میراث فرهنگی همانند خود فرهنگ یکی از مهمترین کارکردهایش ساخت هویت است و از این رو میراث فرهنگی هم هویت تاریخی و قومی میسازد و هم هویت امروز را به هویت گذشته پیوند میزند. این گونه است که پیوندهای سرزمینی و یا قومیتی شکل میگیرد و انسان را از خلاء به در میآورد و او را در یک زنجیره قرار میدهد.
وقتی صحبت از هویت میکنیم طبیعتا به سمت اشتراکها میرویم، اشتراکهایی که نشانههای آشنا میسازد. با نشانههای فرهنگی، ما به همزبانی میرسیم و از غربت به در میآییم. میراث فرهنگی هم کارکردش همین است که ما را از غربتهای تاریخی و حتی غربتهای امروزی به در میآورد و سبب میشود که بتوانیم با نشانههای شبیه هم به همدیگر پیوند بخوریم و احساس نزدیکی و قرابت بکنیم. میراث فرهنگی با ساخت حوزههای مختلف، آشناییهای مختلف میسازد، هر منطقه یا هر قوم و حتی هر ملت را در یک نسبتی با هم قرار میدهد تا با هم یکی شوند. یکی شدن و داشتن نشانههای مشترک بیشتر و عمیقتر سبب میشود تا اعتماد بیشتر شکل بگیرد و غربت که حاصلش ناآشنایی و ترس و هراس از دیگری است از بین برود و حیطه امنتری به وجود آید.
میراث فرهنگی به مثابه محصولی بینافرهنگی که بر پایه تبادلات فرهنگی استحکام یافته است، سعی میکند حوزههای مشترکی را جستجو کند و افراد را به واسطه قرارگیری در این حوزههای مشترک دارای امنیت و قرابت بیشتر بکند تا جهان و زندگی قابل فهم باشد. از همین رو میراث فرهنگی به مثابه پیشینه فرهنگی مشترک میتواند مبنای یافتن حوزههای اشتراکی و ایجاد قرابت شود تا آدمها با شناخت از میراثها به زبان مفاهمه دست یابند، به ویژه اگر این حوزههای میراث فرهنگی حوزه جداییها و یا تخاصمهای تاریخی که سببساز مناقشه شدهاند، نباشد.
حوزه رفتارها و باورهای فرهنگی و به عبارت بهتر میراثهای غیرملموس، چون حوزه سیال و بیمرزی میباشند، این امکان را دارند که با همه تغییرات مکانی و مرزی در اذهان فرهنگی بمانند و پیوندهای پابرجایی را بنا سازند که اختلافات تاریخی و مناقشههای اجتماعی و یا سیاسی را جبران کند. از همین رو هویت در حوزه میراث فرهنگی معنایی فراسیاسی و فرازمانی پیدا میکند و میتواند در فضای مناقشهآمیز امروز سبب تحکیم و دوستیهایی شود که حاصل قدرت میراث فرهنگی و بهرهگیری صحیح از دیپلماسی میراث فرهنگی است.
نوروز از جمله میراث فرهنگی است که به دلیل تنوع و کثرت خود چنان برجسته شده است که از آن با عنوان میراث نوروز یاد میکنیم. از سوی دیگر امتداد نوروز و پایداری آن در جغرافیاهای مختلف امروز باعث شده به میراثی فراتر از مرزها تبدیل شود و یک حوزه فرهنگی با عنوان حوزه نوروز ایجاد نماید. این گستره در موضوع ثبت جهانی آن نیز مدنظر قرار گرفته و در آن به این حوزه فراگیر پرداخته شده است و از آن با عنوان میراث جهانی نوروز یاد میشود، از این رو میتوان به آن در همان ابعاد جهانی نگریست و نقش امروزی آن را هم در همان ابعاد جهانی مطالبه کرد.
نوروز همانقدر که پیوندهای خانوادگی ایجاد میکند و حتی بهانه برای پیوند نسلهای مختلف خانوادگی میشود، پیوندهای بزرگتری هم ایجاد میکند. حوزه نوروز با وجود همه اختلافهایی که حاصل تمایزهای قومیتی و طبیعی است، دارای اشتراکات اسطورهای نیز هست که میتواند همه افراد مجموعه خود را به یک نقطه برساند و آنها را در یک جغرافیای زمانی قرار دهد. چرا که همه اهالی این خطه با این روز، زمانه خود را شروع میکنند و با این زمانشمار زندگی خود را تنظیم و برنامهریزی میکنند و حتی حوزه فرهنگی و میراثی مشترک آنها محدود به نوروز نمیشود و تمام گاهشماریهای بعدی نیز اعم از ماهها و مناسبتهایی چون سیزده بدر، مهرگان، یلدا، سده و… در امتداد و پیوند آن قرار میگیرد. از این رو نوروز برای مردمان این حوزه اشتراکات فرهنگی بسیاری را ایجاد میکند که امروزه با همه اختلافهای زبانی یا دینی و یا مرزهای جغرافیایی باز آنها را به هم پیوند میدهد. پیوندی که حاصل یک شروع مشترک، شادمانی مشترک و باورهای مشترک است. از همین رو نوروز میتواند نشانهای مشترک باشد که ما را به زبانی مشترک میرساند. زبانی فرهنگی که همه تمایزهای کلامی را جبران نموده وبا عبور از مرزها سبب آشتیها و دیدارهای مجدد میشود. در نظر داشته باشیم که تمایزهای آیینی نوروز خود سبب جذابیت این پدیده شده و میتواند باعث گفتگوی فرهنگی و لذت از آن شود و خود به بهانهای برای ارتباط تبدیل شود.
حوزه نوروز امروز در یک نگاه تطبیقی تمام پهنای ایران فرهنگی را شامل میشود و یک قدرت فرهنگی در پهنه ایران شکل میدهد که میتواند اتصالهای بیشتری را در مناسبات امروزی ایجاد کند. از این رو نوروز میتواند یک بستر برای دیپلماسی فرهنگی باشد و میتواند در حیطه میرث فرهنگی همانند جاده ابریشم یک مبنای برنامهریزی باشد که پیوندهای امروزی را برقرار میسازد و با یادآوری نشانههای مشترک فرهنگی، اختلافها و شکافها را جبران نموده و نوعی تحکیم فرهنگی فراهم میسازد. از این رو برای بهره مندی از نوروز در دیپلماسی میراث فرهنگی باید آن را از یک رویکرد مادی و صرف مطالعاتی خارج کرد و به چرخه مناسبات فرامنطقهای وارد نمود. همچنین باید بر اشتراکات تمرکز نمود و به این پرسش جواب داد که نوروز برای زیست هر کدام از مردمان منطقه چه دستاوردهایی میتواند داشته باشد و چگونه میتواند به ما در کسب دستاوردهای مشترک برای حل چالشهای مشترک کمک برساند.
نوروز جدا از این که میتواند مبنای روابط بین حوزه مشترک میراث نوروز باشد، به دلیل شباهت آیینی و فرهنگی با دستاوردهای سایر ملل از یک سو و از سوی دیگر مبانی انسانی و ارتباطی نهفته در میراثهای آن میتواند مبنای یک گفتگو در حوزهای فراتر از حوزه نوروز قرار گیرد. این آئین به سبب اشتراکاتی که در سالشمار ملل با فرهنگهای دیگر دارد و همچنین نگاه احترامآمیز به طبیعت میتواند مبنای دوستی و گفتگوی فرهنگی باشد و میتواند خود به مثابه یک جاذبه ارتباطی به کار گرفته شود، تا در میدان عمل، ارتباطات فرهنگی میان جوامع و کشورها به تاسی از نگاه دیرپای ایرانی، سبب ساز روابط پایداری در جهان امروزین باشد.
استفاده از نوروز در دیپلماسی میراث فرهنگی به خاطر وسعت و ظرفیتهای آن میتواند مبنای الگوبرداری برای سایر حوزههای مشترک میراثی نیز بشود. از این رو میراث نوروز در خود ظرفیتهایی استثنایی برای دیپلماسی دارد که از ذات آن بر میآید چرا که اشتراکات فرهنگی قدرتی دارند که میتوانند پیوندها و روابط مستحکمی ایجاد کنند. اما باید در نظر داشت که اینها به خودی خود کافی نیست و دیپلماسی میراث فرهنگی نیازمند برنامه است و با برنامه به قدرت اثربخش تبدیل میشود.