نخستین دوره معرفی کتاب برتر باستانشناسی ایران و سرزمینهای پیرامونی با عنوان جایزه کتاب «دکتر نگهبان» با هدف معرفی کتابهای سال باستانشناسی ایران به پیشنهاد علی سروری، فرزند استاد عزتالله نگهبان و با همکاری انجمن علمی باستانشناسی ایران، برگزار شد.این جایزه با هدف یاری رساندن به اعتلای دانش باستانشناسی ایران و سرزمینهای همجوار و ارج نهادن به جایگاه ارزشمند پدر علم باستانشناسی ایران، استاد عزتالله نگهبان اعطا میشود.
از اینرو تصمیم براین شد تا بمنظور ارتقاء کیفی کتابهای باستانشناسی ایران، به کتابهای تاثیرگذار در سطح عملی باستانشناسی ایران که ارتقای خود آگاهی ملی، حس دلبستگی به میهن و هویت ایرانی و ارتقای فرهنگ و تمدن ایران را دارا باشند جایزه سال دکتر نگهبان اهدا شود.
نکته قابل توجه اینکه اعتبار مالی این جایزه برآمده از جایزهای است که دکتر نگهبان از جشنواره فارابی کسب کردند و ورثه ایشان مبلغ جایزه را در اختیار انجمن علمی باستانشناسی ایران نهادند تا برای کتاب سال دکتر نگهبان اختصاص یابد.
به بهانه کسب مقام نخست «نخستین دوره کتاب سال دکتر نگهبان» بصورت مشترک توسط عباس مقدم نویسنده کتاب «نیایشگاه تل چگاسفلی؛ کاوشهای فصل سوم» و مژگان جایز نویسنده کتاب «غارها و پناهگاه های صخرهای پارینهسنگی کوهپایههای ایذه؛ فصل نخست: تنگه تالاب بندون» «هفته نامه نیمروز » گفتگوی صمیمانهای را با عباس مقدم عضو هیئت علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری و پژوهشگر برجسته باستان شناسی بر قرار کرد شما را به خواندن این گفتگو دعوت می نماید.
- از تحصیلات خودتان بفرمایید و مهمترین اساتیدی که در مقاطع مختلف داشته اید چه کسانی بودهاند؟
بنده متولد سال ۱۸/۱۲/۴۷ ۱۳هستم . لیسانس و فوق لیسانسام را از دانشگاه تهران و دوره دکتری را در دانشگاه سیدنی استرالیا با تخصص باستانشناسی پیش از تاریخ جنوب غربی ایران به پایان رساندم و در حال حاضر عضو هیئت علمی پژوهشگاه میراثفرهنگی و گردشگری هستم.
مهمترین استادانم در دانشگاه تهران در مقطع لیسانس و فوق لیسانس، زندهیاد دکتر صادق ملک شهمیرزادی، زندهیاد دکتر صالح صالحی، دکتر حکمتالله ملاصالحی، دکتر فخرالسادات دانشپورپرور و دکتر یوسف مجیدزاده بودند ، پس از آن، استادان فراوانی داشتم که هر یک در زمینههای مختلف تلاش کردند تا در آموزش من موثر باشند از جمله خانم فیروزه شیبانی، آقای ناصر نوروززاده چگینی، آقای حسن رضوانی، دکتر عباس علیزاده، دکتر نیکلاس کوچوکوس، دکتر فرانک هول، دکتر هنری رایت، دکتر تونی ویلکینسن و دکتر دنیل پاتس از دیگر استادان من هستند.
- چه تعداد مقاله و کتاب تا کنون چاپ کرده اید؟
بیش از ۳۰ مقاله علمی و شش کتاب تاکنون به زبانهای فارسی و انگلیسی چاپ کردهام.
- در نگاه جنابعالی دانشگاه (سیستم آموزشی موجود) تا چه اندازه در ایران به دانشجویان کمک میکند تا باستان شناس شوند؟
البته این بحث پیچیدهای است. جامعه و دانشگاه زیرساختهای یک سیستم هستند و نمیتوانیم هریک را جدا از هم بدانیم. طبیعی است که بسیاری از سرفصلهای دروس در دانشگاهها نیازمند آن است تا روزآمد شود. اما از طرف دیگر، باید دید که جامعه چه میزان خواهان جذب افرادی که از دانشگاهها فارغالتحصیل میشوند است. این رابطه دوسویه در یکی دو دهه اخیر خصوصا دچار نقصهای چشمگیری شده است. بسیاری از پژوهشهای ناب باستان شناسی تعطیل شده است، برنامه ریزی کلان برای بکار گیری باستانشناسان در اجزاء مختلف جامعه علمی و اداری کشور مغفول مانده است. و بسیاری از این دست. خب، طبیعی است که در چنین بستری، نمیتوان انتظار تربیت نیروی با انگیزه و توانمند را از دانشگاهها داشت. تنها زمانی میتوان انتظار داشت تا دانشگاهها نیروی توانمند تربیت کنند که در صدد برآییم تا نقصان ها را برطرف کنیم. دانشگاهها نیز از بنیه بسیار ضعیفی برخوردارند، بسیاری از دانشگاههایی که دانشجوی باستانشناسی تربیت می کنند، حتی از داشتن یک مدرسه میدانی برای آموزش دانشجویانشان محرومند. بسیاری از دانشگاههای معتبر دنیا، در درون دانشگاه موزه باستان شناسی یا انسانشناسی دارند. این به معنی فراهم بودن بستری فراخ برای آموزش هرچه دقیقتر دانشجویان است. متاسفانه ما چنین امکاناتی را برای دانشگاههای خودمان فراهم نمیکنیم.
- چه تفاوتی بین سیستم آموزشی ایران و خارج از کشور در حوزه باستانشناسی وجود دارد؟ از تجربه خودتان در استرالیا بفرمایید؟
در استرالیا دروس پایه دانشجویان بسیار جدی گرفته میشود. به عبارت دیگر، درسهایی که در مهارت و قدرت تجزیه و تحلیل دانشجو موثر هستند بسیار جدی گرفته میشوند. به دلیل فراهم بودن بستری منطقی برای آموزشهای دقیق و مسئولانه و خصوصا آینده شغلی در استرالیا، تنها کسانی به ادامه تحصیل در مقاطع دکتری تمایل پیدا میکنند که واقعا انگیزه بسیار بالایی برای کار پژوهشی دارند. بخش قابل توجهی از فارغالتحصیلان در استرالیا تا مقطع لیسانس درس میخوانند و بعد در مکانیسم باستانشناسی شهری، مشاورهای و مدیریت میراث فرهنگی فعال هستند. منتها ما در ایران انرژی بالایی که فارغاتحصیلان کارشناسی برای حل مشکلات مشاورهای در زمینهی باستان شناسی و مواریث فرهنگی دارند را نادیده میگیریم و ناخواسته بسترهایی سرابگونهای فراهم میکنیم تا همگی به طرف تحصیلات تکمیلی هجوم آورند. در حالی که این همه دانشجو و فارغالتحصیل در مقاطع دکترا نیاز واقعی کشور نیست. ما بیش از آن به باستانشناسانی نیاز داریم تا در سطحی حرفهای بتوانند مسائل در ارتباط با مدیریت میراث فرهنگی را حل و فصل نمایند. چنین کاری در استرالیا در حال انجام است و لزوما کسانی که در حفظ مواریث فرهنگی فعال هستند از مقطع لیسانس بالاتر تحصیل نکردهاند اما در کارشان بسیار موفق هستند.
- مختصری از مهمترین فعالیتهای میدانی که انجام دادهاید، توضیح بدهید.
از مهمترین کارهای میدانی بنده کاوش در میانآب شوشتر در سال ۱۳۸۰ بوده که در آن ۵۰۹ اثر کشف شده را در فهرست آثار ملی ثبت کردیم و ویژگی آن بعنوان یک فعالیت نجاتبخشی، این بود که به یک پروژه علمی بزرگ تبدیل و منجر به شناسایی اندامهای آبیاری دوره ساسانی در شوشتر شد . محصول علمی این فعالیت سه پایان نامه دکتری و همچنین انتشارکتاب ها و مقالات فراوان بود.
دیگر فعالیت بنده تدوین سامانه اطلاعات باستانشناسی ایران و بررسیهای فراگیر در کرانه ها و جزایر خلیجفارس و آخرین پروژه نیز پروژه بلند مدت پیش از تاریخ منطقه رودخانه زهره بود که در کاوشهای گورستان شش هزار ساله تلچگاسفلا دستاوردهای قابل توجه داشتهایم.
- کاوش در کدامیک از محوطههای تاریخی ایران برای شما جذابیت بیشتری داشته است؟
هریک از محوطههایی که کاوش کردهام یک دانشگاه برایم بوده است. همگی جذابیت داشتند چه در روستای اولیه چغابنوت که متعلق به ۸ هزار سال پیش است و چه در اندام آبگیر داریون که متعلق به دوران ساسانی است.
- برای خوانندگان بگویید که محوطه چگاسفلی متعلق به چه دورهای از تاریخ است و چه ویژگی منحصر بفردی دارد؟
تا جایی که در حال حاضر میدانیم، چگاسفلا در بازه زمانی هزاره ششم، پنجم و بخشی از هزاره چهارم پیش از میلاد مسکون بوده است. اما مهمترین بخش از این دوران وسیع متعلق به أواخر هزاره پنجم پیش از میلاد است که مدارک به دست آمده حکایت از وجود یک اعیان نشین منحصر به فرد که مراودات فراوانی با نقاط دور و نزدیک در خاور میانه داشته و مهمتر اینکه در آن اعیان نشین، عنصر تشریفات مذهبی بسیار اهمیت داشته است.
- آیا این کشف توانسته دریچهای نو به نگرش ما نسبت به تاریخ ایران بازکند؟
البته که توانسته است چشمهای ما را به مدارک ناب متعلق به شش هزارسال پیش این سرزمین روشن سازد. امروزه میدانیم که نباید انسان شش هزار ساله در سرزمین ایران را دست کم بگیریم. شواهد به دست آمده از چگاسفلا نشان میدهد که در اعیان نشین شش هزار ساله چگاسفلا، هنرمندان، سفالگران، سنگ تراشان، دامپروران، کشاورزان، فلزگران، صیادان بسیار ماهری زندگی میکردند. تنها کافی است کمی با چشم بصیرت به این همه دستاورد انسان شش هزارساله در چگاسفلا بنگریم. آنگاه است که به واقع درس عبرت خواهیم گرفت و با اعتماد به نفس بیشتری در راستای موفقیت ایران گام برخواهیم داشت.
- خاطره یا کشف خاصی از محوطه چگاسفلی که برای خوانندگان ما جذاب باشد دارید ؟
بله، در هنگام کاوش در گورستان چگاسفلا، زمانی که یک گور ۵۲ نفره را از زیر خاک بیرون میکشیدیم همگی ما شگفتزده بودیم چون انتظار چنین گور مفصلی را هرگز نداشتیم. حتی مشاهده ۱۲ جمجمه تغییر شکل یافته در بین جمجمههای آن گور شگفتی ما را بیشتر کرد چون طبق مدارک موجود، فراوانی جمجمههای تغییر شکل یافته به این حد که در گور ۵۲ نفره چگاسفلا دیده شده در هیچ جا پیدا نشده است. کلا کاوشهای چگاسفلا شگفتیهای فراوانی برای ما به ارمغان آوره است، کشف نخستین سنگ های افراشته در نیایشگاه چگاسفلا، قربانیان حیوانی و ظروفی که با نقوش نمادین نقش شده اند و بسیاری از شگفتیهای دیگر را می توان نام برد.
- از جایزه کتاب سال دکتر نگهبان بفرمایید
همانطور که میدانید استاد عزت الله نگهبان پدر باستانشناسی ایران و پایهگذار باستانشناسی علمی در کشور هستند؛ سالها استاد دانشگاه تهران بودند و مسئولیت موزه ایرانباستان و اداره کل باستانشناسی نیز بر عهده دکتر نگهبان بود . دکتر نگهبان به معنای واقعی کلمه یک اصلاح گر بود و خانواده باستانشناسی ایران را پایهگذاری کرد. میتوان گفت باستانشناسی علمی را در درجه اول مدیون این استاد گرانسنگ هستیم که یکی از مهمترین کارهای ایشان تربیت نیروی متخصص باستانشناس بوده است . به پاس خدمات و جایگاه علمی ایشان در حوزه باستانشناسی، تعدادی از اساتید و پژوهشگران تصمیم گرفتند جایزهای به نام «جایزه کتاب سال دکتر نگهبان»، را برای اشخاصی که دستاوردهای علمی خود در زمینه ایران و سرزمینهای پیرامونش را به زیور طبع در آوردهاند در نظر بگیرند.
- از کتاب خودتان که برنده این جایزه ارزشمند شد بگویید
نام کتاب «نیایشگاه چگاسفلی»است که در شماره اول از سری دوم سلسله گزارشهای باستانشناسی پژوهشکده باستانشناسی، نتایج فصل سوم از کاوشهای باستانشناختی که گزارشی از مطالعات صورت گرفته در تلچگاسفلا، در جنوب شرقی استان خوزستان را ارائه میدهد. این کتاب در هشت فصل مفصل توسط پژوهشگران پروژه و چهار یادداشت به قلم چهار باستانشناس شناخته شده ایرانی و خارجی تنظیم شده است. فصل اول کتاب، مقدمهای تحلیلی در توضیح چگونگی کاوش در پشته بارانی یا همان نیایشگاه چگاسفلا به قلم اینجانب است به عنوان سرپرست پروژه است.
فصل دوم، نتایج بررسیهای آرکئوژئوفیزیک به روش مغناطیس سنجی در پشته شمالی (بارانی) تلچگاسفلا به قلم کوروش محمدخانی است.
فصل سوم: فرایند مستندنگاری تصویری در پشته شمالی محوطه باستانی چگاسفلا به قلم رامین یشمی
فصل چهارم: نتایج کاوشهای صورتگرفته در پشته شمالی (کارگاه ج) محوطه چگاسفلا به قلم احمد سرخوش و اصغر اردکانی است.
فصل پنجم کاوش در پشته شمالی (کارگاه د) چگاسفلا که شرح مفصلی از کاوش یک کوره سفالگری به قلم احمد سرخوش. فصل ششم، اقدامات حفاظتی صورت گرفته در فصل سوم کاوشها در کارگاههای ج و د به قلم احمد سرخوش و اصغر اردکانی است.
فصل هفتم شامل دو بخش است: بخش اول یافتههای سفالی، مصنوعات سنگی و آسفالت طبیعی (قیر) و اشیاء به دست آمده از کارگاههای ج و د به قلم اینجانب و بخش ب. سنگهای افراشته به دست آمده از کارگاه کاوش ج به قلم اصغر اردکانی است.
فصل هشتم گزارش مفصلی است از مطالعات باستان جانور شناسی در تل چگاسفلا، پشته شمالی (نیایشگاه) به قلم حسین داودی؛ فصل بحث و نتیجه گیری که شرح مفصلی از نتایج به دست آمده در خصوص کاوشهای فصل سوم در نیایشگاه چگاسفلا به قلم اینجانب است.
نخستین یادداشت تحت نام «چگاسفلی، خاستگاه فرهنگ و تمدن ایلام» به قلم زندهیاد دکتر صادق ملک شهمیرزادی است. او معتقد بود که برای پیجویی مرحله جنینی فرهنگ و تمدن عیلام، میبایست به چگاسفلا توجه ویژه شود.
یادداشت دوم تحت نام «شش هزار ساله» به قلم پرفسور فرانک هول از دانشگاه ییل آمریکا. او به روشنی گواهی میدهد که کاوشهای چگاسفلا، پس از یکصد سال، دوباره ایران را در اوج مطالعات پیش از تاریخی قرار داده است. یادداشت سوم تحت نام «چگاسفلا: محوطهای استثنایی در جنوب غربی ایران به قلم دکتر عباس علیزاده است. وی در این یادداشت امیدوار است تا کاوشهای پی در پی در چگاسفلا بتواند نکات تاریک در پیش از تاریخ ایران را روشنتر سازد
یادداشت آخر تحت نام «پروژه پیش از تاریخی زهره، نکاتی در باره دستاوردهای اخیر در تل چگاسفلی، بهبهان، جنوب غربی ایران» به قلم دکتر باربارا هلوینگ است.
کتاب نیایشگاه چگاسفلا در ۵۲۰ صفحه و به صورت رنگی توسط مرکز فرهنگی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری چاپ و منتشر شده است. گرچه محتوای کتاب از یک کتاب گزارشگونه فراتر است اما برای باز زنده سازی پرونده «گزارشهای باستانشناسی پژوهشکده باستان شناسی» که سابقه درخشانی طی اوایل دهه ۱۳۸۰ دارد، این کتاب به عنوان اولین شماره از دومین سری گزارشهای باستانشناسی چاپ و منتشر شده است.
کتاب «نیایشگاه تلچگاسفلا» الگویی است از یک پژوهش موفق که در آن میتوان طرح پروژه، روششناسی روزآمد، بهرهگیری از علوم میان رشتهای و نیز روشهای نوآورانه در ارائه نتایج را به خوبی مشاهده کرد.
- بنظرتان تا چه اندازه نگارش گزارشهای حاصل از کاوش بصورت کتاب، نشریه و مقاله توسط باستان شناسان می تواند به پیشبرد اهداف باستان شناسی ایران کند؟
کاوشهای باستان شناسی دریچهای بی نظیر از گذشته تاریخی هر سرزمینی را برای ما عیان میسازد. هر کاوش باستان شناسی تنها برای یکبار میتواند در یک لایهای که شاید هزاران سال به یادگار مانده صورت پذیرد. بنابراین، سزاوار است تا گزارش تمامی کاوشهای باستان شناسی به صورت کتاب یا مقاله چاپ و منتشر گردد تا باعث شود که اطلاعات کشف شده از بستر های باستانشناختی در معرض دید همگان قرار گیرد. در اصل باستان شناسی چهار مرحله دارد:
- طرح پرسش
- انجام فعالیت میدانی (بررسی و کاوش)
- تجزیه و تحلیل یافتهها با استفاده از روشهای باستان شناختی و حتی علوم میان رشتهای
- انتشار نتایج.
بنابراین میبینیم که انتشار نتایج از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
- انتشارات در حوزه باستانشناسی چه سهمی در معرفی تاریخ و تمدن ایران در دنیا دارد؟ و به عقیده شما باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
باستان شناسی یکی از مهمترین ابزارهایی است که میتوانیم با توجه به روشهای آن دنیای باستان را دقیقتر و مستندتر از دیگر علوم شناسایی و معرفی کنیم. هیچ باستان شناسی بدون داشتن مدرک مستقیم نمی تواند داستانبافی کند. البته به نسبت عمق تاریخی ما، پژوهشهای باستان شناسی بسیار اندکی در ایران صورت گرفته است. ما هنوز بسیاری از مهمترین محوطههای شناخته شدهی ایران را به خوبی کاوش نکردهایم. هنوز بهطور دقیق نمیدانیم مثلا شهر پارسه (تخت جمشید) طول و عرضش چهقدر بوده است. چه اجزائی داشته است. چون هنوز به خوبی کاوش باستانشناسی در آنجا صورت نگرفته است. طبیعی است اگر کاوشهای دقیقی صورت پذیرد و بعد بر پایه مدارک باستانشناختی، اطلاعات به دست آمده به صورت کتاب و مقالات در اختیار همگان قرار گیرد، دیگر لازم نیست تا برای روایت گذشته تاریخی خود، به خرافات و اقوال نادرست مورخینی که ممکن است نیت درستی در نگاشتن داستانهای تاریخی نداشتند رجوع کنیم. به عبارت دقیقتر، انتشار نتایج ناب باستانشناختی راه هر گونه سودجویی را سد میکند. چون مدارک باستانشناختی نمیتوانند خلاف آنچه به واقع در گذشته رخ داده است باشند.
ملموسترین مثالی که میتوانم در اهمیت انتشار در حوزه باستان شناسی را بیان کنم، نقصان بزرگی است که در زمینه باستانشناسی خلیج فارس داریم است. پهنه آبی وسیع و بسیار کلیدی که از هزارههای دور تاکنون اقوام و فرهنگهای مختلفی را در پیرامونش پرورده است. خصوصا سواحل شمالی خلیج فارس بسیار کم شناخته است. با اینکه این بخش شمالی، عقبه فرهنگی بسیار غنی چون شوش، تخت جمشید، دارابگرد، فیروزآباد، سیراف و … دارد. علاوه برآن، تنوع طبیعی و توان زیستمحیطی در کرانهها و پسکرانههای شمالی خلیج فارس که اتفاقا ما صاحب آن هستیم به نسبت جنوب بسیار بیشتر است. اما، میزان اطلاعات دقیق باستانشناسی از کرانه های شمالی و پسکرانههای آن به نسبت جنوب بسیار ناچیز است. این نقصان خود دلیلی است بر رواج نوعی مصادره فرهنگی توسط همسایگان و مستشارانی که با آنها همکاری دارند. پدید آمدن نام جعلی برای خلیج فارس مهمترین دلیلش فقدان پژوهشهای منسجم در بخش شمالی خلیجفارس و مهمتر از آن فقدان انتشارات دقیق و حساب شدهای که بیانگر واقعیت وجودی خلیجفارس است. بنابراین، بسیار روشن است که پژوهشهای دقیق و به دنبال آن انتشارات دقیقتر به زبانهای زنده دنیا درخصوص خلیجفارس میتواند فهم درستی از ماهیت وجودی پهنه فرهنگی این آبراه تاریخی را برای جهانیان ایجاد کند.
- اگر نکته پایانی دارید برای خوانندگان بیان فرمایید؟
از مصاحبه شما سپاسگزارم