چند نکته در این رابطه قابل تامل است .
دلایل متعددی برای درگیری مرزی دو کشور وجود دارد ولی صرفنظر از هر دلیلی این نکته بسیار از اهمیت بر خوردار است که چرا بعضی مشکلات در مرز بلافاصله به تیراندازی ودرگیری بین مرزبانان منجر میشود؟ این امر نشان از عدم آموزش طرف افغانی وروحیه جنگی آنها وعدم نگاه مثبت وبخصوص حاکم بودن فضای امنیتی دارد .روشن است با توجه به فرهنگ حاکم بر طالبان تغییر این وضعیت از طرف افغانستان کمتر مورد انتظار است .از اینرو بر طرف ایرانی فرض است مکانیسمی را تعریف نماید که هر گونه تنش در مرز منجر به تیر اندازی ودرگیری مسلحانه نشود .در این رابطه ارگانهای ذی ربط با کمک وزارت خارجه میبایست مذاکرات وگفتگو های تنگاتنگی را بمنظور تعیین فرمول وتوافقات مشخص در دستور کار قرار دهند تا وقوع هر گونه درگیری مسلحانه از برنامه دو طرف حذف گردد .
نظام ایران اگرچه اشتباه راهبردی را در روی کار آوردن طالبان داشت اما پس از پیروزی این نیروی متحجر علیرغم جو سازیها وفشارهای سیاسی وتبلیغات روانی برای ایجاد جنگ وتشدید اختلافات ،مدیریت خوبی داشته واجازه نداده است که سوءتفاهمات و مسائل منفی ومشکلات فرا رو به تنش ودرگیری بیانجامد
اصولا انتظار وتفکر کاملا غلطی بر جامعه حاکم است که منازعه واختلاف با طالبان را از دریچه جنگ نگاه میکند.درست است که طالبان چندان به موازینمدنی وقوانین بین المللی روی خوش نشان نمیدهد اما میبایست بعنوان یک حاکمیت در نظر گرفته شود .در این صورت گفتگو و مذاکره تنگاتنگ ومستمر برای حل وفصل مشکلات نگاه مسلط خواهد بود وجنگ وتنش جائی در معادلات پیدا نمیکند .
مسئولین کشور باید تلاش نمایند همین دیدگاه در طرف افغانی نیز بوجود آید .
هر جنگی با طالبان تبعات جبران ناپذیری را در بر دارد. بعلت نارضایتی مردم از حکومت درگیری با طالبان بسیار هزینهبر میباشد و گسست بیشتر را با حاکمیت سبب خواهد شد.
طالبان نیروی جنگنده و جاهلان جهادی دارد. نیروی چریکی طالبان چیزی برای از دست دادن ندارد.مردم افغانستان هم سالیان دراز است که از همه اولیات زندگی محروم میباشند . اما هزینههای جنگ بر کشورمان که وضعیت ناگوار اقتصادی دارد باعث نارضایتی بیشتر مردم وتعمیق شکاف خواهد شد.طالبان نیز شرایط سخت وناگواریرا خواهد داشت اما برای آنها وبرای جامعه افغانستان شرایط سخت بیشتر قابل تحمل میباشد .
طالبانیها هم اکنون نیز در بدترین شرایط اجتماعی و اقتصادی مردم خود را نگهداشتهاند
طالبان گرایشات مختلفی را دارد؛
گروهی از آنها با سلفیها وتکفیریها چندان میانه خوبی ندارند. بخشی از آنها از نظر تفکر با عربستان و پاکستان در تضاد هستند. جنگ سبب از دست رفتن گرایشات مثبت و سر ریز شدن تمام این بحرانها و خصومتها و تضادها علیه ایران خواهد شد.
لذا احتمال دارد عناصری از طالبان که نظر منفی به ایران دارند وبا کشورهای مخالف ایران همگام ودرتماس هستند در ایجاد درگیریها و تمرکز بحرانهای افغانستان با کشورمان وشعارهای تند وتحریک آمیز نقش داشته باشند.
فراموش نشود آمریکا و غرب و تمام دشمنان ایران برای درگیری تمام عیار طالبان با کشورمان روز شماری میکنند، از اینرو شرط عقل آنست که همه اقدامات لازم و ضروری برای اجتناب از این امر بعمل آید.
تحلیلگران یکی از دلایل خروج آمریکا از افغانستان را کشاندن بحران این کشوربه ایران و کشورهای آسیای میانه وبلوک شرق میدانستند. انتظار آن نیست که این هدف آمریکا حتما درکوتاه مدت منظور نظر باشد .آنها در هر زمان که امکان یک درگیری فراگیر را بوجود آورند به هدف خود رسیده اند .
جای تاسف و افسوس دارد که جمهوری اسلامی از مهمترین کشورهاییاست که در پیروزی طالبان نقش داشته است.
مقامات کشورمان هم علاقهمند بودند که آمریکا در افغانستان شکست بخورد و هم جناح فناتیک و مذهبی را بر جناح لائیک و غربگرای این کشور ترجیح میدادند.
چنانچه جمهوری اسلامی با غرب برای مدرنیزاسیون افغانستان همکاری مینمود اولا نیروهای ترقی خواه در این کشور رشد میکرد و ثانیا گرایشات فناتیک و متحجر مذهبی تضعیف میگشت و ثانیا در اثر رشد و توسعه، مردم افغانستان از تند روی وفرهنگ و تفکر تروریستی دور میشدند و زمینه جذب افراد توسط طالبان و نیروهای تکفیری نیز بشدت کاهش پیدا میکرد.
همچنین ادامه حاکمیت سکولار در افغانستان سبب رشد زبان فارسی و تربیت ادبا و اندیشمندان علاقهمند به فرهنگ ایران میگردید.از سوی دیگر بامشارکت اقوام، حکومت از تکثر برخوردار میگشت .روشن است ایران در آن شرایط میتوانست از پشتیبانی شیعیان وفارسی زبانها برخوردار و ظرفیت ووزن خود را در معادلات این کشور سنگین نماید.
متاسفانه سیاست دگم و غیر منعطف نظام اسلامی نسبت به غرب ،بر منافع ملی کشورمان در سطح جهان و منطقه خاورمیانه و قفقاز و در رابطه با همسایگان خسارت و زیانهای فراوان و بسیار سنگینی را وارد کرده است.
موضع آقای رئیسی نسبت به اقدامات غیر منطقی و بدوی طالبان در رابطه با قطع آب، ناشیانه و بدور از حکمت و غیرحرفهای بود.
بنظر میرسد گزارشات و نظراتی که بدست ایشان رسیده است اقای رئیس جمهور را به چنین موضعی هدایت نموده است.
متاسفانه بعضی مسئولین و نخبگان کشور هنوز درک واقعی از طالبان ندارند و از قدرت تخریبی آنها و تحریکاتی که سرویسها برای یک جنگ خانمانسوز در نظر گرفتهاند ارزیابی درستی بعمل نیاوردهاند.
از اینرو بر نیروهای ملی لازم وضروریست که اسیر فضای مجازی نشوند و مسئولین را در مدیریت اوضاع و چارهاندیشی مدبرانه و دوری از هرگونه اقدام احساسی، کمک، هدایت و راهنمایی نمایند . اقدامات دیپلماتیک وگفتگو با طالبان واستفاده از مسیر های بین المللی وابزارهای در دست برای نیل به حقابه از تبلیغات تنش زا وتند شدن فضای بین دو کشور جلوگیری مینماید .این اقدامات صلح آمیز وحقوقی به دو طرف یاد میدهد که بشکل مدنی با یکدیگر بر خورد نمایند و از تفکر درگیری وجنگ بدور باشند .
جمهوری اسلامی میبایست همزمان با روابط با طالبان در ترویج زبان فارسی وتقویت جامعه مدنی واقوامنزدیک به ایران بدون اقدامات تحریک آمیز برنامه درازمدت وفعالیت جدی وگسترده داشته باشد .مقامات کشور باید بدانند که حفظ پیوندهای تاریخی وفرهنگی اجازه نمیدهد که کلیت افغانستان در تضاد با ایران قرار گیرد.متاسفانه غفلت ایران در منطقه باکوبرای ترویج پیوندهای دو سوی رودخانه ارس دست الهام وترکیه را برای گسستن حوزه باکو باز نگه داشته است .
کشور ناچار است که تدابیری را برای حفاظت از مرزها بعمل آورد. بنظر میرسد علاوه بر نیروی نظامی رسمی، تشکیل نیروی مردمی از مرز نشین ها وشهرها وروستاهای اطراف مرز وآشنائی آنها با چگونگی روبرو شدن با نیروی چریکی لازم و ضروری میباشد .این امر هم امنیت کشور را در مرزها تقویت میکند وهم هزینه ها وتلفات بر نیروهای مسلح رسمی را کاهش میدهد. مسلما نیروی مردمی مسلح وآشنا به منطقه راه هر گونه سوء استفاده طلبان را مسدود ویا محدود خواهد نمود .