هان ای دل عبرت بین از دیده عبر کن هان
ایوان مدائن را آیینه عبرت دان
حوادث چهار ماهه اخیر در ایران ، که با درگذشت مهسا امینی ، دختر ایران ، در بازداشتگاه پلیس آغاز شد ، به زخمی می ماند که نه هر دارویی بر آن سازگار است و نه درمان آن به فوریت ، امکان پذیر . صبر می خواهد و تدبیر ، در عین حال هرگونه تاخیر نا به جا ، بر وخامت اوضاع خواهد افزود و درمان را بسی دشوارتر و چه بسا نا ممکن خواهد گرداند . حال سئوالی که در این جا مطرح می شود این است که ؛ آیا هر تدبیری مناسب است ؟ و زعمای قوم می توانند به هر شیوه ای که تدبیر نمودند ، عمل نمایند ؟ به طور قطع خیر . ه مان گونه که هر دردی را دارویی است ، هر درمانی ر ا نی ز شیوه خاصی است که لاجرم آن را متمایز از بیماری های دیگر می نماید . حال که این گونه است ، کدام تدبیر چاره کار خواهد بود ؟ و کشتی بان را چه سیاستی شایسته است تا رفع خطر از ملک و دولت و مردم نماید؟ به نظر می رسد تدبیری که برگرفته از تجربه دیگران و برآمده از تاریخ است ، مرهمی بر این زخم خواهد بود .
اما تاریخ گواه آن است که دارندگان قدرت کمتر به تاریخ می نگرند ؛ گویا تاریخ را نه بر خود ، که خود را بر تاریخ سوار می دانند. در همین رابطه از حکیمی فرزانه سئوال نمودند که تاریخ را چگونه می بینی ؟ پاسخ داد ؛ تاریخ را آن گونه می بینم که گویا هیچ کس آن را مطالعه نمی کند ، چرا که تاریخ می خوانیم تا از سرنوشت گذشتگان عبرت بگیریم و خطای آنان را تکرار نکنیم ، در حالی که تاریخ ، مشحون از اشتباهاتی است که مدام تکرار شده اند .
با همه این احوال ، بر مورخان و صاحبان خرد و اندیشه فرض است که گرد ناامیدی را از خود بزدایند و به صرف نا عملی گذشتگان ، دیده بر نبسته و زبان در کام نکشیده ، و حقایق را بی واهمه به آب دیده محرومین بر دفتر زمان به نگارند ، شاید که این بار خلاف آمد شد و از قضا سرکنگبین صفرا بیفزاید .
حوادث اخیر برای خواننده تاریخ معاصر ایران ، به سکانس های مختلف از یک فیلم شباهت دارد که در زمانه ای نه چندان دور ، که در همین نزدیکی ها و در زمین خاکی پیش از انقلاب و در فضای حاکمیت پهلوی دوم و در همین سرزمین ، رخ داده است و این از عجایب روزگار است که در زمانی کوتاه و به توالی ، تاریخ ، نه خیلی دور و نه خیلی نزدیک تکرار می شود . شاید یکی از مهم ترین آثار تاریخ معاصر در این رابطه ، کتاب « از کاخ شاه تا زندان اوین » نوشته احسان نراقی است ، کتاب ی که از دو بخش تشکیل شده است و بخش نخست آن – که مطلوب نظر ما در این نوشتار است – حاصل مجموعه گفت و گوهای مؤلف با محمدرضا شاه پهلو ی است که در ماه های پایانی سلطنت وی صورت گرفته است
شاه در این گفت و گوها در صدد یافتن دلایل اعتراضات مردمی و اوج گیری آن و نیز راهکارهایی برای مهار آن است . به همین جهت بی پرده با احسان نراقی ، نویسنده زبردست و منتقد اجتماعی که دل در گرو اصلاحات و حتی الامکان پیشگیری از انقلاب دارد ، به گفت و گو می نشیند .
احسان نراقی با ذکاوت بی نظیری گام به گام سیاست های نادرست شاه را برملا و وی را وادار به اندیشه و بازبینی و انعطاف در تصمیمات پیش رو می نماید ، هر چند این تصمیمات دیرهنگام بود و نتوانست مانع از غرق شدن کشتی درهم شکس ته سلطنت پهلوی شود اما پایه عبرتی برای آیندگان شد که هر چه بکارند ، همان دروند و هر بذری ، بستر مناسب خود را طلبد و زراعت در زمان نامناسب ، نه به محصول که به تولید علف هرز رسد و ندامت زارع را به همراه خواهد آورد .
حال در ادامه و به اختصار ، به برخی از فراز های کتاب پرداخته و مطالعه کامل آن را به صاحبان خرد و سیاست و کیاست وا می گذارم .
۱ ) احسان نراقی در بخشی از کتاب ، ( ص ۲۱ ) شاه را متهم اصلی حوادث اخیر معرفی می کند و در برابر بهت و حیرت شاه ، به اقدام شاه در مواجهه و سرکوب علما در خرداد ۴۲ اشاره می نماید . به بیان دیگر مقابله با طیف و طبقه ای از مردم و تلاش برای حذف یا نادیده گرفتن آن ها را سر منش أ حوادث اخیر می داند.
۲ ) وی در بخش دیگر ی از کتاب ( ص ۲۶ ) و با نقل قول از آیت الله میلانی ، عدم رعایت حدود و ثغورقدرت قانونی از طرف شاه را از دلایل بروز اختلاف میان شاه و علما و فاصله گرفتن آن ها می داند .
۳ ) وی در گفت و گو با شاه ( ص ۲۶ ) ، یکی دیگر از دلایل اعتراضات اخیر را ، تحمیل طرح های اصلاحی ، بدون در نظر گرفتن خواست و نظر علما و مردم ، می داند .
۴ ) نراقی در پاسخ به شاه ( ص ۲۹ ) که تلاش دارد عامل حوادث اخیر را مداخله خارجی معرفی نماید ، آن را نتیجه القائات اطرافیان شاه دانسته و بر انباشت نارضایتی های داخلی حاصل از سیاست های غلط رژیم ، به عنوان عامل اصلی تاکید می نماید. .
۵ ) وی در پاسخ به شاه ( ص ۳۱ )که مدام از دستاورد ها و موفقیت های سیاست خارجی خود سخن می گوید ، به عدم ارتباط این موفقیت ها با تجربه زیسته مردم اشاره نموده و آن را نیز از دلایل نارضایتی مردم از رژیم بر می شمرد
۶ ) نراقی در پاسخ به شاه که دلایل تحکیم موقعیت مخالفان و افزایش نارضایتی ها را جویا شده بود ، بر سه عامل تاکید می نماید( ص ۳۲ ) : ۱ ) عدم وجود شرایط برابر زندگی در کشور ۲ ) انحصارات اقتصادی و مالی که در اختیار برخی از وابستگان به رژیم است ۳ ) خشونت ساواک ( دستگاه امنیتی رژیم پهلوی ) که مانع هرگونه انتقادی می شود.
۷ ) وی در پاسخ به این سئوال شاه که این بحران ، چگونه از چشم رژیم دور مانده است ( ص ۳۲ ) ، بر هرمی بودن سیستم تاکید می نماید که در آن هیچ کس احساس مسئولیت نمی کند ، زیرا تنها آن چه مورد قبول است که از طرف شاه صادر شده باشد .
۸ ) نراقی در گفتگو با شاه ، معتقد است ( ص ۳۳ ) نخبگان حاکم قادر به درک مسائل پیش رو نمی باشند ، بنابراین اراده ای برای تغییر ندارند و شاه بهتر است آن ها را کنار ب گذارد .
۹ ) وی در گفت و گو با شاه ( ص ۳۳ ) از تغییر شرایط بستر و محیط اجتماعی سخن می گوید و اینکه تفکر مذهبی در همه سکنات مشاهده شده و جامعه به سمت نوعی منزه طلبی در حرکت است و در چنین جامعه ای ، شیوه زیست مبتنی بر تجمل و خودنمایی ( سکولاریسم ) افراد طبقه سیاسی ، دیگر امکان پذیرش ندارد .
۱۰ ) نراقی از قول داریوش فروهر ( از رهبران جبهه ملی ) ، ( ص ۴۰ – ۳۹ ) از شاه می خواهد به عنوان آخرین شانس برای آشتی با مردم ، با وضوح تمام اعلام کند که مطابق با قانون اساسی کشور ، حقوق مردم را محترم خواهد شمرد . در این صورت می تواند حمایت مردمی که بی توجهی حکومت به قانون اساسی ، دلیل نارضایتی آن ها بوده است را بدست آورد . اما شاه به دلیل عدم درک موقعیت ، پاسخ صریحی به این درخواست نمی دهد .
۱۱ ) وی در گفت و گو با شاه ( ص ۴۰ ) ، به فقدان نهادهای سیاسی مستقل مانند پارلمان ، سیستم قضایی و مطبوعات اشاره نموده و آن را از عوامل سلب اعتماد مردم نسبت به اقدامات رژیم پهلوی و گسترش اعتراضات می داند .
۱۲ ) شاه پیشنهاد نراقی ، ( ص ۴۰ ) مبنی بر دعوت از برخی روشنفکران به دربار ، تا موضوعات مطرح شده میان وی و احسان طبری را بررسی نمایند ، نمی پذیرد ، با این تصور که دعوت از آنان ، شایعه تغییرات را دامن زده و این امر موجبات تضعیف حکومت را فراهم خواهد آورد.
۱۳ ) وی در گفت و گو با شاه ، ( ص ۴۵ ) برگزاری جشن های ۲۵۰۰ ساله سلطنت را که با هزینه های هنگفت صورت گرفت ، مغایر با خواست و اراده ملت ایران می داند که معتقدند شاه هیچ گاه به گونه ای واقعی نسبت به تاریخ کشورش ، آگاهی و شناخت نداشته است .
۱۴ ) نراقی در گفت و گو با شاه ، ( ص ۴۶ ) افراط در تبلیغات و هزینه ها و ریخت و پاش ها را عامل رنجش مردم ایران دانسته ، که این امکان را به آیت الله خمینی داد ه است تا از منزل محقر خود در نجف ، مقابل شاه به ایستد و اورا جاه طلب و خودکامه ای بی کفایت بنامد.
۱۵ ) وی در گفت و گو با شاه ، ( ص ۵۱ ) سیاست های بلند پروازانه شاه مانند « قدرت پنجم جهانی شدن » یا « حرکت به سمت تمدن بزرگ » را عاملی برای هجمه علیه ایران از سوی روزنامه ها ، نشریات و متفکرین سایر کشورها می داند.
۱۶ ) احسان نراقی ، ( ص ۵۹ ) علت همکاری برخی از مخالفین شاه با دولت های خارجی را ، در عدم حمایت شاه از آنان و تحت تعقیب ساواک بودن آنان می داند .
۱۷ ) وی در گفت و گو با شاه ، ( ص ۶۰ ) محترم نشم ردن قانون اساسی از سوی شاه و دولتمردان و به ریشخند گرفتن آن را ، از دلایل بی اعتنایی اخیر معترضان به قانون اساسی می داند .
۱۸ ) نراقی در گفت و گو با شاه ، ( ص ۶۱ ) معتقد است ؛ شاه باید هر چه زودتر باب مذاک ره با منتقدان ( مخالفان ) خود را باز نماید و با زندانی کردن و تبعید ، هیچ مسئله ای حل نخواهد شد .
۱۹ ) وی در گفت و گو با شاه ، ( ص ۷۴ ) تمرکز قدرت در دست شاه و فقدان احزاب سیاسی و عدم تقسیم قدرت میان مجلس ، دولت ، قوه قضاییه ، مطبوعات و … را از عوامل بروز بحران های اخیر در جامعه می داند .