این نوشتار پنجرهای کوچک است با یک اشاره کوتاه به اندیشههای مردی بزرگ به نام پروفسور هرمیداس باوند .
اسطوره همیشه جاوید؛ دیپلمات متفکر و موحد ملی ایران .
اندیشمندان و صاحبان تحقیق با اقتباس از واژه شناسان، مفاهیم فلسفی و نظریات خویش را با کلمات پر معنا کد گذاری و نشان میدهند ؛ بدین منظور در طول تاریخ این مبحث در خصوص بزرگان که به جایگاه ممتازی میرسند ارزشهای آنان در گنجینه ماندگار تاریخ با تجلیل و احترام لقب اسطوره پیدا و نامگذاری میگردد.
با این مقدمه مختصر سعی مینمایم مطلب خود را در خصوص این مرد بزرگ ملی که از شخصیتهای عالیقدر فرهنگی علمی سیاسی و حقوقدان بینالمللی کشور بودند به حد توان به شایستگی تقدیم نمایم .
سخن نخست آنکه ؛ استاد کبیر هرمیداس باوند بینظیر بود .
او به عنوان یک حکیم بینالمللی خیر اندیش با کوهی از عشق به ایران زمین و با دانشی عظیم در حوزه روابط بینالملل و به عنوان یک حقوقدان و تاریخ شناس و یک فرهیخته فرهنگی سیاسی کشور با منشا پرباری از نیکیها آثاری از خویش به یادگار گذاشتند که در منابع علمی و دانشگاهی و دیپلماسی در داخل و خارج کشور ثبت گردیده است . هویت او حفظ منافع ملی ایران و ایرانیان بود اخلاقی بزرگمنشانه از انسانیت ، شجاعت و ادب داشت. استدلالهایش شیرین و دقیق بود در کنار فعالیت دیپلماتیک خویش روحی عرفانی داشت و همه این قطعات گوناگون زیبایی این پیکره روانشاد در یک جا جمع شده بود .
از این فرصت استفاده میکنم و به عنوان یک میراث شفاهی از زبان کسی که در حدود سه دهه پنهان و آشکار خاموش و روشن از ابتدای آشنایی تا آخرین لحظه خاکسپاری با او بود کلاس درس بزرگی از ایشان را تقدیم مینمایم امید دارم که به ژرفای اندیشههای این مرد بزرگ بیشتر پی ببریم.
پروفسور هرمیداس باوند با گذشت کمی بیش از ۸۹ سال از عمر پر کیفیت خویش تا آخرین لحظه در تفکر تحقیق و ساختن برنامه برای حفظ منافع ملی ایران بودند من در اینجا برخلاف همه نوشتن ها و بازگویی یک رویداد یا تعریف موضوعات میخواهم با دعوت از شما با همدیگر به یکی از اسرارآمیزترین درسهای کاملاً خصوصی ایشان برویم که دو سال پیش از مرگشان بیان و من آن را در این یادداشت کوتاه به شما میسپارم.
درست یک هفته پیش از شب یلدای سال ۱۴۰۰ در حالی که هر دو در خانهشان نشسته و مشغول صرف چای و گفتگو بودیم و من از مباحث ایشان بهرمند میشدم به یکباره و با احساسی مخصوص توأم با تواضع یکباره فضای جلسه آنچنان آسمانی شد که ایشان با لحن ملکوتی برای اولین و آخرین بار مرا به اسم خطاب کرد و فرمود ” از زمان شروع دانشگاهم تاکنون ۷۰ سال بر من میگذرد و من در تمام طول عمرم به این بلاها که استعمار و استبداد بر سر ایران و ایرانیان و جهان سوم از بردهداری تا مصیبت سرخ پوستان فکر کردم آنچه که بر سر ما مسلمانان و خاورمیانه به خصوص بر سر ما ایرانیها خراب کردند به خصوص ( انگلیسیها ) به خاطر یک نقشه راه شوم است که همچنان ادامه دارد و خلاصه آن این است .
اجنبی زنده به نیرنگ و فریب است .
آنها راه استعمار را چنین ریل گذاری کرده اند و محرمانه میگویند .
سیاست آن است که بتوانیم مبارزان و دشمنان استعمار را طوری منحرف و مشغول کنیم که آنان هدف ما را بعنوان مقصد نهایی و انقلابی خویش با جدیت طی کنند …
الحق که این گفتار یک پایان نامه فوق دکترای میباشد .
او هفتاد سال مبارزه با استعمار را با کشف رمز پیروزیهای آنان در یک جمله پر مغز با ژرفای عمیق کالبد شکافی کرد و آن را طوری بیان نمود که هر طبقه ای آن را درک میکند .
من همچنان هر بار بیاد آن لحظه می افتم و به فکر می روم مبهوت آن اندیشمند میمانم .
ای کاش دانشکدهها و سازمانها و مراکز گوناگون سیاسی، علمی، امنیتی، نظامی، فرهنگی، به عمق این اسرار فکر میکردند و با دعوت از بزرگان به فکر خنثی سازی توطئه های دشمنان کشور بیشتر میرسیدند. آیا پسندیده نیست برای چنین تفکراتی همایش و سمینار بگذاریم و از نظرات متنوع متفکرین بهرمند شویم؟
آیا با دسترسی به چنین منابع قدرت ملی نبایستی آن را به نسل نوین فرزندان این مرز و بوم در مبارزه با استعمار بسپاریم؟
آنها با نیرنگ چنان نقشه راه کشیدند و چنان عمل کردند ! ما نیز بایستی با علم و دانش بهترین ضربه را جهت حفظ منافع ملی ایران به آنها بزنیم که این عین جهاد در راه خدا است .
این مرد بزرگ با این نگاه که اکنون کجای تاریخ ایستادیم همگان را تشویق می نمود که برای توسعه پایدار تلاش کنید .
اینجانب از اسفند ۱۳۶۸ تاکنون در تکاپوی توسعه فرهنگ نوروز هستم و خوشبختانه جهانی شد. و با قطعنامه سازمان ملل متحد نوروز به عنوان فرهنگ صلح به دنیا مخابره و شناخته شد .