موضوع توسعه یکی از موضوعاتی است که نهتنها در حوزه جامعهشناسی توسعه، بلکه در بسیاری از حوزههای جامعهشناسی، جغرافیا، اقتصاد، علوم اجتماعی، توسعه منطقهای… مورد بحث قرار میگیرد. جامعهشناسان توسعه، مقوله توسعه را در برابر رشد قرار میدهند. مفهوم رشد به پیشرفت و ترقی جامعه در حیطه تولید اقتصادی اشاره دارد. صاحبنظران توسعه منطقهای بعد از جنگ جهانی دوم دریافتند که مفهوم جامع توسعه یک جامعه مواردی همچون توزیع عادلانه ثروت، فرصتها، شکوفایی استعدادهای گوناگون، افزایش امید به زندگی، برقراری برابریهای اجتماعی، تحقق آزادی، و بهطورکلی، تحقق یک جامعه مدنی و انسانی را شامل میشود. اندیشیدن به آینده و تلاش برای رفع نیازها و رسیدن به وضعیت مطلوب در پهنه سرزمینی هر جامعه درگذر زمان متفاوت بوده است نوع نگرش مردمان در جوامع مختلف تحتتأثیر اوضاع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی معاصر آنها است و نوع نگاه مدیریتی برای ساماندهی کشور از مباحث اصلی و چالشبرانگیز در راه رسیدن به توسعه پایدار منطقهای خواهد بود. زیرا تجربه برنامهریزی بخشی و سیاست محرومیتزدایی به شیوه کنونی کهعدم تعادلهای موجود و گسترش شکاف روزافزون میان مناطق توسعهیافته و کمتر توسعهیافته کشور را به دنبال داشته است، روشنترین دلیل بر ناکارآمدی این روشها است؛ بنابراین آمایش سرزمین کلانترین مطالعه جهت دستیابی به توسعه پایدار است. عدم توجه به برنامههای بلندمدت و تکیه به سیاستگذاران به برنامههای توسعه سطحی جهت تحقق شعارهای خود از موانع اصلی توسعه ناموزون کشور به شمار میرود.
در تلقی جدید لزوم پرداختن به فضا نهتنها بهعنوان ظرف توسعه و به دلیل تجلیات متفاوت آن در عرصههای مختلف اهمیت مییابد؛ بلکه فضا بهعنوان یک منبع توسعه نیز نگریسته میشود که میتواند با ایجاد کیفیات مختلف (تعادل، کارایی و…) درروند توسعه سرزمین تأثیر بگذارد. این روند موجب افزایش تضاد بین مناطق و درون مناطق در پهنه جغرافیایی کشور شده است به دلیل آثار نامطلوب رویکرد بخشی و ضعف این نگرش در برنامههای توسعه بهویژه در چند دهه نخستین برقراری نظام برنامهریزی توسعه در کشور بهمنظور رفععدم تعادلها و بهرهگیری از توانهای سرزمینی، نگرش و رویکرد جدید تحت عنوان برنامهریزی فضایی و آمایشی در ادبیات برنامهریزی کشورمان وارد و تلاشهای ارزشمندی در این زمینه انجامشده است.
برنامهریزی فضایی بخشیدن بعد جغرافیایی به سیاستهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، اکولوژیک جوامع است. روشی برای اداره و اقدامی جهت سیاستگذاری فضایی است که بهعنوان یک بین انضباطی و جامعنگر بهمنظور دستیابی به توسعه متعادل و سازمان فضایی متناظر با آن در چارچوب چشمانداز کلان توسعه عرصه مشخصی از سرزمین بکار گرفته میشود.
آمایش سرزمین با رویکردی همه سو نگر در چارچوب توسعه فضایی سعی دارد با پدیدهعدم تعادلهای منطقهای برخوردهاید و راهکارهای مناسب را برای تحقق توسعه متوازن، همهجانبه و پایدار ارائه نماید.
آمایش سرزمین بهعنوان بعد هماهنگکننده و یکپارچهساز نظام برنامهریزی بخشی – مبنای کشور، بیش از نیمقرن است که وارد ادبیات برنامهریزی در کشور شده واژه آمایش سرزمین از ریشه فعل آمدن به معنی آراستن، آمیختن، به رشته درآوردن و آمادهکردن است.
آمایش سرزمین با رویکردی همه سو نگر در چارچوب توسعه فضایی سعی دارد با پدیدهعدم تعادلهای منطقهای برخورد نماید. آمایش سرزمین: بهعنوان دانش مهندسی تدابیر توسعه در قلمروهای سرزمینی با تأکید بر تنظیم سازگاری و تناسب میان انسان، فضا و فعالیت در یک رویکرد کلنگر راهبردی و مبتنی بر ظرف زمان تعریف میشود. آمایش سرزمین نوعی برنامهریزی فضاییِ راهبردی است که با بهرهمندی از خِرد، دانش و بینشِ سرزمینی دنبال تحقق اهداف زیر است: توسعه فضاییِ متعادل و متوازنِ سرزمین با رعایت توان اکولوژیک، سرزمین، کاهش اختلاف در بهرهمندی نواحی و اقوام گوناگون کشور از مواهب توسعه، ارتقا بهرهوری و کارایی اقتصادی، ارتقا رقابتپذیری بینالمللی مبتنی بر فعالسازی مزیتهای مغفول مانده و خلق مزیتهای جدیدِ سرزمینی است. آمایش سرزمین بهعنوان یکی از پایههای اصلی دانش کشورداری، مرجع دیدگاهسازی درازمدت توسعه سرزمینی و متولی اصلی انتظامبخشی و یکپارچهسازی نظام برنامهریزی و مدیریت توسعه سرزمین است. آمایش از اسممصدر آمودن و آماییدن به معنای درهم کردن، آمادهکردن، آراسته کردن و مستعدکردن هر چیزی را برجای خود قراردادن تعریف شده است.
آمایش سرزمین تلفیقی از سه علم اقتصاد، جغرافیا، جامعهشناسی است. معادل انگلیسی آمایش سرزمین Spatial Planning در زبان فرانسه به معنای مدیریت بهره روی سرزمین (Amenagement du Territoire) در زبان آلمانی Raumplannung است. به طور عام آمایش سرزمین تنظیم رابطه بین انسان، فضا و فعالیت تعریف شده است. آمایش سرزمین از نظر مفهومی بهعنوان دانش مهندسی تدابیر توسعه در قلمروهای سرزمینی با تأکید بر تنظیم سازگاری و تناسب میان انسان، فضا و فعالیت در یک رویکرد کلنگر راهبردی و مبتنی بر ظرف زمان تعریف میشود آمایش سرزمین از نظر عملیاتی بهعنوان یکی از پایههای اصلی دانش کشورداری، مرجع دیدگاهسازی درازمدت توسعه سرزمینی و متولی اصلی انتظامبخشی و یکپارچهسازی نظام برنامهریزی و مدیریت توسعه سرزمین است که بهطورکلی سه مأموریت اصلی را شامل میشود:
- فرصتسازی توسعه سرزمین
- سیاستگذاری توسعه سرزمین
- آیندهنگاری توسعه سرزمین
افزون بر این توجه به اصول چهارگانه زیر در برنامهریزی فضایی (آمایش سرزمین) ضروری است:
- توجه به ویژگیهای فضایی و مکانی سرزمین در تدوین برنامههای توسعه
- توجه به اصول و معیارهای پایداری در توسعه فضایی در مقیاس کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت
- توجه به یکپارچگی و هماهنگی در اهداف و اقدامات برنامههای توسعه فضایی
- توجه به بعد جامعیت در تدوین برنامههای توسعه فضایی و توجه به تمام بخشها در قالب یک نگرش سیستمی و یکپارچه. (از ویژگیهای آمایش سرزمین میتوان به مشخص و سازماندهیکردن چالشها و مسائل خاص سکونتگاهها و فعالیتها، فراهمکردن زمینه و محتوای راهبردی بهمنظور یکپارچگی و اجرای مطالعات موجود قابلاستفاده برای سکونتگاه و فعالیتها اشاره نمود)
میتوان تهیه طرحهای آمایش و اجراکردن آن را به دلایل زیر ضروری دانست:
- بهرهبرداری مناسب از امکانات و قابلیتهای مناطق
- ایجاد تعادل فضایی در پهنه سرزمین
- تلفیق ویژگیهای فرهنگی مناطق در فرایند ملی ـ منطقهای
- ایجاد هماهنگی بین بخشهای مختلف اقتصادی
- لحاظ مناسبات جهانی و منطقهای در برنامهریزی به منظور تخصصیکردن و دادن نقشهای محوری به مناطق
- ایجاد زمینه برای رشد و توسعه کشور به مفهوم واقعی و استفاده از قابلیتهای طبیعی، اجتماعی و اقتصادی در تسریع فرایند توسعه
با نظری به برنامههای توسعه در کشور ما میتوان دریافت که به ابعاد جغرافیایی فرهنگ کمتوجهی شده است. شاید یک دلیل موجه آن، محتوای جغرافیای فرهنگی است که در قالب برنامهریزیهای کوتاهمدت و حتی میانمدت نمیگنجد و تحقیقات دامنهداری را در قالب برنامهریزیهای بلندمدت طلب میکند. در بخش اهداف بلندمدت آمایش که علاوه بر فرهنگ عمومی، به جوامع منطقهای و فرهنگهای بومی و پراکندگیهای آنها در سرزمین ایران و هم چنین به زبان، دین و قومیت مناطق مختلف پرداخته میشود.
در این میان رسالت آمایش سرزمین رسیدن به عدالت اجتماعی از دیدگاه دسترسی عادلانه و توزیع فضایی دستاوردهای توسعه، کارایی ناشی از برقراری و تقویت پیوندها و ایجاد یکپارچگی فضایی، تعادل اکولوژیکی و ارتقای کیفیت زندگی و حفظ و اعتلای هویت منطقهای است.
بنابراین، میتوان آمایش سرزمین را کلانترین بستر توسعه پایدار نامید و رسیدن به توسعه متعادل و پایدار منطقهای در ایران در گرو دگرگونی رویکرد سختافزاری و پروژه محور به رویکرد نرمافزاری و اجتماعمحور است. باید در اندیشه فرایندی دربرگیرنده تمامی کنشگران توسعه بود. تا از طریق حکمروایی شایسته به همیاری فزاینده برای تحقق توسعه پایدار ایران کمک نمود.