به نام خدا و با سلام
” آن زمستانها و این زمستان ها ”
زمستان در فرهنگ جبهه و جنگ معنی خاصی داشت ، زمستان یعنی انتظار عملیات ، یعنی نزدیکی به شهادت .
بزرگترین عملیاتها و بیشترین شهدا در زمستان های این ۸ سال خون و شهادت بود ، شبهای بلند و طولانی ، آسمان های ابری و کمرنگی ماه در اوایل و اواخر ماههای زمستانی و سرمای کشنده ، شرایطی را مهیا میکرد که اصل غافلگیری به بهترین وجه ممکن شدنی بود .
زمستان سال ۱۳۶۱ عملیات والفجر مقدماتی شکل گرفت عملیاتی سخت که کیلومترها در رمل های سرد جنوب پیشروی کرده بودیم ولی بدلیل لو رفتن عملیات همه چیز خراب شد ، در شب دوم عملیات کمرم تیر خورد و در سرما و بصورت سینه خیز در حال عقب نشینی بودم که در نقطه ای به تجمع زیادی از زخمی ها و شهدا رسیدم ، یکی از زخمی ها نوجوانی ۱۵ ، ۱۶ ساله بود که پایم را گرفت و ملتمسانه درخواست داشت تا او را با خودم به عقبه جبهه بیاورم ، تیر دوشکا از ران سمت چپش وارد شده و از ران سمت راستش خارج شده بود و با دو بند پوتین بالای کشاله اش را آنقدر محکم بسته بودند که کف پاهایش که بیرون از پوتین بود سیاه شده بود و حوضچه کوچکی از لخته های خون زیر ران هایش شکل گرفته بود .
با صدایی ضعیف و لرزان گفت آقا سید ، پدر و مادر من ۱۵ سال بچه دار نمیشدند و خداوند من را بعنوان تنها فرزندشان به آنان داد ، اگر مرا عقب نبری میترسم آنها نتوانند تحمل کنند و حتما هر دو از دست میروند ، کمی آرامش کردم و کنارش خوابیدم و چند دقیقه بعد به شهادت رسید.
از آن زمستان تا زمستانهای فراوان دفاع مقدس صدها شهید را به نام و چهره به یاد می آورم که چگونه برای رهایی کشور از نامحرمان و دشمنان جنگیدند و خون دادند ولی خاک ندادند و اتحاد و یکپارچگی کشور و مردم را در آن سالها تاریخی کردند .
اما چرا امروز این یکپارچگی و اتحاد دچار چالشی به این وسعت شده است ؟
دو دستگی مردم را چه کسانی ایجاد کردند ؟ هر لحظه و زمان در عالم واقع و مجاز مردم را به جان هم انداخته ایم ، خودی و بیخودی کرده ایم ، با حجاب و بد حجاب ساخته ایم ، ارزشی و وابسته به اجنبی تولید کرده ایم ، عده ای میزنند و عده ای میخورند ، انقلابی و ضد انقلاب پدید آورده ایم و …… .
در این وانفسای خوب و بد ساختن از یک ملت و مردم ، مخالفان یکپارچگی کشور و مردم هیزم خشک بر این آتش شعله ور شده میریزند و شراره های اختلافات را بلندتر و سوزاننده تر میکنند.
مسئولین محترم ، دستگاههای امنیتی و انتظامی، دولتی ها و حاکمیتی ها نقش شما در این اختلاف افکنی ها چقدر بوده است ؟
چرا گره های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی را امنیتی میکنید؟
چرا باز کردن گره ها را به اتحادیه ها ، اصناف و سمن ها و تشکل های قانونی و احزاب و گروههای اجتماعی موجه و ….. نمی سپارید تا آنها با همصنف های خود گفتگو کرده و نتیجه نهایی را به دولت و دستگاههای مرتبط انتقال دهند ، چرا اصرار دارید حتما با درگیری و دستگیری و زندان و اعتراف و …. مشکلات را حل کنید .
بازنشستگان حرف دارند باید نمایندگانشان با دولت گفتگو کنند اگر دولت گفتگو نکرد اجازه بدهید تجمع کنند و باز اگر دولتی ها از گفتگو طفره رفتند آنگاه دستگاههای امنیتی به دولت تشر بزنند و آنها را مجبور به گفتگو کنند ، نه اینکه برای هر اعتراض و تجمعی نیروی انتظامی ای که باید حامی ملت باشد را به مقابله با مردم به میدان بیاوریم و کتک بزنیم و دستگیر کنیم و محکوم کرده و زندان ها را پر کنیم ، با معلمان و ایثارگران و کشاورزان و اساتید دانشگاه و هنرمندان و …… نیز چنین کرده ایم که نباید این گره های کوچک را با دندان باز میکردیم .
مسئولین کمی محترم شما مقصران اصلی دو پیکره شدن جامعه هستید زیرا از همه چیز بیم دارید شما مقصران اصلی ایجاد شعارهای ساختارشکنانه هستید چون نخواستید شعاری علیه وزیر و وکیل و مسئول این کشور داده شود ، معترض را هر چه در مسیر اعتراض حقیقی اش محدود کنید به او یاد میدهید که به بالاتر از شما اعتراض کند ، کمی چاشنی عذرخواهی برای ترک فعل هایتان، مقداری استعفا بخاطر اختلاس زیر مجموعه هایتان و یک کوچولو خودکشی بابت از دست رفتن جانهای با ارزش مردم را یاد بگیرید .
این زمستان با آن زمستانهای دفاع مقدس خیلی متفاوت است ، کمرنگ شدن اتحاد و یکپارچگی مردم و دولت در این زمستانهای عجیب ، درد آور و کشنده است ، زودتر بابت اشتباهات خودتان عذرخواهی کنید و به راه صواب برگردید و مردم را اسیر دو گانه های کاذب نکنید .سید احمد نبوی
دبیر کل حزب همت