محمد رضا تاجیک در گفت و گوی خبرآنلاین با او مفاهیم میانه روی و رادیکالیسم و تاثیر آن دو را بر جامعه مورد بررسی قرار داد و تلاش کرد راهکارهای خود را برای برون رفت از بحران ارائه دهد.
میانهروی عنصر مفقود سالهای اخیر سیاست ایران است. وقتی تب سیاست تند میشود، عملا راهی برای شنیدن مطالبات عمومی باز نمیشود، باب گفتوگو با مردم نیز بسته میماند و متعاقب آن هم سیاست و هم جامعه، رادیکال میشود. شاید پر بیراه نباشد اگر بگوییم اعتراضات خیابانی بیش از دو ماه اخیر ناشی از چنین فضایی است.
برای مفهومشناسی میانهروی و رادیکالیسم و تأثیر هر دوی اینها بر جامعه و البته بررسی راهکارهایی که میتواند ارائه داد، ساعتی را با محمدرضا تاجیک، استاد دانشگاه و از چهرههای سرشناس اصلاحطلب، به گفتوگو نشستیم. در این گفتوگو تاجیک که از سال ۷۶ تا ۸۴ مشاور ریاست جمهور سید محمد خاتمی بود، باور دارد در حوزه اجتماعی لزوما این گونه نیست که در هر شرایطی، حاملان میانهروی، کارگزار تغییرِ تاریخی باشند و گاهی میانهروی، ارتجاعی جلوه میکند و میگوید جامعهای که بحران نداشته باشد، تعادل نخواهد داشت.
او سیاست را سیال میداند که باید هنگام پیچ جاده، خود را با مسیر تطبیق دهد و این گونه نیست که اگر جاده پیچید، سیاست به راه خودش ادامه دهد. او در ادامه می گوید که اگر چنین شد، الزاما جامعه به سمت رادیکالیسم پیش میرود که گاهی ناگزیر است.
تاجیک همچنین درباره حضور سیاستِ رادیکال در ایران میگوید که گاهی به جای سیاست با کنترل پلیسی مواجهیم. در این شرایط اساسا سیاست وجود ندارد.
او در حوزه بازشناسی ایدئولوژیک شدن سیاست در ایران باور دارد که «بعد از انقلاب گفتمان مسلط از تولید و بازتولید معنا بازایستاد و نتوانست نظریهای تازه و سبکی نو از خود ارائه دهد. در این فضا امکان درونیکردن ایدئولوژی از بین رفت و گفتمانهای دیگری به صورت آلترناتیو عمل کردند».
تاجیک در بخش دیگری از سخنان خود، اصلاحطلبان را دارای طیفهای مختلفی میداند که «عدهای به صورت سنتی در غار گفتمانی خود اسیر شدهاند و سعی میکنند نقشهای روی دیوار غار را واقعی بدانند. آنان نمیخواهند از غار عدول کنند و از آن خارج شوند زیرا واقعیت و روشنایی بیرون از غار اذیتشان میکند. آن ها در هر شرایطی میخواهند برای نقشهای بر دیوارهای غار مابهازای خارجی بگیرند. برخی اصلاحطلبان هم یک پایشان درون و پای دیگرشان بیرون از غار است و دچار بیتصمیمی و بیتدبیری شدهاند. فارغ از آن اما عدهای بهویژه نسل جوان به تعبیر اخوان رهتوشه برداشتند و قدم در راه بیفرجام گذاشتند تا ببینند آسمان همه جا همین رنگ است و آیا میشود نوع دیگری از سیاست را تجربه کرد»؟
این چهره اصلاحطلب میگوید که راهی جز بازگشت به سمت مردم وجود ندارد و باید بپذیریم در هر شرایطی نظر اکثریت باید حکمفرما شود، حتی اگر موافق میل و اراده برخی هم نباشد و شرایط دوران پسااعتراضات را هم منوط به شیوه برخورد امروز با اعتراضات میداند که اگر برخوردها سلبی باشد، فردای اعتراضات هم شاهد ادامه رادیکالیسم خواهیم بود اما اگر مطالبات معترضان به رسمیت شناخته شود، میتوان امید به گشایشی داشت.