سفر چندی پیش جو بایدن به عربستان و اسرائیل از دو نگاه دارای اهمیت است. بایدن و دمکراتها نگاهی منفی نسبت به محمد بن سلمان داشتند و بنظر میرسید سیاست کاخ سفید عدم قبول جانشینی این شاهزاده جوان باشد.
انتقادات تندی علیه او بعمل میآمد، به گونهای که بایدن حاضر نبود که با شاهزاده سعودی تماس و گفتگو داشته باشد. همچنین زمزمههای محکومیت عربستان در یازده سپتامبر و افشای آن نیز وجود داشت.
رئیس جمهور آمریکا انتقادات تندی را نسبت به سیاستهای عربستان در یمن ابراز میکرد و نگاه کاملا منفی را به این کشور نشان میداد. بایدن همچنین بر خلاف ترامپ مواضع بهتری نسبت به فلسطینیها داشت و اینگونه وانمود میکرد که پیگیر طرح ابراهیم نخواهد بود.
عربستان که تغییر سیاست کاخ سفید را پیشبینی درک کرده بود، قبل از انتخاب بایدن یک ماه وزیر خارجه خود را به واشنگتن فرستاد تا از ترامپ در رقابتهای ریاست جمهوری حمایت جدی نماید.
در مجموع بایدن سیاستهایی را پیگیری کرد که در نتیجه به تضعیف اتحاد گروه ائتلافی و اسرائیل می انجامید.
بخشی از این اقدامات به شرح زیر است:
- لغو فرمان ترامپ و برقراری کمک بلاعوض به فلسطینیها و اعلام حمایت از تشکیل دو دولت
- اعلام آمادگی برای بازگشت به برجام
- متقاعد کردن ایتالیا برای عدم تحویل دهها موشک به عربستان سعودی
- اولتیماتوم به عربستان سعودی و اعلام عدم حمایت از این کشور بهمنظور فشار برای پایان دادن به جنگ یمن
در دوران ترامپ ائتلاف منطقهای علیه جمهوری اسلامی ایران و قرارداد ابراهیم و انزوای کامل فلسطینیها و حمایت همه جانبه از اسرائیل و در نهایت برهم زدن برجام و اعمال سختترین تحریمها علیه ایران و به شهادت رساندن سردار سلیمانی بخشی از سیاستهای کاخ سفید را تشکیل میداد. عربستان و شرکاء آنها نیز در همین راستا مواضع بسیار منفی و سختی را به منظور تحمیل هر چه بیشتر فشار، اعمال میکردند تا پروژه شکست جمهوری اسلامی ایران و یا فروپاشی آن را رقم بزنند.
همچنین اسرائیل و ائتلاف کشورهای عرب خلیج فارس همه گونه اقداماتی را برای تحریک و تشویق آمریکا برای حمله علیه ایران بکار میگرفتند.
از جانب دیگر تیم ترامپ استراتژی «جنگ سرد » را علیه جمهوری اسلامی ایران دنبال میکرد و در همین رابطه ترامپ و وزیر خارجهاش تمام ابزارها را برای فشار علیه ایران بکار گرفتند. عربستانیها هم علیرغم تمایل ایران برای بهبود روابط هیچ انعطافی را برای کاهش تنشها وفشارها نشان ندادند و لذا به سخنان جواد ظریف وزیر خارجه و دیگر مقامات برای گفتگو اعتنائی نمیکردند. آنها با ائتلاف سیاست کلی آمریکا «جنگ سرد» را بر علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال میکردند .
متأسفانه سیاستگزاران و مقامات تصمیمگیر داخلی بر این باورند که جناحها در امریکا تفاوت چندانی ندارند و نباید نرمش و تعامل را برای حل مسائل نشان داد، همین نگاه سبب گردید که در زمان اوباما تنها برجام مورد پذیرش قرار گیرد. قبول برجام هم صرفا برای امکان بهرهمندی از درآمدهای نفتی بود و قصدی برای گشودن گره مشکلات دو کشور نبود. در حالیکه برجام از این ظرفیت برخوردار بود که به عنوان دریچهای برای حل تمام مشکلات ایران و آمریکا مورد بهرهبرداری قرار گیرد. دستکم طرف آمریکائی به برجام چنین نگرشی داشت.
سیاستمداران و نخبگان ایران هم چنین مسیری را مفید و در جهت منافع ملی کشور میدانستند اما این مسیر مورد انکار و انتقاد بخشی از حاکمیت بود.
در هر حال جو بایدن سیاست یک جانبه ترامپ را تغییر داد و لذا فرصت مغتنمی بود که میتوانست موقعیت ایران را ارتقا بخشد که متاسفانه با فرصتسوزی مقامات ایرانی روبرو شد. برآوردهها بیانگر آن است که شرایطی که با تغییر ترامپ میتوانست جمهوری اسلامی ایران را در موضع بسیار بهتری در منطقه و در سطح جهان قرار دهد، اکنون در حال تغییر است و برای راستی آزمایی این ادعا میتوان به شواهد زیر استناد کرد.
- توافق برجام هنوز در هالهای از ابهام قرار دارد
- بایدن به زودی به عربستان و اسرائیل سفر خواهد داشت
- امارات روابط بسیار تنگاتنگی را با اسرائیل برقرار نموده است.
این مناسبات همه جانبه و در تمام سطوح اقتصادی، امنیتی، سیاسی و فرهنگی و نظامی شکل گستردهای بخود گرفته است. تنشهای اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران بسیار بیشتر شده و شکل علنی به خود گرفته است و چنانچه کنترل نشود به یک جنگ مستقیم نیز میتواند تبدیل شود. (اگرچه دو طرف ملاحظات جدی را نسبت به آن دارند.)
همچنین چینیها روابط بسیار گستردهای را با عربستان و امارات و تا حدودی عراق برقرار کردهاند. درحالیکه سند بیست و پنج ساله ایران در سطح تفاهم باقی مانده است. روابط چینیها با عربستان در زمینه نظامی، هوش مصنوعی و مناسبات تکنولوژیکی پیشرفت بسزائی داشته است.
از طرف دیگر اگرچه بن سلمان جاهطلب و از روحیه تهاجمی و گاهی غیرعادی و غیرمنطقی برخوردار است اما همچون امارات در جهت توسعه و بروزرسانی عربستان تلاش میکند و در این زمینه گامهای بسیار بزرگی را برداشته و درصدد آنست که مدرنیزم را در همه ابعاد در کشورش تحقق بخشد.
از سوی دیگر شرایط در عراق نیز در حال تغییر است و توازن موجود به تدریج به خصوص در میان نظامیان و دستگاه حکومتی بهضرر کشورمان در حال تغییر میباشد. روشن است سمتگیری عراق در موازنه قدرت بین ایران و دول خلیج فارس وکشورهای عربی منطقه از اهمیت حیاتی برخوردار است.
در هر حال چنانچه ائتلاف بتواند مسیری را که انتخاب کرده با موفقیت دنبال کند در آینده نه تنها در زمینه اقتصادی از رشد بسیار فزایندهای برخوردار خواهد بود، بلکه در زمینه تکنولوژیکی و گسترش نگاه سیاسی جدید، یعنی روابط علنی و گسترده با اسرائیل نیز شفاف عمل خواهد کرد. در اینصورت اسرائیل جایگاه مناسبی را در بین اعراب وکشورهای منطقه می یابد.
جریان یعنی عادی سازی روابط با اسرائیل البته با موانعی همچون عدم انعطاف این کشور نسبت به سرزمینهای اشغالی فلسطین، تندروی سیاستمداران اسرائیل و نگاه فاشیستی حاکم بر بخشی از احزاب این کشور و همچنین نارضایتی مردم منطقه میتواند مواجه شود. در این میان وضعیت جمهوری اسلامی ایران چندان مساعد نیست. اگرچه همچنان ایران ظرفیت هایی دارد که از جمله آنها میتوان به قدرت مطلوب نیروی نظامی به نسبت سایر کشورهای منطقه اشاره کرد. ایران از نظر نیروی انسانی و جمعیت و ظرفیتها از توان بالاتری برخوردار است. با این حال شرایط کشور به دلیل تحریم های طولانی مدت آمریکا و غرب در وضعیت مناسبی نیست و تشدید این تحریمها سطح مراودات سیاسی و اقتصادی ایران را با دنیا محدودتر خواهد کرد. روسیه و چین نیز بطور محدود و تنها در برخی مسائل با جمهوری اسلامی ایران همکاری مشترک دارند و از برقراری مناسبات گسترده و مثبت همچون تبادل تکنولوژی و تقویت اقتصاد ایران و سرمایهگذاری و تقویت بنیه تولیدی کشورمان خودداری مینمایند؛ چرا که امکان مقابله با اقدامات تنبیهی آمریکا را ندارند، ضمن اینکه نزطدیک شدن به ایران منافع آنها را سایر دولتهای منطقه به خظر میاندازد.
در داخل هم سیاستگذاری بر خلاف موازین کارشناسی و اصول منطقی در جریان است. به نظر میرسد نیروهای شایسته و با صلاحیت مورد نظر نیستند. اقتصاد کشور با شعارهای بیهنران و فرصتطلبان و متوهمان و چاپلوسان وضعیت مساعدی ندارد. فساد بطور گسترده در جریان است و پیوند مردم و حکومت در حال سست شدن است.
توجه جدی و اساسی به محیط زیست، معیشت مردم، تولید، اشتغال، جذب نخبگان، گسترش دانش و علم، تولید ثروت، ایجاد عدالت نسبی و … به عمل نمیآید.
از اینرو وقتی تمام مولفههای قدرت مورد ارزیابی و سنجش قرار بگیرد، ولو آنکه در مقطع فعلی توازن ایران با رقبا برقرار باشد به نظر نمیآید علیرغم جمعیت، وسعت و موقعیت ژئوپلیتیک کشور، گذر زمان به نفع کشور ما باشد. بدین معنی که چنانچه اتفاق خاصی صورت نگیرد و یا تجدید نظر در سیاستهای داخلی و خارجی به عمل نیاید امکان موفقیت رقبای ما وجود خواهد داشت و در حال حاضر نیز آنها در تولید ثروت، جذب تکنولوژی، جایگاه و نفوذ مناسب در روابط بین الملل، موقعیت جهانی و مقبولیت در بین کشورها گوی سبقت را از ما ربودهاند.
بنظر میآید سیاستهای داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران در جهت گشایش نبوده و مسیر بسته بودن و محدودیتها و نوعی انزوا و یا انتخاب گزینشی مناسبات با جهان مد نظر میباشد. در واقع اراده و تصمیم و نشانهای برای تغییر سیاستها مشاهده نمیشود و گویا مدل ضعیفی از شرایط کره شمالی، البته با توجه به موقعیت جغرافیائی و ظرفیتهای کشور به عنوان الگوی سیاست خارجی مورد توجه طیفی از حاکمان کنونی کشور قرار دارد.