مفهوم این کلام حکیمانه و تجربهمحور را میباید همهی آنان که از دور یا نزدیک دستی بر آتش هنر دارند و در یکی از کارگاههای هنرهای هشتگانه بهگونهای پیگیر ـ و نه از سر تفنن ـ آمدوشد میکنند، در استمراری پیوسته به یاد داشته باشند: آنکه غربال به دست دارد، در مقام داوری، بهدنبال خواهد آمد. تورقی نه شتابآلود در مطبوعات چند دههی پیش از این (دستکم از دههی ۲۰ تا امروز) و مروری بر آثار و نام شاعران و نویسندگان در آنها گویای این حقیقت روشن است که داور زمانه همواره بر مدار نقد شایستگیها میپوید، و سره را از ناسره جدا میکند و از تلاش نمیماند. از دههی ۲۰ و خاصه از نیمهی دههی ۳۰ به بعد، پس از فروکشکردن تدریجی تبوتابهای جریانهای سیاسی و اجتماعی، صفحات «ادبی» و «شعر» نشریات و مجلات فرهنگی و ماهنامهها، با طول عمر متفاوت، آکنده از آثار و نام شاعران و نویسندگانی است که میکوشند ساختار زبان و دیدگاه نوآورانه و متفاوتتری داشته باشند و در تولیدات خود، زبان و بیان و چشماندازی دیگرگونه را به نمایش بگذارند. این رخداد بهویژه در نشریاتی که گرایش روشنفکری و دگراندیشی دارند بیشتر مشهود است و میتوان اختلاف زاویهدید دستدرکاران را با رهروان ادب کلاسیک بهروشنی دریافت. در صفحات ادبی هفتهنامههای آن روزگار چون «سپیدوسیاه»، «آسیای جوان»، «تهران مصوّر»، «ترقّی»، «امید ایران»، «خوشه»، «روشنفکر»، «فردوسی»، «کتاب جمعه»، «آژنگ جمعه»، و نیز ماهنامههای ادبی آن زمان نظیر «سخن»، «صدف»، «هنر و اندیشه»، «نگین»، «آرش»، «دفترهای زمانه»، «پیام نوین»، «روزن» و… آثار و نام شاعرانی چاپ و کموبیش تکرار میشد که از آن میان، این نامها را میتوانستی دید: نیما یوشیج، توللی، نادرپور، م.امید، شاملو، کسرایی، مشیری، ه.ا.سایه، فرخزاد، بهبهانی، رؤیایی، آتشی، م.آزاد، رحمانی، هنرمندی، زهری، سپهری، و دیگرانی چون کیانوش، نیستانی، ایرانی، گیلانی، ایلبیگی، شرف، جاوید، معانی، بادیهنشین، لعبت والا، فریدون کار، صدرالدین الهی، کلانتری، زبیده جهانگیری، م.طه، و سرانجام محمدعلی اسلامی که نام روستای زادگاهش «ندوشن» را همراه نام خود داشت. از میان این گروه که نامشان آمد، امروز از آثار و نام نزدیک به نیمی از آنان نشانی نیست؛ اگرچه در آن دوران بهاصطلاح بروبیایی داشتند.
محمدعلی اسلامی اما، بهدلیل انصاف و سرشت انسانی، سرنوشتی دیگر یافت. او پس از چندین سال فعالیت در عالم شعر و چاپ مجموعههای «گناه» و «چشمه»، به اعتراف خود، به این باور رسید که آثار شعری او از آنچنان درخشش بالا و جوهر ماندگاری والا و ضروری برخوردار نیست و میتواند از ظرفیت آگاهی و توانایی علمی و استعداد خود در مسیری دیگر بهره جوید.
اسلامی ندوشن در مقدمهی کتاب «جام جهانبین» نوشته است: «… ما هر کوششی برای شناختن گذشتهی خود بکنیم، سروکارمان نخست با شعر خواهد بود. مثلاً نمیتوانیم تاریخ ایران را بنویسیم، بهخصوص تاریخ اجتماعی و تاریخ تمدّن و فکر او را، مگر آنکه در تودهی عظیم دیوانهای شعر شاعران به جستوجو بپردازیم… . ما با شعر، تنها، بهعنوان شاخهای از شاخههای ادبیات سروکار پیدا نمیکنیم، بلکه آن را وسیلهای میبینیم برای بهتر شناختن خود و گذشتهی خود و گذشتهی کشورمان…» او بعد از مطالعه و تعمق در تاریخ سیاسی و تاریخ ادبی کشور، سرانجام به این باور میرسد که: «… توجه اُدبای ما بیشتر معطوف به صورت و کالبد شعر بوده، نه به معنی و عمق آن. کتابهایی که دربارهی شعرهای گذشته تألیف گردیده، یا درسهایی که در دانشکدهها داده شده ـ به استثنای چند ـ به تعیین تاریخ دقیق تولد شاعر و نام و کنیه و تعداد معاصران و ممدوحان او محدود مانده و دربارهی خود شعر به ذکر بعضی کلیات و برشمردن صنایع لفظی و گشودن تعقیدها و معنیکردنِ تحتاللفظی لغات قناعت ورزیده شده است… . امّا همهی اینها مقدمه قرار میگیرد برای موضوع اصلی و آن، شناخت جهانبینی شاعر و ارزش آثار او و تأثیری است که او بر فرهنگ و فکر کشور خود داشته…
شعر فارسی، در طی عمر هزار و صد سالهی خود، ذخیرهی حیرتآوری از معانی گوناگون را در خود نهفته است و میتوان گفت که سینهی گویندگان ما، رقصگاهی بوده است که در آن، اندیشهها جز با هنجار و آهنگ به حرکت درنمیآمده است. موزونکردن کلام، و دمیدن جان در تن لفظ، خود، وسیلهای بوده است برای گشودن راز زندگی، جستن اکسیر دانایی و چیرهشدن بر تاریکیها…»
بر اساس همین اندیشهها و باورها، او همت خود را صرف خلق و تولید آثاری کرد که بهواقع جوهر ماندگاری دارند. او به پژوهش روی آورد و مقالات و آثار ارزندهی پژوهشی و تحقیقی و روشمندانه، بهویژه در زمینهی ادبیات تطبیقی، امروز، چشمهای روشن و جوشان است که میتوان از آن سیراب شد. مجموعه مقالات او زیر نام «جام جهانبین» بهطور نمونه ازایندست است و بر همین نشان، کتابهای دیگر او به نامهای «ایران را از یاد نبریم»، «ابر زلف و ابر زمانه»، «زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه» و «بهدنبال سایه همای» که آنها را از سر شور و عشق عالمانه و دردمندانه نگاشته و زوایای تاریخی و فرهنگی قوم ایرانی و میراث کهن فرهنگی و مردهریگ ادبیِ این مرزوبوم را با کلام خود برای دوستدارانِ ادب و تاریخ و فرهنگ ایرانزمین بهروشنی تصویر کرده و ارج بخشیده است. او همچنین از اشعار لانگ فلو و شارل بودلر گزیدههایی ترجمه و تدوین کرده و نیز ترجمهی رمان معروف ایرونیگ استون را که راویِ زندگیِ ونگوگ است، زیر نام «شور زندگی» و ترجمهی اثری از توماس مان را با نام «پیروزی آینده دموکراسی» به همراه کتابهای دیگر، توأمان با فعالیتهای روزنامهنگاری و تدریس، در کارنامهی زندگی خود دارد. یاد آن بزرگوار خداوند، همیشگی!