به نظر شما چگونه باید با دانشجویان گفتگو کرد؟
دانشجو در مفهوم کلاسیک قشر یا فردی جوان، روشنفکر، آرمانگرا، تحول طلب و پیشرو است.
قشر دانشجو در ادوار مختلف تاریخ در حکومت های مختلف خواستار تحولات بنیادین و ساختاری بووده است.گفتگو با این قشر پیچیدگی های خود را دارد.در گام اول باید دانشجو را همانگونه که هست پذیرفت.اگر از دانشجو خواسته شود که در ماهیت خود تغییر ایجاد کند در حقیقت دست به تخریب سیستم فکری_اندیشگی و دفاعی جامعه زده شده است.جوامع و حکومت های مختلف دنیا به رویکردهای دانشجو محور نیاز دارد و شرط تاثیر گذاری آن حفظ چارچوب های کنشگری دانشجویان است.تلاش برای حذف هر کدام به معنای آسیب نه به این قشر بلکه به کل جامعه و بقیه اقشار است.نمی توان از دانشجو خواست که محافظه کار باشد و منافع شخصی خود را در اولویت قرار دهد.ذات دانشجو مطالبه برای منافع ملی است.برخی به دنبال این هستند که خلا نبودن احزاب را با ورود جریان های سیاسی به دانشگاه ترمیم کنند.در حالیکه کادر سازی های سیاسی باید در شاخه جوانان و شاخه دانشجویی احزاب اتفاق بیافتد.دانشجوی کلاسیک فارغ از جناح سیاسی یک عنصر رادیکال است که برای جامعه ضروری است.به مطالبات دانشجو باید پاسخ منطقی داد اما انتظار واکنش منطقی مبتنی بر محاسبه و مصلحت اندیشی از وی نداشت.منطق او باید منطق آرمان خواهانه باشد نه معاش اندیشانه و یا قدرت طلبانه.
-وقتی عمومی جامعه مطالبه دارند وظیفه قشر دانشجو در این شرایط چیست؟
مطالبات عمومی جامعه جدا از دانشگاه و دانشجو نیست.متاسفانه گاه مشاهده می شود به دانشجویان یک نگاه فانتزی می شود.
در اکثر جوامع قشر دانشجو بعد از روشنفکران از سایر اقشار مختلف جامعه زودتر نیازهای مردم را درک می کنند و بنا به خصلت جوانی زودتر واکنش نشان می دهند.
دقیقا مانند لوزه های انسان که زودتر از بقیه نقاط بدن در مقابل بیماری واکنش نشان می دهد. و اینکه گفته شد اسیب به قشر دانشجو آسیب به سیستم دفاعی جامعه است از همین روا ست. وقتی دانشجو فریاد می زند یعنی دیری نخواهد پایید که بقیه اقشار هم به فریاد خواهند امد. وقتی دانشجو خوشحال است یعنی حال جامعه خوب است.
و وقتی دانشجو معترض است یعنی حال جامعه خراب یا در حال خراب شدن است.
حال اگر زبان این دانشجو یا ارامان خواهیش از کار بیفتد بجای شنیدن صدای یک قشر و چاره اندیشی پیش دستانه برای جامعه، ناگهان صداهای متعدد و متکثری در جامعه طنین اندازمی شود که تدبیر آن به سادگی ممکن نیست.
این امکان وجود دارد که در چنین شرایطی عفونت همه ی پیکره را در نوردیده و کار از درمان گذشته باشد.در واقع پاسخ پرسش دوم شما را اینگونه خلاصه می کنم که وظیفه جامعه است که دانشجو را دانشجو بخواهد و بر خواسته هایش تامل، تاکید و ترتیب جاری نماید.
-به نظر شما از پتانسیل روز روز ۱۶ آذر چگونه میتواند به حل مسائل جاری کشور کمک کرد؟
شانزده اذر ۱۳۳۲ چهار ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد هنگام سفر نیکسون رییس جمهور وقت امریکا و از سر گیری روابط با آمریکا دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران با نیروهای مسلح وارد درگیری شدند. در آن زمان دانشگاه با دادن سه شهید معروف به سه آذر راهی برای امتداد حرکت عدالتجویانه و آزادیخواهانه در جامعه گشود و حریمی برای دانشگاه به وجود آورد که حتی در بهبوه ی انقلاب ۵۷ نیز هیچ نیروی خارج از دانشگاه، جرات وتوان ورود بدان را نیافت و دانشگاه به عنوان مکانی مقدس تثبیت ،تعریف و تعیین شد.
هفتاد سال از آن روز سرخ ،سیاه و سپید می گذرد و همچنان در دانشگاه ها روان پاک آن دانشجویان در احتزاز است و همگان را به این آواز می خواند که برای برون رفت از هر مشکل تنها دانش ،علم و دانشگاه گشاینده است.دانشگاهی که بنیان نخستینش با مرد تاریخی ایران میرزا تقی خان امیرکبیر بنا نهاده شد.
این روز می تواند ما را به دواصل اساسی رهنمون داد.
نخست شنیدن صدای زندگان جامعه که از درون خاستگاه علم بر می خیزد و دوم خواستن پاسخ از همان جایی که صدای مطالبه گریش سر بر اورده است.
متاسفانه شرایط فعلی با این تعریف فاصله زیادی دارد.
مرحوم دکتر توسلی استاد جامعه شناسی تعریف کرده بود که هنگام طرحمبحث وحدت حوزه ودانشگاه که همزمان بود با پیدایش دیدگاه های جدید و انتقادی در حوزه های علمیه، دیداری با آقای مصباح یزدی به عنوان استاد حوزه داشتند در این گفتگو آقای مصباح یزدی روبه اساتید جامعه شناسی کرده و می گوید شما چه چیز در مباحث جامعه شناسی دارید که ما پاسخش را نداریم.
امروز از وحدت حوزه و دانشگاه جز معادلسازی مدرک و عنوانی انفعالی برای اساتید دانشگاه در توجه به خواسته ها و نیازهای جامعه بویژه نسل جوان حاصلی فراهمنشده است.
اکنون اهمیت دانشی حوزه ها به سبکی فروتر از اهمیت آن در دوران صفویه فرو کاهیده و دانشگاهی که می توانست با دستیابی به اخرین تجربیات بشری ره سیصد ساله را در ربع قرنی بپیماید به کانون تولید مدرک تحصیلی تبدیل شده است که مدارک کم محتوایش باری بر جامعه شده و روان هایی پریشان می افزاید و مدارک پر محتوایش توشه سفری دایمی برای انانکه جلای وطن می کنند و لقمه های چرب و شیرین و بی زحمت برای دیگر کشورهای جهانند.
ناگفته پیداست که امروز نه همه دانشجویان اما اکثرا دانشجویان کلاسیک و تیپیکال هستند.