فارسیستیزی در افغانستان از کجا نشئت میگیرد؟
روندی که حاکمان افغانستان از حدود یک قرن پیش یا کمی بیشتر از آن در پیش گرفتهاند، لطماتی به زبان فارسی زده و حتی برای وحدت ملی افغانستان نیز آسیبزا بوده است.
اینکه میگویند زبان افغانستان پشتون است، نه فارسی چقدر صحت دارد؟
برخلاف آنچه آنها وانمود کردهاند که زبان فارسی زبان ملی افغانستان نیست، زبان فارسی پیشینه بیشتری در افغانستان داشته و گویشوران بیشتری نسبت به زبان پشتون داشته است. بیشتر مناطق افغانستان خاستگاه زبان فارسی و مفاخر آن بوده است. کسانی مانند مولوی، سنایی، عبدالرحمن جامی در دورههای متأخر، خلیل الله خلیلی، واصل کابلی و نویسندگان مهم و برجستهای در افغانستان ظهور کردهاند. کتاب «تاریخ سیستان» به احتمال قوی به وسیله نویسندهای از مناطق مرکزی افغانستان نوشته شده و «چهار مقاله عروضی» نیز در داخل افغانستان کنونی تألیف شده است. در کنار آن کتابهای زیادی به زبان فارسی در افغانستان نوشته شده است. به غیر از آن زبان اغلب مردم افغانستان فارسی است و در کوچه و خیابان مردم افغانستان به فارسی تکلم میکنند. بخش عمده مردم افغانستان فارسیزبان هستند و آنهایی هم که فارسیزبان نیستند مانند ازبکها، ترکمنها، پشتوزبانها و پشتونها فارسیدان هستند، یعنی اگرچه زبان آنها فارسی نیست، اما زبان فارسی را بلدند. در کابل پایتخت افغانستان، مردم فارسیزبان هستند و در آنجا فارسی در جریان است، نه زبان پشتون، اما از آنجایی که حاکمان افغانستان تقریباً همیشه پشتون بودند علاوه بر پشتونزبان بودن، سیاستهای تبعیضی قومیتی و زبانی ایجاد کردهاند. یک وقتی هست که یک فرد از قومیت خاصی است، اما تبعیض قومیتی ندارد مانند قاجارها که ترکزبان بودند، اما نهتنها با فارسی دشمنی و تبعیض نداشتند، بلکه شاهان قاجاری به فارسی تکلم میکردند و حتی مانند فتحعلیشاه و ناصرالدینشاه شعر میسرودند. بسیاری از شاعران مشهور آن زمان مانند «فرصت شیرازی»، «وصال شیرازی»، «قاآنی»، «فروغی بسطامی» و خیلیهای دیگر در دربار قاجار حضور داشتند. بهطور کلی حضور قومیتهای مختلف در ایران هیچ تعارضی با زبان فارسی نداشته است، اما در افغانستان به دلیل سیاستهای تبعیضآمیز و قومگرایانهای که حاکمان افغانستان از حدود یک قرن پیش اعمال کردند این اتفاق رخ داده است.
از چه زمانی فارسیستیزی در افغانستان به وجود آمد؟
فارسیستیزی در افغانستان سابقهای حدوداً ۱۰۰ ساله دارد. البته قبل از آن نیز حاکمان افغانستان، پشتون بودند و زبان مادری آنها «پشتون» بود، اما آنها فارسیدان بودند، مانند کسی که زبان مادریاش ترکی است، اما فارسی میداند و حتی به زبان فارسی خدمت میکند. از زمان تشکیل حکومت «درانی» که حکومت افغانستان با آن شناخته میشود با وجود اینکه آنها پشتونزبان بودند، خصومتی با زبان فارسی نداشتند و این رویه حدود ۱۵۰ سال ادامه داشت، اما حدود ۱۰۰ سال پیش و بهطور مشخص در دوره سلطنت «اماناللهخان»، یعنی از سال ۱۳۰۰ به بعد تحت تأثیر یکی از روشنفکران و روزنامهنگاران افغانستان به نام «محمد طرزی» که به نوعی استاد معنوی اماناللهخان محسوب میشد، سیاست پشتونیزه کردن افغانستان در همه ابعادش آغاز شد.
آنها چه اقدامی را علیه زبان ریشه دار فارسی انجام دادند؟
زبان پشتون را به عنوان زبان ملی افغانستان مطرح و زبان فارسی را به عنوان زبان وارداتی تلقی کردند که بر اثر سیاستها یا حکومتهای صفوی، افشاری و قاجاری به افغانستان تحمیل شده است.
این سیاست چه هدفی را دنبال میکرد؟
آنها سعی کردند این موضوع را مطرح کنند که زبان اصلی مردم افغانستان پشتون است و زبان فارسی یک زبان ایرانی است تا ایران و افغانستان را جدا از هم و فاقد پیشینه مشترک تاریخی و فرهنگی نشان دهند. تلاش آنها برای حذف ریشههای فرهنگی مشترک دو کشور بود تا اینگونه وانمود کنند که این دو کشور از نظر فرهنگی کاملاً متفاوت هستند و در یکی زبان فارسی، زبان ملی است و در دیگری زبان پشتون.
افغانستان دوران پرتلاطم سیاسی را پشت سر گذاشته، آیا از دوره اماناللهخان سیاست فارسیستیزی به همین شکل دنبال میشد؟
این تلاش تقریباً از همان زمان شروع شد و در دولتهای بعد از اماناللهخان، یعنی حکومت «محمدنادر خان»، «محمدظاهر شاه»، «سردار محمد داود» و پس از آن تا حدودی در دولتهای کمونیستی دیده شد. کمونیستها چندان فارسیستیزی نکردند، البته علاقهای نیز به فارسی نداشتند، اما پیش از آنها سیاست فارسیستیزی به شدت دنبال میشد.
اما همانطور که اشاره کردید، فارسی در افغانستان ریشه طولانیتر و گستره استفاده وسیعتری داشته است، آیا فارسی به راحتی قابل حذف بود؟
در نهایت به اینجا رسیدند که فارسی و پشتو هر دو به عنوان زبانهای ملی شناخته شوند، ولی باز هم با نفوذی که پشتونها داشتند، سرود ملی با زبان پشتو بود و برخی اسامی ادارات و نهادها و حتی اصطلاحات اداری به زبان پشتو شد.
اما همانطور که اشاره کردید، فارسی در افغانستان ریشه طولانیتر و گستره استفاده وسیعتری داشته است، آیا فارسی به راحتی قابل حذف بود؟
در نهایت به اینجا رسیدند که فارسی و پشتو هر دو به عنوان زبانهای ملی شناخته شوند، ولی باز هم با نفوذی که پشتونها داشتند، سرود ملی با زبان پشتو بود و برخی اسامی ادارات و نهادها و حتی اصطلاحات اداری به زبان پشتو شد.
رفتار طالبان در دشمنی با فارسی ادامه همان سیاستهای قبلی است؟
آنچه در دوره طالبان میبینیم امر جدیدی نیست و سابقه یک قرنی و بیشتر دارد، اما اکنون با قدرت و شدت بیشتری در حال دنبال شدن است، بهطوریکه پیش از این دانستن زبان «پشتو» جزو شرایط استادی در دانشگاهها نبود، ولی اکنون اضافه شده است. در این سالها فارسیزبانان افغانستان تلاش کرده بودند حداقل در شهرهای فارسیزبان، اصطلاحات اداری را به زبان فارسی بیان کنند، ولی طالبان در حال تلاش است که این روند را تغییر دهد و اصطلاحات اداری در افغانستان هم به زبان پشتو باشد.