نمی دانم تاکنون کسی نشسته یک حساب سرانگشتی کند ببیند در چهار دهه حکومت اسلامی چقدر برای اجرای احکام هزینه شده و چه مقدار برای اجرای عدالت؟! فکر می کنم تحقیق خوبی از کار دربیاید.
تا آنجا که من به یاد دارم، بر خلاف شعارهای رهبرانمان برای اجرای عدالت در حکومت اسلامی مد نظرشان، پس از پیروزی، اول از همه رفتیم سر اجرای احکام. حکم اعدام تعداد زیادی از سران رژیم قبل! حکم شلاق و سنگسار بی ناموسها! حکم زندان و حبس هر کس در رژیم قبل کاره ای بود! حکم مصادره اموال سرمایه داران و کارخانه داران کلان! و پس از آن اجرای فروع و منع از هر چیزی که تشخیص دادیم رنگ و بوی دینی ندارد! در این راستا، کاباره ها و مشروب فروشی ها را بستیم. سینماها هم به طور گسترده ای سانسور شدند.
حکم حجاب هم یکی از این احکام بود، هرچند در زمره فروع دین نبود اما مگر می شد بگوییم حکومتمان دینی است اما زنانمان با چهره غیردینی در جامعه دیده شوند؟!
پس از آن رفتیم سراغ دینی کردن ادارات و مدارس. نماز جماعت در ادارات و مدارس اجباری شد! در تمام اماکن، تبلیغ و ترویج شعائر دینی کردیم. حراست را درست کردیم تا مراقب باشند نکند کارمندی در اداره ای یا دختر و پسری در دانشگاهی، خدای نکرده پایش را کج بگذارد و از صراط مستقیم خارج شود. سعی کردیم با شدت و حدت این اوامر را اجرا کنیم. حتی اگر زن و مرد یا دختر و پسر جوانی را در کنار هم در خیابان می دیدیم باید محرم بودنشان را اثبات می کردند وگرنه…! به عده ای مجوز دادیم با تشخیص و متر و معیار خودشان دینداری مردم را اندازه بگیرند و مراقب باشند سانتی متری از آن عدول نشود. حتی رفتار اقلیت های دینی هم باید با معیارهای ما اندازه گیری می شد!
در دوران ۸ ساله جنگ با عراق، مردم خوب با ما همراهی کردند و تقریبا سرپیچی عمده ای از اوامرمان صورت نگرفت البته به جز تظاهرات هزاران نفری زنان مخالف اجبار حجاب که به حول و قوه الهی آن را هم سرکوب کردیم! از همان روز باید می فهمیدیم نیروی زنان را نباید دست کم گرفت!
گذشت و گذشت تا اینکه جنگ تمام شد. مانور تجمل برپا کردیم و به انقلابیون و دیندارانمان گفتیم، چه کسی گفته مومنین نباید از مواهب دنیا برخوردار باشند؟ چرا نباید خانه شان در شمال شهر باشد؟ برعکس! ظاهر یک مومن باید زیبا و آراسته باشد به نعمات دنیایی! و این قدم اولمان بود در دینداری کردن به سبک از ما بهتران! سبکی که از آراستگی ظاهر و پوشش تمیز و مرتب، رسید به کاخ نشینی و تجمل!
پس از آن بود که حاتم بخشی ها از جیب بیت المال آغاز شد و شد، آنچه نباید می شد! واگذاری اموال مصادره ای طواغیت به متدینین انقلابی و سهم بخشی از بودجه به نهادهای مجری احکام دین و تخصیص آن برای امور دینی و مناسکی! این قصه سر درازی دارد که از آن می گذریم، اما فقط بگویم، مسیری را که از آن روز آغاز کردیم همچنان ادامه دارد و زاویه ای که باز کردیم از حد زاویه منفجره (ببخشید منفرجه!) هم گذشته و می رود تا به کلی صاف شود و دو سر آن به استخراج تمام ثروتهای خدادادی در اعماق زمین برسد! خدایی، ریاضیدانان قابلی بودیم!
این همه را گفتم تا به خبر اختصاص بودجه برای تولید ۷۰۰ گیگ محتوا برای آموزش احکام عملی نماز در مدارس و آموزش قرآن در ادارات برسم و بگویم، هرچند بسیاری از انقلابیون دیروز به اشتباه بودن مسیری که تا امروز پیموده شده واقف گشته و سعی می کنند با تمام نوا مسئولین را از ادامه این مسیر برحذر بدارند، اما گویی هنوز قوای بهره بردار متراکم و منسجمی که در این سالها از این مدل حکمرانی ما بهره مند شده اند، و البته عده کوچکی از کسانی که افکار بسته شان فراتر از اطرافشان را نمی بیند، همچنان ادامه حیات خود را بر ادامه همین مدل از حکمرانی می دانند و هر سال ردیفهای بودجه برای این مدل، در قالب طرحهای مختلف مقرر می شود و منابع مملکت به جای اینکه صرف بالا بردن فرهنگ عمومی و آموزش دانش آموزان برای محافظت از خود و نظارت دقیق بر دستگاهها شود، صرف آزموده های بی ثمر می گردد. هر چند در این مسیر، دین عدالت محور نهج البلاغه ای که با استفاده از جاذبه آن مردم را جذب کردیم زیر پا له شود و به فنا رود، و هرچند به روایت آمار روز به روز بر دین گریزی و دین ستیزی مردم افزوده شود! و ناکارآمدی این شیوه اثبات گردد. انگار موجودیت جامعه ای که بر این مبنا بنا کردیم به خطر می افتد، اگر بیاییم به جای اصرار بر احکامی که تقریبا تمام آنها در حوزه شخصی آدمیان است و پاداش و جزای آن با خداوند رحمان، برای اجرای عدالتی هزینه کنیم که فلسفه ارسال تمام رسل بوده است: “لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط…”
به تحقیق پیامبرانمان را با نشانه های روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان را نازل کردیم تا در میان مردم قسط و عدالت را به پا دارند…