شکر خدا را که جسم این مرد به خاک کشوری رسید که همیشه آن را ستود و تا پای جان ایران را از یاد نبرد؛ آن چنان که روحش همیشه به یاد ایران است.
محمدعلی اسلامی ندوشن در طول حیات پر بار و برکتش همواره دغدغهمند ایران و ایرانی است. ایران برای او همیشه «مسئله» بوده و همواره با نگاه ملی و فارغ از هرگونه دستهبندی، جناحبندی و یارکشیها این دغدغهمندی و نگرانی را در اندیشه و آثارش حفظ کرد و برای تحقق این اندیشهورزی، چند الگو را سرلوحهی کار خود قرار داد.
شاید اصلیترین عامل قوام فکری و مایهی دوام و استمرار مؤثر این اندیشه، تعادل و اعتدال او در همهی ساحتها باشد. بارزترین مصداق ملموس و عینی این اعتدالورزی وی آن است که در دههی هشتاد خورشیدی کتاب مجموعه مقالات خود را با نام «باران نه رگبار» منتشر میکند. باران از آنجایی که قطره قطره میبارد و در نازلشدنش ـ خصوصاً در اقلیم خشک ایران ـ همیشه آرزویی نهفته است، میتواند معجزه کند و زندگیبخش باشد و مایهی تولید و توسعهی سرسبزی باشد. این تعادل در همهی جنبههای زندگی او بهطور عمیقی نهادینه شده بود و از نوشتن تا نشست و برخواست و حتی صحبتکردن او تأثیرگذار بود.
عامل بعدی در اندیشهی ایراندوستیِ دکتر اسلامی ندوشن، موضوع اخلاق است. اخلاق در نزد او به قدری مهم بود که محور تمام زندگی او قرار داشت. وقتی در بهمنماه سال ۱۳۸۸ و در اولین دیدارم با او که به دفتر «ایرانسرای فردوسی» در خیابان توانیرِ ونک رفتم، به خاطر دارم که وقتی از دوستی که سردبیر مجلهای فرهنگی و پرآوازه است یاد کردم، اسلامی از آن سردبیر بهخاطر آنکه بدون کسب اجازه مقالهاش را چاپ کرده بود، گلایه کرد و گفت: من خودم مجلهداری کردم و هیچ وقت اخلاق را زیر پا نگذاشتم. همهی انسانها احترامی دارند و حرمت ایجاب میکند به هر حال با یک تلفنی، نامهای، واسطهای موضوع را با نویسنده در میان گذاشت و اخلاق، مقدمهی هر کاری در زندگی است، حال آن که کار فرهنگی کرد و اخلاق نداشت…
دلیل دیگر مؤید این اخلاقگرایی اسلامی ندوشن این است که در همان دفتر «ایرانسرای فردوسی»، استاد با همان تهلهجهی زیبای ندوشنی رو به اینجانب گفت: «آقای بیاتی! همیشه دو اصل را در زندگی سرلوحه کار خودتان قرار دهید: یکی انسانبودن و دیگری ایرانیبودن».
دیگر ویژگیِ ذاتیِ استاد اسلامی ندوشن، کمالگرایی است. این استاد در کارها و زندگی خود توسعهطلب است و در عین حال بر اوج قلهای که ایستاده است بسنده نمیکند و همواره با همان اعتدالی که گفته شد، در صدد فتح قلههای مرتفعتر دیگر است. شاهد این مدعا آن است که مجلهی «هستی» را پس از سالها انتشار مداوم و البته مرتب ـ آن هم با کیفیتی عالی ـ بهصورت خودخواسته متوقف کرد، چرا که طبع و وجدان سختگیر و راستینش قبول نمیکرد که دچار اُفت و آفت شده باشد.
خصیصهی برجستهی دیگر اسلامی ندوشن آن است که این ادیب، نویسنده و مصلح اجتماعی است و درواقع با تمسکجستن به دنیای ذهن و زبان شاعرانی همچون فردوسی، مولوی، سعدی و حافظ و به تعبیر خود وی «چهار سخنگوی وجدان ایران»، بر دستاوردهای این قبیل شاعران اصرار دارد و بر همین اساس بر اندیشههایشان تأکید دارد و اصول اصلاحات اجتماعی هر یک را شرح و بسط و ترویج میدهد و درک و دریافت و جهانبینیهای خود این گذشتهی پرافتخار را با انسان معاصر ایرانی به اشتراک میگذارد.
به طور کلی محمدعلی اسلامی ندوشن همواره نگران ایران است و آرمان او ایران است و ضمن برشمردن نقاط موفق ایران و همچنین با امید و امیدواری به آیندهای روشن برای آن بهواسطهی داشتن فرهنگ و هنر و ادبیات غنی این سامان، فرهنگ آن را مولد میداند که دائماً به سبب آغاز دوباره، نوآوری و بازآفرینی باید به گذشته و پایه و ستونهای خود نگاهی داشته باشد تا بتواند «ققنوسوار از خاکستر خود بال در آورد».
البته که این نویسنده در سفرنامههای خود مثل «کشور شوراها» و «کارنامه سفر چین» و آثاری از این دست به صورت تطبیقی به بررسی تعامل و تقابل فرهنگی این کشورها و ایران میپردازد تا از همین رهگذر، ایران بتواند خود را توسعه، اعتلا و ارتقا ببخشد و به جایگاههای بالا و والای خود برسد.
ویژگی آخری که نگارنده بنا به مجال اندک باید به آن اشاره نماید، نثر گیرا، استخواندار و محکم و البته شیوه شیوا و رسای اسلامی ندوشن است. عمق و تأثیری که نوشتههای این ادیب سخنور از آن برخوردار است، یکی بهخاطر اعتدال ذاتی اوست (چنانکه پیشتر هم به آن اشاره شد) و نکتهی بعدی بهخاطر سادگی، بیپیرایگی و مردمداری اسلامی ندوشن است؛ چرا که این استاد فقید اهل هیچ مکتب و مشرب و جریان و گروه و حزب و دسته و ایسمی نبود و فقط و فقط مردمداری و مردممداری در آثارش پیدا و پدیدار است.
شاهد این مدعا کتاب ارزشمند کتاب چهار جلدیِ «روزها» است. «روزها» راوی گویای تاریخ اجتماعی و تجربهی زیستهی بخشی از مردمان کویر است. تفکر و نگرش اسلامی و تلفیق و توازن دلنشین او در آمیختن تاریخ و ادبیات و جغرافیا و هنر و هویت اجتماعی متجلی شده است و به همین واسطه او توانسته است افق و چشمانداز ایران را ترسیم و نمایان سازد.
باشد که روح عزیزش از تحقق آمال و آرمانهای جهان ایرانی شاد شود، آنطور که در خاک هم دلش به هوای ایران میتپد. روحش تا همیشهی ایران شاد باد