*پشت فرمان به خصوص وقتی قرار است انسان مسیری نسبتا طولانی تا مقصد را طی کند، شرایطی را ایجاد میکنند، که گاهی به موضوع و سوژهای بیاندیشیم.*
غروب پنجشنبه یازدهم خرداد ۱۴۰۲، پشت فرمان به سمت مقصدی نسبتا طولانی و در اتوبانی خلوت یک چنین شرایطی ایجاد شد که در ذهن موضوعی را برانداز کنم، اما نشد، چون ناخواسته، موضوع تبدیل به موضوعات شد!*
*جلوتر از من یک دستگاه پژو ۲۰۶ و یک دستگاه شاسی بلند با ابهت چینی -که اتفاقا برند آن را هم نمیشناسم- شانه به شانه هم، جاده پیمایی میکردند، گرچه ظاهراً ارتباط اولیه و ذاتی با موضوع یادداشت ندارد، اما خب بهانه نگارش این سطور شد.*
*در ادامه واکنشهای مردم به اظهارات سطحی و پاسخهای تامل برانگیزٍ جناب سید مصطفی میرسلیم، وزیر فرهنگ! و ارشاد اسلامی پیشین و نماینده کنونی نظام مقدس جمهوری اسلامی، در یک مناظره تلویزیونی، در کلیپی دیدم مردی همسرش را در یک فرغون قرار داده بود و آن را میراند، عابری از او پرسید چرا زنت را با فرغون حمل میکنی؟ پاسخ داد: «فرغون با لندکروز فرقی نمیکند، چون در مقوله ترابری هر دو برابرند».*
*کاری به دیالوگهای آن کلیپ ندارم، فقط اضافه کنم، قبل از مشاهده این کلیپ، در یک گروه رسانهای _که همکاران عزیزم از سراسر کشور، از رسانههای مختلف و تعداد زیادی از فعالان سیاسی و چهرههای امنیتی، اجرایی، تقنینی، قضایی و فعالان اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، وزرا، مدیران و فعالان بخش خصوصی حضور دارند_ بحثی در مورد ورشکسته شدن کارخانه داروگر و چند برند دیگر، در گرفت.*
*این موضوعات، ناخواسته نگارنده را به جهات دیگری برد. نیاز به هوش و سواد آنچنانی نیست که در این چالش، کمی هم تاریخ کشور را به صورت کلی و ذهناً، تورق کنیم. شاید سن اینجانب به رنسانس، انقلاب صنعتی و تاثیر پذیری شرق از جهان غرب قد ندهد ولی با اندکی دقت و مطالعه میتوان تاریخ ژاپن، کره جنوبی، ویتنام، چین، هند، سنگاپور، فلیپین، ترکیه، اندونزی، مالزی، قطر و امارات متحده بی عرضه عربی!، هر کدام را در یک کفه و ایران را در کفه دیگر ترازوی قیاس قرار داد و چون بحث جناب میرسلیم و صنعت خودرو هم در میان است، مقایسه صنعت خودرو کره جنوبی و ایران و تقریبا همزمانی دو کشور در تجربه مونتاژ، بیشتر خودنمایی میکند.*
*گرچه شاید به نظر برسد نگارنده در مدخل و مخرج موضوع خیلی قاطی کرده ولی با دلیل و بی دلیل همه این موارد، ایجاد درگیری ذهنی کردهاند و گریزی از آن نیست*
*برند سوزی، میرسلیم، امارات بی عرضه، ایران ناسیونال، کره جنوبی، میزبانی جامها و تورنمنتهای ورزشی بینالمللی و قارهای در کشورهای شرقی، داروگر، تجهیز بیمارستانهای اندونزی _این کشور پر جمعیت دوست و برادر_ رضا خان، آتاتورک، مارکسیست، شعارهایی چون نه شرقی، نه غربی، استقلال_آزادی_جمهوری اسلامی و عدالت محوری، مفاهیمی چون ظهور و انتظار (ورژنهای شیعه سنتی و نسخه احمدینژادی آن)، مکاتب راست و چپ ایرانی و نسبت آن با راست و چپ متعارف بینالمللی، اقتصاد به عنوان علم و اقتصاد اسلامی، اقتصاد محسن رضایی، پاسخ وزیر جدید آموزش و پرورش به پرسشی در مورد پیشبینی نتیجه دربی تهران، تبدیل کردن فرصت گردشگری شیراز به تهدید و خلق دافعه به جای ایجاد جاذبه، آدیداس، سوئیس، موشک، پوشک، سیسمونی، جوانی جمعیت، مسکن مهر، مسکن ملی، نهضت ملی مسکن، شیعه کلاسیک، مذهب مداحان، قانون عفاف و حجاب، طالبان، اوکراین، یمن، سعودی، جهاد اسلامی، برادر سید حسن نصرالله، دموکراسی ظاهراً شیک اردوغان، بشار اسد عزیز، ارنج و ترکیب اعضای شورای نگهبان، چه میدانم حتی سفر میثم بن طارق (سلطان عمان) به ایران، انتخابات، اعتراضات، استرس اجاره منزل در شهریور (سر رسید جابجایی منزل خودم)، مجلس، دولت و قوه قضاییه همسو و چندین صفحه کلمه، همینجوری، اتفاقی و بی ضابطه ذهن آدم را به هم میریزند و اجازه نمیدهند انسان، مثل بچه آدم، موضوعی را آغاز و به پایان برساند.*
*اینها تنها نیست. خدا بگم چکارت نکنه برادر میرسلیم! کاری کردید که در جمع و جور کردن یک یادداشت معمولی هم بمانیم. مثلا به زعم خود میخواستم به هنر! «برند سوزی» در جمهوری اسلامی بپردازم ولی گویی قافیه گم شده است. مثلا چرا الان که باید سر و ته این یادداشت را به هم بیاورم، درگیر سرنوشت برند شیعه ایرانی، احترامی که صنف روحانیت نزد مردم ایران داشت، مأمنی به نام امام زاده در فرهنگ ایرانی، بالیدن به برندی زیبا و اختصاصی به نام سرور و سالار شهیدان حسین ابن علی (ع)، گنجها و ظرفیتهایی چون آثار فرهنگی و تمدنی سلسلههای کهن ایرانی، حیدر کرار، فرهنگ زورخانه و آیین پهلوانی، معروفهایی چون «کردار، گفتار و پندار نیک» و مرور دعای زیبای «خدایا کشور ما را از دروغ، خشکسالی و جنگ، در امان بدار»، شوم؟*
*یا اینکه چه ربطی دارد که به عناوینی چون پاسپورت ایرانی، نهادینه شدن و تبلیغ مداحی مدرن در ایران، نقطه نظرات جدید روحانیون مستقل و تراز اول کشور درباره بسیاری از مسائل و اتفاقات اخیر و فرار مغزها هم فکر کنم، حالا نمیشد در وقتی دیگر و به تفکیک موضوع، به آنها پرداخت، حتما همین الان باید در مورد همه چی غر بزنیم؟*
*کلا نیتم این بود که عرض کنم، در این بیش از چهار دههای که از عمر جمهوری اسلامی میگذرد، علاوه بر اینکه در حفظ و توسعه فرهنگ، تاریخ، جذب گردشگر، آموزش و پرورش، محیط زیست، توسعه و معرفی برند اختصاصی مذهب زیبای شیعه ایرانی، حفظ و بهرهمند شدن از سرمایههای طبیعی و فرهنگی مانند معرفی ایران به عنوان مهد و خانه مولانا جلالالدین محمد بلخی (مولوی)، نظامی گنجوی، ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، عمر خیام، زرتشت و حفظ دیگر برندهای خودمان موفق نبودیم که هر برندی که مذهب متساهل، زیبا، اختصاصی و ایرانیزه شده شیعه به ما داد و از مسیر تاریخ، طبیعت و به واسطه تلاش گذشتگان به دست ما رسید را نیز به باد دادیم و سوزاندیم، هدف این بود.*
*خب حالا که قافیه بر جناب میرسلیم (یکی از قدیمیترین فعالان عرصه سیاسی ایران) تنگ آمده، به گونهای که میفرمایند، فرقی بین لندکروز و پراید و فرغون نیست، بهانه خوبی است که نمونههایی از برندهای سوخته شده نام آشنا در حوزههای تولیدی، عمرانی، صنعتی و فنی خود را نام ببریم. ما برندهایی چون «ارج، آزمایش، داروگر، کفش ملی و دهها نام و زحمت دیگر را سوزاندیم.*
*کمپانی ایران ناسیونال که همزمان با آغاز صنعت مونتاژ کره جنوبی راه اندازی شد، امروز بعد از قریب به ۶۰ سال پراید میسازد و خودروی چینی مونتاژ میکند و ما هم مجبوریم بخریم چون رقیب ندارد و معادل قیمت یک خودروی شیک و میان رده شرقی و غربی را باید بدهیم که ساینا و ۴۰۵ دهه ۸۰ میلادی فرانسه را سوار شویم.*
*ما برندهای عمرانی چون شهرک اکباتان، برج آزادی، خط آهن سراسری، خیابان ولیعصر و غیره داشتیم و امروز مسکن مهر (مسکن مارکسیستی) و مترو پل داریم!*
*به جای بهرهمندی از ظرفیت و جذابیتهای گردشگری تختجمشید، پاسارگاد و هگمتانه و جذب ارز از این ناحیه، چند برابرش را هزینه میکنیم که مسیر منتهی به آن اماکن را ببندیم و در عوض پول و مسافر ما به عراق سرازیر میشود و ایرانیان برای لختی آرامش و مقداری تفریح، راهی سواحل دریای اژه و تایلند میشوند.*
*در یکی دو جمله میتوان گفت؛ ما بسیاری از برندهایمان را سوزاندیم، جز همان مقداری که از غنی کردن سنگ اورانیوم، موشک و پهپاد اطلاع داریم، در حوزههای متعدد و متنوع دیگر اصلا برندی را نساختیم.*
*در خصوص برد و دقت موشکهایمان _که البته جای افتخار دارد_ جهان ما تهدید میداند. یعنی همین یک قلم توسعه تسلیحاتی که در یک روند معقول توسعه همه جانبه، میتوانست نقطه قوتی باشد، تبدیل به دافعه برای همکاری جهان با ما شده است.*
*فراموش کردم بگوبم، ما یک برند دیگر خود، با پیشوند «میر» را هم سوزاندیم. «آن میر سالم که در حصر و حد سوخت. البته و این سلیم که خود میرش را سوزاند».*
*دبیر سیاسی دیدارنیوز