در شاهنامه،کیومرث نخستین شخصیتی است که راجع به تاریخ دوران او، سخن رفته است.
پژوهندهی نامهی باستان که از پهلوانی زند داستان
چنین گفت کایین تخت و کلاه کیومرث آورد کو بود پادشاه
بنابراین تا همین جای کار متوجه میشویم که نخستین ملتی که به رشد آن چنانی از نظر اجتماعی رسیده و متوجه شده است که جامعه برای ادارهی خود، نیاز به حاکمیت و دولت دارد، ایرانیان بودهاند. لذا در تبلور کیومرث این معنا بیان میشود که نخستین کسی که در جهان تخت و کلاه و بارگاه و دستگاه حکومتی ایجاد کرد، کیومرث بود.
کیومرث شد به جهان کدخدای نخستین به کوه، اندر آن ساخت جای
سر تخت و بختش برآمد ز کوه پلنگینه پوشید خود با گروه
روشن است که در اینجا هم، اشاره به این میکند که برای سکنی و ساخت محل زندگی، از کوه و از امکانات طبیعی کوهستان برای ساخت سکونتگاه، بسیار استفاده میشده است:
- “پلنگینه پوشید خود با گروه”
این نیز میرساند که در آن زمان بیشترین پوشش انسان از پوست حیوانات بوده است. داستان کیومرث در شاهنامه به نوبهی خود خیلی مهم است، چرا که این داستان نشان میدهد، اولین بار در دنیا و در تاریخ بشر، دولت در ایران تشکیل شده است. آن هم در حدود هشت هزار و سیصد سال پیش. این در واقع، زایش نهادِ دولت، در ایران و در پهنهی جهان است. مفاهیم ملت و دولت خیلی مهم است که آنچه گفتیم نشانگر دیرینگی مفاهیم مذکور در ایران است.
چند هزار سال بعد، اروپاییان اعلام کردند که مفاهیم ملت و دولت و سرزمین به عنوان مفاهیم مهم علوم سیاسی، حقوق عمومی از آنجا ایجاد شده است. ادعایی که داستان کیومرث به راحتی آن را رد میکند.
بر اساس نوشتههایی که داریم در دوران کیومرث، زایش ملت ایران، یعنی پیوند مردمان ایرانی با خاک سرزمین فلات ایران، همزمان با ایجاد دولت فراگیر ملی بر کشور است.
کیومرثِ شاهنامه در اوستا “گیه مرتن” و در زبان پهلوی “گیومرد” به معنای زندهی میرا است. بزرگترین کاری که کیومرث کرده است یا به عبارت بهتر در زمان کیومرث صورت پذیرفته است، اینکه: نخستین دولت فراگیر ملی در پهنهی فلات ایران، بنیان گذارده شده است. این کار مهم کیومرث، یعنی یگانه سازی همهی مردمان ایرانی تبار، در پیوند با همهی سرزمینهای ایرانی نشین در پهنهی فلات ایران، چنان بزرگ و شگرف است که از او در تاریخ عهد کهن، به عنوان انسانِ فرا انسان یاد میشود. راجع به کیومرث سخن بسیار است و برای مثال ابوریحان بیرونی راجع به او مینویسد: به عقیدهی ایرانیان، کیومرث نخستین کسی است که تمدن (شهرنشینی) را به مردم آموخت. بر اساس دادههای شاهنامه، در دورهی کیومرث زندگی بر پایهی شکار قرار دارد. در این دوره پیشرفتهایی به چشم میخورد؛ از جمله، کوشش برای رام کردن حیوانات و دامهاست. رام کردن چرندگان و پارهای از درندگان مانند سگ، یوز و باز در این دوره آغاز میشود.
- البته راجع به کیومرث در اسناد تاریخی سخن بسیار است که نمونههایی از آن را در اینجا میآوریم:
در اوستای نو، هنگام درود فرستادن به فَرَوشی مردمان، همواره از کیومرث (نخستین آفریدهی اهورامزدا) تا سوشیانت (واپسین موعود مزداپرستان و فرجامین آفریدهی اهورامزدا) یاد میگردد:
کیومرث نخستین بشر را اهوره مزدا بیافرید… در هنگام مرگ از صُلب او نطفهای خارج شده، به واسطهی اشعهی خورشید، تصفیه گردید و در جوف خاک محفوظ بماند. پس از ۴۰ سال آن نطفه، گیاهی به شکل دو شاخهی ریباس به هم پیچیده در مهرماه و مهر روز، از زمین بروییدند و پس از آن، از شکل نباتی به صورت دو انسان تبدیل یافتند… یکی نر مرسوم به مشیه و دیگری ماده مرسوم به مشیانه … کلیهی نژادهای مختلف هفت کشور، از پشت آنان است …
- ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه دربارهی “مردم آغاز خلقت” مینویسد:
… مشی و مشیانه که ایشان را مادر پسران و دختران میدانند و در نزد ایرانیان، به منزلهی آدم و حوا هستند.
- مسعودی در التنبه و الاشراف، در ذکر طبقهی اول از ملوک ایران قدیم مینویسد:
اول آنها، کیومرث گل شاه بود که معنی آن پادشاه گل است و نسب ایران، بدو میرسد و به نزد ایشان [ ایرانیان ] کیومرث، آدم ابوالبشر و مبداء نژاد است …
- وی همچنین در مروج الذهب، نوشته است که ایرانیان:
به اتفاق گویند که سر پادشاهان، کیومرث بود؛ اما دربارهی او اختلاف کردهاند. بعضی پنداشتهاند که او پسر آدم و فرزند بزرگتر او بود و بعضی دیگر که به شمار کمترند، پنداشتهاند که اصل نژاد و سرچشمهی مخلوق، از او بود …
- طبری در تاریخ الرسل و الملوک، دربارهی کیومرث میگوید:
بیشتر دانشمندان ایران، بر آنند که کیومرث همان آدم ابوالبشر بوده و برخی پنداشتهاند که وی پسر آدم از بطن همسرش، حوا میباشد …
کیومرث، دیگران را از دخالت در سرزمینهایی که به حیطهی اختیار خود درآورده بود، بازداشت و شهرها و دژها را بنیاد نمود و آنان را مرمت کرد. وی نخستین کسی است که اسلحه را ابتکار نمود و اسبها را جهت سواری به کار برد و در پایان عمر مغرور شد و خویشتن را آدم نامید … پسرش ماری و دخترش ماریانه [مشی و مشیانه/ مهری و مهریانه/ ملهی و ملهیانه و …] … مورد پسند و اعجاب او واقع گشتند. لذا آنها را برتری داد و پادشاهان، از نسل آنان، به وجود آمدند …
- مسعودی در جای دیگر مینویسد:
ایرانیان با وجود اختلاف عقاید [دین و مذهب] و دوری وطنها [گستردگی سرزمینها] و پراکندگی شهرها و با وجود عللی که به حفظ انسابشان مجبورشان کرده که میباید حاضر از گذشته و کوچک از بزرگ نقل کند، به اتفاق گویند که سر پادشاهان کیومرث بود …
… کیومرث، بزرگ مردم عصر و پیشوای ایشان بود و به پندار [باور] ایرانیان، نخستین شاهی بود که در روی زمین منصوب شد.
- و در جای دیگر میگوید:
… و او؛ اول کس از مردم زمین بود که تاج بر سر نهاد.
- ثعالبی مینویسد:
بنا به قول ایرانیان قدیم، چون کیومرث جان به جان آفرین تسلیم کرد، جن و انس بر او ندبه کردند و از همه جای زمین، فریاد و فغان بلند شد و عالمی بر حسن صورت و سیرت او، تأسف خوردند …
- بیرونی در جای دیگر مینویسد: به عقیدهی ایرانیان، کیومرث:
نخستین کسی است که تمدن [شهرنشینی/ شاروندی] را به ایرانیان آموخت.
اما در شاهنامه، کیومرث همانگونه نشان داده شده است که در فروردین یشت از وی نام برده شده است. در شاهنامه، کیومرث نخستین انسان است و نه کسی که “مردمان جهان از تبار او پدید” آمدند؛ بلکه نخستین کسی است که در میان ایرانیها به فرمان روایی دولت فراگیر بر پهنهی فلات ایران میرسد.