فریدون بیگلری در گفتگو با «هفتهنامه نیم روز»:
فریدون بیگلری : باستانشناسی پارینهسنگی، دریچهای به پیشینه کهن حضور انسان در سرزمین ایران
فریدون بیگلری، باستانشناس و متخصص پارینهسنگی است که از سال ۱۳۸۰ تاکنون در موزه ملی ایران مشغول به کار و پژوهش است. بیگلری از دهه ۱۳۷۰ تاکنون در مناطق مختلف ایران پروژههای میدانی باستانشناسی متعددی را انجام داده است که از میان آنها میتوان به کاوش در غار مرتاریک بیستون، غارهای قلعه بزی اصفهان، غار دربند رشی گیلان و پناهگاه دارای در کردستان اشاره کرد. جدیدترین فعالیتهای میدانی وی بررسی باستانشناسی محدوده حریم منظر فرهنگی ماسوله است که در راستای تکمیل پرونده ثبت منظر فرهنگی این منطقه مهم در فهرست میراث جهانی یونسکو انجام شد و باعث کشف مکانهای باستانی متعددی گردید که قدمت سکونت انسان در منطقه ماسوله را تا حدود هفت هزار سال پیش عقب برده است.
بیگلری علاوه بر ایران، در چند برنامه میدانی باستانشناسی در فرانسه و عراق نیز مشارکت داشته است. وی نقش اساسی در شکلگیری بخش پارینهسنگی موزه ملی ایران در سال ۱۳۸۱ داشت و در سال ۱۳۸۶ با همکاری اداره کل میراث فرهنگی استان کرمانشاه و موزه ملی ایران نخستین موزه تخصصی پارینهسنگی ایران به نام «موزه پارینهسنگی زاگرس» را در تکیه بیگلربیگی کرمانشاه تأسیس کرد. بیگلری با همراهی دو پژوهشگر بلژیکی و فرانسوی نخستین مجموعه مقالات مختص به باستانشناسی پارینهسنگی ایران را در سال ۱۳۸۸ در بریتانیا منتشر کرد و در سالهای اخیر نیز دو کتاب دیگر با همکاری پژوهشگران ایرانی در موزه ملی ایران منتشر کرده است. وی همچنین تاکنون ۵۰ مقاله انفرادی و گروهی به زبان انگلیسی و دیگر زبانها و همچنین ۳۱ مقاله فارسی در حوزه باستانشناسی پارینهسنگی منتشر کرده است. بیگلری سخنرانیهای متعددی در حوزه تخصصی خود در کشورهای مختلف از جمله فرانسه، ژاپن، سوئیس، ایالاتمتحده، دانمارک و اسپانیا ارائه کرده است. وی مدتی سردبیری مجله بینالمللی «باستانشناسی ایران» را به عهده داشت و مدتها نیز عضو شورای پژوهشی پژوهشکده باستانشناسی بود. بیگلری در حال حاضر معاونت فرهنگی موزه ملی ایران را به عهده دارد.
با او درباره پارینه سنگی گفتگوی کوتاهی کردهایم که شما را به مطالعه آن دعوت میکنیم:
• پارینهسنگی به چه دورهای اطلاق میشود؟
دوران پارینهسنگی که عصر سنگ هم گفته میشود، بخش بسیار بزرگی از تاریخ بشر را تشکیل میدهد که پیش از سه میلیون سال قبل شروع و در حدود ۱۲ هزار سال قبل، همزمان با پایان عصر یخبندان به انتها میرسد. در این دوران انسانها در گروههای کوچک زندگی میکردند و از ابزار سنگی، استخوانی و دیگر مواد آلی برای شکار و جمعآوری خوراک استفاده میکردند. این گروههای شکارگر-گردآور معمولاً بهصورت کوتاهمدت اردوگاههای خود را در دهانه غارها، در پناه صخرهها و کنار چشمه و رودخانه برپا میکردند و در طول اقامت خود به گردآوری و استفاده از منابع اطراف میپرداختند.
باستان شناسان این دوران را به سه دوره قدیم، میانه و جدید تقسیم کردهاند که در هر دوره صنعت ابزارسازی ویژگیهای خاص خود را دارد. طی این دوران چند میلیون ساله، بشر با ساخت ابزارهای سنگی سادهای مثل ساتور و تراشه شروع کرد و در اواخر این دوران موفق به تولید ابزارهای ترکیبی مثل تیر و کمان شد. از اتفاقات مهم در این دوران استفاده از آتش بود که نقش مهمی در تحول و توسعه زندگانی انسان داشت. ریشه بسیار از فعالیتهای هنری ما مثل نقاشی، پیکره سازی، موسیقی و رقص به اواخر این دوران برمیگردد. درمجموع روند تغییرات در ابزارسازی و معیشت در مراحل اولیه پارینهسنگی بسیار کند بود و هر چه به اواخر این دوران نزدیک میشویم، سرعت تغییرات بیشتر میشود تا اینکه با آغاز دوره گرمتر هولوسن شیوههای معیشتی مبتنی بر دامداری، پرورش غلات و یکجانشینی در بسیاری از نقاط جهان رشد و گسترش پیدا کرد.
باستان شناسان پارینهسنگی در کنار متخصصین دیگر مثل دیرین انسان شناسان، باستان جانورشناسان و دیرین محیط شناسان با بررسی بقایای پراکنده و محدودی مثل ابزارهای سنگی، استخوانی و غیره، استخوان انسان و همینطور بقایای جانوران شکار شده، اجاق، بقایای گرده گیاهی، زغال، رسوبشناسی و غیره که در سکونتگاههای این دوران در غارها، پناهگاههای صخرهای و محیطهای باز حفظشدهاند، تلاش میکنند به درک روشنتری از این دوران کم شناخته و طولانی برسند.
• چرا مطالعات پارینهسنگی در ایران نسبت به خیلی از کشورهای دیگر دیرتر شروع شد؟
باستانشناسی پارینهسنگی در ایران شاخه نسبتاً جدیدی است. اگر نگاهی به تاریخچه باستانشناسی ایران بیندازیم، متوجه میشویم که از زمان شروع فعالیت باستانشناسان ایرانی در دهه ۲۰ تا دهه ۶۰ خورشیدی، باستانشناسی دوران تاریخی و دورههای متأخرتر کانون اصلی توجه بود و باستانشناسی پیشازتاریخ عملاً در حاشیه ماند و دوران پارینهسنگی هم کاملاً مورد بیتوجهی بود.
از دلایل این عدم توجه میتوان به همزمانی آغاز این پژوهشها و کاوشها با رشد ملیگرایی و توجه به ایران باستان، چشمگیر بودن آثار دورههای تاریخی مانند آثار هخامنشی و ساسانی، نگاه سنتی و تاریخ هنر مدار و توجه بیشتر به آثار بهاصطلاح فاخر و موزهای اشاره کرد که باعث شد باستانشناسی ما در گامهای اولیه به سمت دورههای تاریخی گرایش پیدا کند. در نتیجه چه در سطح اجرایی و چه در سطح آموزشی باستانشناسی پیشازتاریخ خصوصاً پارینهسنگی تا مدتها مجالی برای رشد پیدا نکرد. لازمه پژوهش در حوزه پارینهسنگی داشتن دانشهایی فراتر از علوم انسانی و تاریخ هنری آن زمان بود و طبعاً باستان شناسان ایرانی که در مکتب باستانشناسی سنتی آموزشدیده بودند نمیتوانستند در این زمینه نقش موثری داشته باشند. در نتیجه باستانشناسان ایرانی حاضر در کاوشها و بررسیهای پارینهسنگی که توسط تیمهای غربی انجام میشد هم نتوانستند در این زمینه تخصصی کسب کنند. دانشجویانی هم که برای ادامه تحصیل در سطوح بالاتر به کشورهای غربی رفتند، بیشتر موضوعاتی در حوزه باستانشناسی اواخر پیشازتاریخ، یعنی دورههای نوسنگی، مسسنگی و مفرغ را انتخاب میکردند.
• چرا و چطور به تحقیق و مطالعه در دوران پارینهسنگی علاقهمند شدید؟
عشق به باستانشناسی را مدیون کتابخانه کوچک پدرم هستم که برایم فرصتی ایجاد کرد که از دوره دبستان با این موضوع آشنا شوم و ساعتها را به تورق کتابها خصوصاً دانشنامههای مصور میگذراندم. یادم هست در یکی از کتابهای دوم یا سوم دبستان تصویر گروهی از انسانهای نئاندرتال که در حال شکار ماموتی بودند، شدیداً من را مجذوب انسانهای اولیه کرد. بعدتر در دوره راهنمایی پدرم کتاب زندگی انسانهای اولیه از انتشارات سازمان هستی را برایم گرفت که من را بیشتر مجذوب این موضوع کرد. در دوره هنرستان هم این شانس را داشتم که با استاد بهرام کلهرنیا آشنا شدم که من را برای اولین بار با ابزار سنگی آشنا کرد و امکان استفاده از کتابخانه بزرگ خود را برای من و دوستانم فراهم کردند. در همین دوره بود که اولین شماره مجله باستانشناسی و تاریخ در سال ۱۳۶۵ منتشر شد که مقالهای از زندهیاد عنایت الله امیرلو با عنوان نگاهی به فرهنگهای کهن سنگی ایران منتشر شد که من را وارد مسیر اصلی زندگیام کرد. بودن در شهر کرمانشاه و وجود آثار پارینهسنگی متعدد در غارهای شمال کرمانشاه و بیستون هم عملاً من را وارد مطالعات میدانی در این رشته کرد و سالها قبل از اینکه با محیط دانشگاهی و میراث فرهنگی مرتبط شوم، بررسی و کشفیاتی داشتم که خلاصهای از آن را بعد از پایان خدمت سربازی در مقالهای در سال ۷۳ منتشر کردم. این اولین مقاله درباره تاریخچه بررسی و کاوش باستان شناسان خارجی در غارهای کرمانشاه بود که قسمتی از آن را به نتایج بررسیهایم در بیستون و چند نقطه دیگر در کرمانشاه اختصاص دادم.
برای اولین بار در سال ۱۳۷۷ بود که در یک پروژه کاوش باستانشناسی در اسلامآباد کرمانشاه شرکت کردم که سرپرست آن دکتر کامیار عبدی بود. در این پروژه مسئولیت مطالعه ابزارهای سنگی را به عهده داشتم و نتایج آن را با دکتر عبدی در چند مقاله منتشر کردیم. دکتر عبدی من را تشویق کردند که نتایج بررسیهایم در غارهای بیستون را در مجله باستانشناسی و تاریخ منتشر کنم. بهاینترتیب این افتخار نصیبم شد که در مجلهای که زنده یاد امیرلو در راهاندازی آن مشارکت داشت، اولین مقاله تخصصی خودم را در سال ۱۳۷۹ منتشر کنم. بعد از ورود به دانشگاه و بهواسطه تجربیات و انتشاراتم توانستم بهطور پارهوقت با سازمان وقت میراث فرهنگی همکاری کنم. در نهایت در سال ۸۰ وارد موزه ملی شدم و با حمایت دکتر رزمجو و رئیس وقت موزه ملی، آقای دکتر کارگر بخش جدیدی را برای انجام مطالعات تخصصی پارینهسنگی ایران در موزه ایجاد کردیم که از آن زمان تابهحال به فعالیت خود ادامه داده است. بخش پارینهسنگی موزه در کنار کارهای میدانی مثل کاوش و بررسی و انتشارات، در معرفی این دوره به مخاطبین عمومی فعالیتهای مختلفی داشته از جمله تشکیل نخستین موزه تخصصی پارینهسنگی ایران به نام «موزه پارینهسنگی زاگرس» در شهر کرمانشاه، نمایش آثار پارینهسنگی در نمایشگاههای ملی و بینالمللی، انتشار بروشورهایی برای مخاطبین ردههای سنی مختلف دراینباره به چندین زبان و در سالهای اخیر هم با حمایت دکتر نوکنده، رئیس موزه ملی ایران، اختصاص دو گالری موزه ایران باستان به دوران پارینهسنگی است. این بخش همچنین در ساخت چند مستند درباره پارینهسنگی، حضور در برنامههای تلویزیونی و همینطور بازسازی های تصویری از زندگی روزمره انسانهای پارینهسنگی بمنظور نمایش در موزه مشارکت داشته است.
• مهمترین کشف شما در این حوزه که تاریخ ایران را به گذشته دورتر برده است را بفرمایید؟
کاوش غار دربند رشی در گیلان منجر به کشفی شد که تاریخ قطعی سکونت انسان در ایران را بسیار عقب برد. تا پیش از کشفیات غار دربند رشی تنها یافتههای دوره پارینهسنگی قدیم ابزارهای سنگی بود که در نقاط مختلف کشور در سطح زمین کشفشده بودند و بهطورکلی میدانستیم که بیش از ۲۰۰ هزار سال قدمت دارند و قدیمیترین آنها یعنی کشفرود بر اساس شواهد زمین ریختی احتمالاً بیش از ۷۰۰ هزار سال قدمت دارد. عمده تاریخگذاری نسبی برای دوره پارینه سنگی قدیم ایران بر اساس گونهشناسی و فناوری ساخت ابزارهای سنگی یافت شده است؛ اما ما در کاوش غار دربند رشی بقایای استخوانی حیواناتی را یافتیم که امکان میداد به شیوههای جدید آزمایشگاهی آنها را تاریخگذاری مطلق کنیم. در کاوشهای سال ۱۳۹۱ در کنار ابزارهای سنگی ساخته انسانهای اواخر دوره پارینهسنگی قدیم، بقایای حیوانات مختلفی مثل خرس غار، گوزن، گاو وحشی و بز کوهی کشف شد که توسط دکتر مرجان مشکور و همکاران ایشان بررسی شدند. بیشتر بقایا مربوط به گونه منقرضشدهای از خرس غار بود. چند دندانِ کشفشده در غار به روش پرتو سنجی موسوم به «سری اورانیوم» تاریخگذاری شد که نشاندهنده تاریخی بین ۲۰۰ تا ۲۵۰ هزار سال پیش است. در این فاصله زمانی یک دوره نسبتاً گرم و مرطوب در منطقه وجود داشته که باعث گسترش جنگلهای هیرکانی به ارتفاعات اطراف کوه درفک و ایجاد شرایط مساعدی برای زیست گونههای انطباق یافته به جنگلهای باز شده است. خرسهای غار احتمالاً برای زمستانخوابی از غار دربند رشی استفاده میکردند و انسانهای اواخر پارینهسنگی قدیم هم بهطور فصلی و کوتاهمدت در غار اُتراق میکردند و حیواناتی چون گاو وحشی و گوزن را شکار میکردند. آنها ابزارهای خود را از سنگ آذرین و سنگ چخماق میساختند که از لحاظ فناوری و گونه شناسی شبیه ابزارهای یافت شده در غار آزیخ در جنوب قفقاز هستند. کشف یک آرواره انسان در غار آزیخ که به انسان هایدلبرگی منسوب است نشان میدهد که این انسانها در منطقه حضور داشتند و بهاحتمالقوی آثار یافت شده در غار دربند رشی هم مربوط به همین انسانها است. غار دربند رشی در حال حاضر یکی از مقاصد پربازدید تورهای گردشگری است که متأسفانه باعث آسیبهایی به زیست محیط بکر دره دربند و انباشت زبالههایی مثل ته سیگار، پلاستیک و غیره در مسیر و محیط خود غارها شده است. من پس از اتمام کاوش فصل اول در سال ۹۱ پیشنهاداتی برای حفظ آثار، ایجاد یک موزه محلی در روستای مجاور آن برای معرفی یافتهها و مدیریت گردشگری این مکانها به میراث گیلان ارائه کردم که متأسفانه بعد از گذشت یک دهه هنوز اجرایی نشدهاند. اخیراً هم بحث واگذاری این غارها به بخش خصوصی و تبدیل آنها به قهوهخانه و فروشگاه صنایعدستی مطرح شد که با مخالفت گسترده و اعتراضات بسیاری همراه شد و خوشبختانه مسئولین مربوطه از آن صرفنظر کردند. از طرف دیگر ادامه کاوشها در این مکان میتوانست اطلاعات بیشتری از این قدیمیترین سکونتگاه تاریخگذاری شده انسان در ایران ارائه کند که به علت عدم تخصیص اعتبار تداوم نیافت و در نتیجه بازدیدهای مکرر و پاخوردن کف غارها باعث فرسایش شدید آثار باقیمانده در این غارها شده است.
• جدیدترین کار مهمی که انجام دادهاید یا در حال انجام آن هستید چیست؟
در یک دهه اخیر در دو پروژه میدانی مرتبط با نجات بخشی آثار در خطر و همچنین بررسیهای مرتبط با تهیه پرونده ثبت برای فهرست میراث جهانی یونسکو مشارکت داشتم. بررسی و کاوشهای نجات بخشی ما در محدوده سد داریان در مسیر رودخانه سیروان در استانهای کردستان و کرمانشاه در سال ۱۳۹۴ انجام شد که باعث شناسایی مکانهای زیادی شد که تعدادی از آنها که در خطر غرقاب بودند، کاوش شدند و در مجموع اطلاعات جدیدی درباره پیشینه کهن سکونت انسان در منطقه هورامان ارائه کردند. در این پروژه موفق شدیم تعدادی از یافتهها را توسط اسکنر نوری بهصورت سهبعدی اسکن کنیم و همینطور تعداد بیشتری هم به شیوه فتوگرامتری مستند نگاری شدند. برای تاریخگذاری یافتهها از شیوههای مختلف سالیابی مثل رادیو کربن، گرمالیان و اورانیوم-توریوم استفاده کردیم که برای اولین بار توالی فرهنگهای باستانشناسی منطقه هورامان را در یک چارچوب گاهنگاری مطلق قرارداد. علاوه بر سالیابی، تلاش شد که از شیوههای دیگر چون طیفنگاری پرتوایکس برای مطالعه سفال و فلز دورههای مختلف و آنالیز ایزوتوپ کربن برای شناسایی بقایای لبنیات در سفالها استفاده شود تا بتوان اطلاعات بیشتری از سفالگری، فلزگری و معیشت منطقه در اواخر پیشازتاریخ و دورههای تاریخی و متأخرتر کسب کرد. همچنین آنالیز عنصری نمونههای خمیر شیشه اطلاعاتی درباره تولید خمیر شیشه در دوره آهن و ترکیبات آنها ارائه کرده است.
از زمان پایان این کاوشها تا امروز نتایج پژوهشهای انجامشده در چهار کنفرانس ارائه و همچنین نه مقاله فارسی و هفت مقاله انگلیسی و فرانسه از نتایج این مطالعات منتشرشده است.
در چند سال اخیر هم بررسی باستانشناسی محدوده حریم منظر فرهنگی ماسوله در گیلان را هدایت کردم که نتایج آن در پرونده ثبت ماسوله برای فهرست میراث جهانی یونسکو استفاده شده است. در این بررسیها مناطق جنگلی و صعبالعبور و همینطور ارتفاعات کوهستانی بالای ۲۰۰۰ متر پیمایش شدند و آثار مختلفی شناسایی شد که قدیمیترین و مرتفعترین آنها بقایای سکونت دامداران با قدمت حدود ۷ هزار سال در نزدیکی قله شاه معلم بود. یافتههای این محوطه مهم به همت متخصصین پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری تاریخگذاری شد. ما همینطور برای اولین بار در ارتفاعات بسیار بالای منطقه گورپشتههای سنگی مربوط به عصر آهن و دورههای پیشتر شناسایی کردیم. خوشبختانه این یافتهها موردتوجه ارزیاب یونسکو قرار گرفت و نشان داد که انجام پژوهشهای فشرده و دقیق باستانشناسی در کنار نتایج علمی، میتواند ما را در حفظ و معرفی آثار در سطح بین الملی هم یاری کند.
در خاتمه مایلم گلهای هم از مسئولین داشته باشم. ما باستانشناسان به علت ماهیت چند رشتهای پژوهشهایمان نیازمند تخصصهای مختلف هستیم. انجام کار میدانی و مطالعات آزمایشگاهی شدیدا وابسته به اعتبار و بودجه است؛ اما متأسفانه در عمل ما معمولاً یا اعتباری دریافت نمیکنیم یا اعتبار ناچیزی است که بهزحمت حقالزحمه اعضای گروه باستانشناسی را که اغلب فارغالتحصیل باستانشناسی و فاقد شغل ثابت هستند پوشش میدهد و عملاً اعتباری برای مطالعات آزمایشگاهی وجود ندارد. درنتیجه ما در عرصه بینالمللی چندان امکان رقابت با باستان شناسان غربی را نداریم. پروژههای انجامشده هم معمولاً تنها در یکفصل انجام میشوند و به علت عدم تخصیص اعتبار هیچگاه امکان ادامه آنها در چندین فصل پیوسته وجود ندارد. این در حالی است که پروژههای کاوش در مکانهای تاریخی و پروژههای مرمتی بناها هرساله بخش عمده اعتبارات را به خود اختصاص میدهند. بعضی از همکاران برای دور زدن این مشکل مطالعات خود را در قالب پروژههای مشترک ایرانی و خارجی انجام میدهند که در کنار مزایای آن مثل اعتبار مالی و لجستیک کافی، طبعاً مشکلات خاص خود را هم دارد. در مجموع مطالعات پارینه سنگی در تشکیلات رسمی باستان شناسی ایران هیچ گاه عملا جدی گرفته نشده و اعتبارات موجود کماکان به پروژههای به اصطلاح بزرگ که عمدتا شامل مکانهای بزرگ تاریخی و دوران اسلامی است اختصاص یافته و مییابد.