قرار بود حکومت دینی و ولایت فقیه برای ایرانیان دین و دنیای آباد بیاورد اما آنچه پس از چهل و چهار سال در صدر سیاهه دستاوردهای آن قرار دارد، فقر و فلاکت و استبداد و خشونت و سرکوب و اعدام است!
امروز بعد از اذان صبح و قبل از طلوع آفتاب، سه جوان و سه انسان دیگر بدون محاکمه در دادگاهی علنی و عادلانه و بدون آن که ابعاد پرونده و اتهام و ادله اثبات جرم و وکیل پرونده و … معلوم باشد، به دار آویخته شدند و ملتی را غرق در اندوه و غم و خشم کرد.
چند روز پیش فایل صوتی ای از یکی از این سه جوان که با عجز و لابه اعلام می کرد همه اعترافات موجود در پرونده را در زیر بدترین شکنجه ها و تهدیدها کرده است و تقاضا می کرد کسی به داد او برسد و او را از مرگ نجات دهد، در فضای مجازی پخش شد که دل سنگ را آب می کرد اما گویا در حکومت ولایت مطلقه فقیه، گوشی برای شنیدن نیافت و بدون درنگ امروز به همراه دو تن دیگر اعدام شد.
این که در قانون ایران قید شده است حکم اعدام باید پس از اذان صبح تا طلوع آفتاب اجرا شود، شاید از این بابت باشد که بر اساس برخی روایات منقول، رزق و روزی مردمان و بندگان در این فاصله زمانی مقدر می شود، و حالا درک و قرائت جمهوری اسلامی از این روایات این است که اعدامها را در این مقطع زمانی از روز انجام دهد تا صبغه دینی حکمرانی اش برجسته تر شود!
چه کسی گمان می کرد با استقرار نظامی به نام دین و تشیع در ایران، بدترین جفاها به مردم شود و مردمی که در درازای تاریخشان با اغلبیت قاطع، موحد و خداپرست بوده اند، سالها در مخمصه ای با این مدل حکمرانی دینی و فقهی قرار بگیرند و فوج فوج از دین خارج شوند.
نظامی که دستگاه قضایی اش برای فجایعی چون قتلهای زنجیره ای روشنفکران و اسقاط هواپیمای مسافربری با دهها سرنشین نخبه و کودک و زن و مرد و داخلی و خارجی، احکامی بسیار سهل انگارانه صادر می کند و عامل قتل دهها نفر را در اعتراضات مردمی اخیر مشخص نمی کند، در ارتباط با برخی قتل و جرحهای صورت گرفته در همین اعتراضات که بخشی از آنها هم دست ساخته باندهای کثیف امنیتی ـ به قول رییس جمهور اسبق ـ است و ابعاد ماجرا برای هیچ کس شفاف نیست، سخاوتمندانه حکم اعدام صادر می کند تا رعب و وحشت در دل مردم ایجاد کند و آنها را از مطالبه آزادی و زندگی و عدالت بازدارد و حکمرانی آکنده از ناکارآمدی و فساد و فقر و فلاکت خود را تداوم بخشد.
این سطور را از قم و پایگاه روحانیت و مرجعیت شیعه می نویسم. لازم است از روحانیت و مراجع تقلید بپرسم که آیا بر نتایج سکوت و رخوت و بعضا تاییدهایی که از این مدل حکمرانی در جمهوری اسلامی می کنند، وقوف و اشراف دارند و می دانند که چه اتفاقی در باره آینده دین و روحانیت و مرجعیت و مذهب در ایران در حال تکوین است؟
آیا می دانند هر اعدامی که به نام دین و به زعم باطل آمران اعدام، برای تحکیم پایه های حکومت دینی صورت می گیرد، چونان پتکی است که بر پایه های دیانت و روحانیت در ایران فرود می آید که آثار بارز چند سال اخیر آن عدم اقبال جوانان برای ثبت نام و تحصیل در حوزه های علمیه علی رغم ظرفیت فراوانی است که برای جذب ایجاد شده است؟
همه سنتهای الهی و قانونمندیها و تجربه سیاسی از ناپایداری و افول و سقوط نه چندان دیر هنگام این مدل حکمرانی در جمهوری اسلامی خبر می دهد که با این حساب، منطقی و خردمندانه نیست که روحانیت و مرجعیت شیعه همه تخم مرغهای خود را در سبد ولایت مطلقه فقیه بگذارد و سرمایه چند صد ساله خود را در ایران به باد فنا و نابودی بدهد. نیم نگاهی به فعالیتها و روشنگریهایی که برخی از روحانیون اهل سنت، شجاعانه در دفاع از حقوق و آزادیهای مردم ایران با هر مذهب و مسلکی انجام می دهند می تواند مایه تفکر و عبرت روحانیت ساکت و مرعوب شیعه باشد.
به سهم خود به عنوان یک نویسنده به بازماندگان این سه ایرانی مظلوم اعدام شده و میلیونها ایرانی دردمند که در این داغ و دیگر داغهای سالیان اخیر سوخته اند، تسلیت می گویم