شاید هر ۱۰۰ سال یکبار، یا هر چند قرن یکبار بتوان شاهد چنین جمعی بود متشکل از چند نسل، از ۹۰ ساله تا ۱۵ ساله، و با حضور بهترینهای فرهنگ، ادب و هنر، در یک سالن پر جمعیت در بخش شمالی تهران، برای تبریک تولد جشن ۱۰۰ سالگی یکی از بهترین و اصیلترین روشنفکران ۱۰۰ سال اخیر ایران.
ایران لمپنی و روشنفکری؟
ایران لمپنی و جمع فرهیختگان؟
ایران لمپنی و تجمیع نسلها؟
بله. این اتفاق عجیب در پایتخت ایران، امروز (سهشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۲) رخ داد و نشان داد که حتا در لمپنیترین لحظات جامعه ایران که از در و دیوارش حماقت، بلاهت و لمپنیسم میبارد، میتوان شاهد یکی از بهترین جشنهای مردمی چند قرن اخیر در ایران بود. جشنی که در آن نه سیاست قدرتهای سرکوبگر پشتکرده به عقلانیت و انسانیت، که فرهنگ و ادب برآمده از فهم، عقلانیت، انسانیت و روشنفکری به مفهوم دقیقش، قدرت مسلط است. این جشن برای او بود، به افتخار او بود و برآمده از روشنفکری او و انسانیت او بود.
او را میتوان با قاطعیت تمام یک «روشنفکر اصیل» نامید. روشنفکری فراتر از سنت ایدئولوژیکاندیشان، تئولوژیکانگاران و آکادمیسینهای داده-محور که به دلیل اسارتشان در چارچوبهای خشک ایدئولوژی، تئولوژی و دیسیپلین، نتوانستند به حوزۀ «تفکر» وارد شوند.
او یک روشنفکر اصیل است زیرا به عقیم بودن سیاست در ایران پی برد، آن زمان که دیگران سیاستزدگی را مُد زمانه میدانستند.
او یک روشنفکر اصیل است که با ظرافت و تیزبینی کتاب خواندنی و چاپ هشتمشدۀ «کشمکشهای دین و دولت» را مینویسد.
او یک روشنفکر اصیل است آن زمان که ذهن عقبمانده ایرانی، عرفان را ضد دین، ضد علم و ضد سیاست معرفی کرده و خودش را مشغول رفع این تقابل ساختگی میکند، اما او چندین تحقیق دقیق و زیبا درباره مولوی، شمس و عرفان و ابن عربی مینویسد.
او یک روشنفکر اصیل است آن زمان که اغلب در فکر جمعآوری پول به هر قیمتند، او پول و ثروت خود را فدای علم، دانش، فرهنگ، تفکر، انسانیت و نجات جان و زندگی دیگران کرد و جدا از کمک به چند ناشر برای چاپ آثار نفیس، چندین مرکز آموزشی و فرهنگی تأسیس کرد.
او یک روشنفکر اصیل است در جایی که آکادمی بدترین تعاریف را درباره روشنفکری و روشنفکران ارائه داداو نه با تعریف، که با تفکر و انسانیتش، روشنفکری را نشان داد و اجرا کرد.
او یک روشنفکر اصیل است زیرا بزرگترین ویژگی روشنفکری را ۱۰۰ سال است با خودش دارد، همان ویژگی که کانت در مقاله «روشنگری چیست؟» در یک جمله کوتاه اما بسیار عمیق و زیبا بیانش کرد:
«جرأت دانستن داشته باش».
همان جرأتی که قرنهاست در جامعه ایران وجود ندارد. اما او به تنهایی نماد بارز «جرأت دانستن» است.
او یک روشنفکر اصیل است زیرا دومین ویژگی بارز روشنفکری را نیز با خود دارد، همان که اکثریت شاغلین دیسیپلینری، اکثریت نویسندگان، ادبیان، پژوهشگران، هنرمندان و فعالان سیاسی از آن محرومند: «ذهن چند وجهی و چند بُعدی».
کافیست سعی کنید چند حوزۀ متفاوت و گاه متضاد دانش بشری را با هم و به صورت موازی در ذهن خودتان بپذیرید و به دنبال یافتن ربط آنها با هم باشید تا بفهمید که روشنفکری چه مقام سخت و دشواریابیست و جامعه ایران چه ابلهانه و سادهلوحانه به واژه روشنفکری خیانت کرده و چه ابلهانی را به عنوان نماد روشنفکری معرفی کرده است، به جای آنکه او و امثال او را که تعدادشان به ده نفر هم نمیرسد در جایگاه و مقام دشواریاب روشنفکری ببیند، بفهمد، بشناسد و بشناساند.
او یک روشنفکر اصیل است زیرا که در اوج دانایی و خلاقیت فکری هنوز خودش را جاهل و نادان میداند و با عطش و سرعت میآموزد و همگان هم دریافتند که او تواضع نمیکند بلکه واقعیت را میگوید، آن هم در جامعهای که ذهن تلنبار از مقداری اطلاعات پراکنده، خود را علامه میداند و با خشونت، قاطعیت و همهچیزدانی سطحی، رأی و حکم صادر میکند که : «حقیقت در جیب من است» و «حقیقت همان است که من میگویم و من تعریف میکنم».
او همان روشنفکر اصیلیست که هر دو حکومت سلطنت و فقاهت به عظمت او پی نبردند، به او خیانت کردند و او را به زندان فرستادند.
در صورتی که ایرانی که شاه را به شاهی رساند و فقیه را به فقاهت، توسط او با بهترین شکل ممکن به جهانیان شناسانده شد.
او یک روشنفکر اصیل است که به آکادمی دیتازده فهماند که چگونه از «اسارت دادهها» بیرون بیاید و «فکر» کند، زیرا او بیش از هر کسی و بهتر از دیگران دریافت که «دیتا، تفکر نیست»، «اطلاعات هم، معرفت و دانش نیست».