به وجود جناب آقای استاد باوند چه در حیات و چه در ممات ایشان زمانی بود که به حسب ضرورت چهارساله در اداره حقوقی مشغول به کار بودم و مجبور بودم برای کارهای حقوقی پروندههای بیشماری را ببینیم. آنجا مشاهده کردیم چه کسانی از خودشان، وقتشان و دانششان انرژی میگذارند. زندهیاد دکتر عزالدین کاظمی که معروف خدمت همه اهالی حقوق است و استاد باوند و عده دیگری از اساتید که آنجا بودند برای کلمهبهکلمه این یادداشتها و تصمیمات ساعتها و روزها انرژی میگذاشتند. پروندهای را خاطرم هست که وقتی خواستیم سوابق آن را مطالعه کنیم، یازده جلد پرونده را مطالعه کردیم که سهجلد آن برای تدوین یک یادداشت بود، یادداشتی که از دستگاه دیپلماسی بیرون میآید و باید به کشور دیگر یا مجامع بینالمللی برود و باید منافع ملی را حفظ کند.
من متأسفم که امروز در سوگ باوند مینشینم. اما خوشحالم که افتخار شاگردی غیرمستقیم، بهرهمندی از دانش مستمر ایشان و همکاری نسبتاً طولانیمدتی را با حضرت استاد داشتم.
آرزو میکنم همانطوریکه هست روانشان شاد و همانطور که آرزوی ایشان بود، ایران پاینده و جاودان باد.