حذف واحدهای درسی، تعلیق، اخراج و… اینها عباراتی است که این روزها چون جغدی شوم بر بالای سر استادان و استادیاران دانشگاههای ایران میچرخد و ناگهان بر شانه یک نفرشان مینشیند تا یادآور روزهایی در تاریخ معاصر باشد که نخستین گامها برای حذف استادان منتقد از دانشگاهها برداشته شد.
روزهایی ازجمله در خرداد سال ۱۳۸۵ که با صدور حکم بازنشستگی همزمان ۱۰ استاد و عضو هیئتعلمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران همراه بود و تا آخرین سال فعالیت دولت دهم ادامه داشت. پروژهای که در سال ۱۳۹۰ ظاهراً به فصل پایانی رسید تا پاکسازی دانشگاه آزاد در بهمن ۱۳۹۶ و لغو قرارداد همکاری تمام استادان نیمهوقت و قرارداد یکساله ۱۶۸ استاد تماموقت واحد علوم و تحقیقات این دانشگاه فصل بعدی را رقم بزند.
هنگامی که خبر اخراج بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه دانشگاه آزاد و فارغالتحصیل دانشگاه تهران، محمد فاضلی، استاد جامعهشناسی دانشکده ادبیات و علومانسانی دانشگاه شهید بهشتی و آرش اباذری، استاد گروه فلسفه دانشگاه صنعتی شریف آمد. از ۲۵شهریور ۱۴۰۱ بهاینسو اما برخورد با استادان منتقد شکل دیگری به خود گرفت و هنوز هم ادامه دارد؛ واداشتن استادان به بازنشستگی اجباری، تمدیدنشدن قرارداد تدریس، اختصاصندادن کلاس در ترمهای تحصیلی بدون اطلاع قبلی و… رایجترین شیوه حذف استادان طی یکسال اخیر بوده علاوه بر اینکه در اینمدت، تعدادی از استادان هم احضار یا برای مدتموقت، بازداشت شدهاند.
داریوش رحمانیان در گفتوگو با هممیهن، با بیان اینکه ماجراهای رخداده برای او ازجمله زمزمه تعلیق و اخراج، نه مربوط به امروز و دیروز که امری سابقهدار است، در توضیح اتفاقات پیشآمده گفت: پروندهسازی برای من، سنگاندازی بر سر راه فرصتهای مطالعاتیام، ممانعت از ارتقایم، عدمپرداخت پایههایم برای چندینسال، عدماعمال سوابقم و… داستانی قدیمی و مربوط به سالیانی دراز پیشازاین است. کسانی هم که مایل به سنج صحت و سقم این گفتهها باشند میتوانند با مراجعه به دانشگاه تهران و مطالعه پرونده من بلایایی را که بر سرم آمده است، به چشم خود مشاهده کنند.
. او با بیان این موضوع و با ذکر نام چندنفر از اساتید این دانشکده میگوید: بهعنوان مثال دکترحسین مصباحیان، فیلسوف برجسته و افتخار کشور ما بود اما بهراحتی و صرفا براساس کینهتوزی اخراج شد. دکتر میلاد عظیمی، دکتر لیلا ورهرام، وحید عیدگاه طرقبهای، جواد بشری و… جملگی از استادان شایسته دانشکده هستند و همهشان زیر تیغ رئیس دانشکدهاند و مشکلاتشان حل نشده است. من به دوستانی هم که با قصد گفتوگو با مقامات بالادستی دانشگاه تهران پیشقدم شدند، تاکید کردم که به فکر استادیاران جوانی باشید که پناه چندانی ندارند، وضعیتشان پیمانی است، سابقهشان کم است و زور رئیس دانشکده بر آنها میچربد.