پنج سال از گشایش خانه موزه سیمین دانشور و جلال آل احمد میگذرد، خانهای با عمری هفتادساله که هر روز مخاطبین بیشتری را به خود جذب میکند.
جلالالدین سادات آل احمد (۱۳۴۸ – ۱۳۰۲)، نویسنده، مترجم، منتقد و روشنفکر برجسته، زاده تهران و اصالتاً اهل طالقان و سیمین دانشور (۱۳۹۲ – ۱۳۰۰)، زاده شیراز، نویسنده، داستاننویس، مترجم و مدرس است.
آنها سال ۱۳۲۹ با هم ازدواج کردند و همان ابتدای ازدواج که سیمین حدود یک سال برای تحصیل به امریکا میرود، همان زمان هم جلال این خانه را میسازد. آنها زندگی مشترک خود را در این خانه زیستند و البته سیمین سالهای زیادی را به تنهایی گذراند چرا که محبوبش جلال، بسیار پیش از او زندگی را ترک گفت. هنگامی که سیمین خودش در آن خانه میزیست، آنجا را به ثبتملی رساند. پس از درگذشت سیمین، شهرداری تهران آن را از وراث خریداری و با تبدیل آن به موزه، اقدام مؤثری را صورت داد. مکان و آثار موزه در تعلق به دو نویسنده نام آشنا گیراییِاصالت یافتهاند، جملگی اگر چه ارزش مادی و معنوی بسیاری را دارا هستند اما بیش از هر چیز، نشان از انسان هستند، انسانهایی که به واسطه اندیشه و تلاش در ذهن یک جامعه جایگاه یافتهاند. میتوان گفت فراتر از آثار فرهنگیشان که همان کتابهایشان است، قابل بررسی هستند.
فضای گرم خانه حتی در غیاب حضور کالبدی صاحبان اصلی آن، محسوس است، در صدسالگی زادروز جلال آل احمد گویا هنوز در خانه حضور دارد؛ زیرا اثر انسان و اثر موزه، فراتر از قالب کالبدی و فیزیکی است. ممکن است مجال دیدار از این خانه برای بسیاری از دوستداران دو نویسنده هنوز صورت نگرفته باشد، اما به اشکال مختلف با آثار و نام این دو نویسنده مواجه بودهاند، لذا اثر معنوی آنهاست که ذهن را مشتاق به دیدار از مکان زندگیشان میکند. بعد مکانی اگرچه فاکتور اصلی برای ارتباط نیست اما آنجا که مکان با لحظه و درک فضا اتفاق میفتد اثر خود را میگذارد. به همین دلیل ما نیاز داریم که مکانهای مختلف را تجربه کنیم، برای همین انسان به سفر میرود، برای همین انسان به دیدار موزه میرود. خانه موزهها به عنوان یکی از انواع موزهها که فضای صمیمانهتری نسبت به موزههای دیگر دارند، میتوانند انتخاب خوبی برای اوقات فراغت مردم عادی هم باشند و نیاز نیست که حتما کتابخوان باشند یا جلالشناس یا دوستدار سیمین.
این خانه، تنها به مکان و اشیا و آثار مکتوب آن خلاصه نیست، بلکه نمادی است از زندگی که میتوان فراتر از دیوارهای خانه آن را دید و دریافت. مسئله عشق و استقلال زوجین، فرد یا زوج، احساس و منطق، همه اینها موضوعاتی است که در روایت خانه قابل دریافت و پرداخت است. همه اینها فراتر از اشیاء خانه مدنظر ماست.
موزهها به ویژه خانهموزهها، ناخودآگاه از سیاست خاطره به عنوان مسیری برای بازسازی و احترام به گذشته بهره میبرند. خانه ـ موزه و اشیاء و فضای آن به تناسب مخاطبی که از آن بازدید میکند، میتواند تداعی کننده امری خاص باشد که گاه به سبب ذهنیت جمعی، تداعیگر خاطرهای جمعی نیز هستند. به همین دلیل، هر جزئی از اجزای خانهموزهها با توجه به پیشفرضهای مخاطب به صورت شخصی میتواند خاطرها ی را بازآور ی نماید؛ بهعنوان مثال هنگامی که مخاطبی که در حیاط خانهموزه سیمین و جلال به تماشا میایستد و حوض آبی رنگ را بهعنوان بخشی از معمار ی خانه میبیند، بیشک خانههای قدیم و شاید خانهپدری برایش تداعی میشود، یا وقتی کتابهای اهدایی دو نویسنده در دوران نامزدی را در ویترین موزه ببیند، عاشقانههایش تداعی میشود. نه فقط درخانه و کتابها بلکه اشیاء عادی خانه نیز مانند گلدان خانه هم به ابژها ی تبدیل میشوند که ارز ش مفهومی دارند و لذت لحظه را با تداعی گذشته ایجاد میکنند. از سوی دیگر همین اشیا معمولی در خانه-موزه تشخص دارند، اشیایی نظیر عصا، خودکار، عینک و حتا ظروف مثل لیوان آبخوری که متعلق به آن خانه هستند ارزش وجودی بیش از یک شئ معمولی مییابند و همین موضوع میتواند موجب تفکر و تامل گردد که چگونه یک انسان به واسطهی اثر موثر خود حتی میتواند به طبیعت بیجان اطراف خود، ارزش ببخشد.
آنجا که بروید، میتوانید به خانه همسایهاش، خانه نیما یوشیج هم بروید، نیما یوشیج شاعر سرشناس که مدتی است خانه او نیز، به عنوان خانه_موزه گشایش یافته است.
سیمین و جلال به دلیل همسایگی با نیما به اینجا آمدند که روایت آن مفصل است.
اکنون در محله دزاشیب تهران، دو خانه ـ موزه مهم را داریم که برای شهر، برای تاریخ و فرهنگ و ادبیات و برای جامعه بسیار اهمیت دارند.
فرصت دیدار از آنجا را نباید از دست داد.