ای ساربان آهسته رو کآرام جانم میرود
وآن دل که با خود داشتم با دلستانم میرود
من ماندهام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم میرود
در اهواز سر من را بریدند، سر از گردن ایران جدا کردند. من را و ما کشتند. اخلاق، مهربانی، مدنیت و شرع را هم حتی سر بریدند، آنجا من چقدر تنها و بیکس بودم و ما چقدر تنهاییم.
خندهام چه یکباره یخ زد وقتی خبر رسید سر مونا حیدری در دست یک نامحرم دور دور میزند و تنش در جائی دیگر، بر خاکی سرد جدا افتاده.
بار دیگر خون دختری بیگناه دیگری، خون یک کودک همسر دیگر، خون یک زن ریخته شد بر سنگ عبور تاریخ، چون او یک زن بود.
چه بر سر این ملک آمده که آماج چنین حملات تند و تیز شمشیر جهالت و بیفرهنگی شده ایم؟
به عقبه خود نگاه میکنم در قاموس هیچ دورهای از نیاکانم با هر دین و آیین و مسلکی این درجه از خشونت و عصبیت را ندیدم
هرچند پرداختن به این مبحث بسیار وسیع است و در حوصله این نوشتار نمیگنجد اما با نگاهی اجمالی میتوان گفت هنگامی که در روم و یونان قدیم زن، جزو دارایی مرد دانستهمیشد و مرد هرگونه که دلش میخواست میتوانست با زن رفتار کند وحتا میتوانست زن خود را بهعنوان برده بفروشد و یا درسال ۱۵۸۶میلادی در اروپا و در فرانسه نشست بزرگی برپاشد تا این موضوع را بررسیکنند که آیا باید زن را بشر دانست یا نه؟! در ایران، این سرزمین اهورایی، زن چنان جایگاه والایی داشت که هماکنون هم در بسیاری از کشورهای متمدن دیدهنمیشود.
پایگاهی که اشوزرتشت پیامبر برای زن میداند بسیار درخور ستایش است بهگونهای که پروفسور دارمستتر بر این باوراست که: «تصویر هیچ زنی والاتر و آبرومندتر از تصویری که در اوستا کشیدهشده نیست.»
در ایران و در هزاران سال پیش زنان جایگاه والایی را دارا بوده و در همهی حقوق مدنی و زندگانی با مرد برابر بودهاند.
دختران از کودکی مانند برادران خود به آموختن دانشهای گوناگون و حتی ورزشهای بدنی و تیراندازی میپرداختند و نیز به هنگام جوانی همسر خویش را خود برمیگزیدند چرا که برابر آیین دینی دختر را نمیتوانستند ناخواسته وادار به پیوندزناشویی کنند. همانگونه که اشوزرتشت پیامبر در سخن به دختر خود میفرماید:
«توای پوروچیستا –ای جوانترین دختر زرتشت از خاندان هیچتاسپ، من که پدر تو هستم جاماسپ را که یاور دین یزدان است از روی راستی و منش پاک به همسری تو برگزیدهام. اینک برو و با خودت کنکاش کن و در صورت پسندیدن او، با دلباختگی در انجام وظیفهی مقدس زناشویی بکوش.»
زنان دانشمند برابر خواستهی اوستا میباید، آنچه را که نیک و راست دانسته یا آموختهاند به دیگران بیاموزانند و بهوسیلهی سخنرانی در نشستهای گوناگون و جشنها، دیگران را به پیروی از اندیشه و گفتار و کردارنیک راهنمایی نموده و در رستگاری و خوشی جهانیان بکوشند. در یسنای ۲۵ بند ۶ آمدهاست: «آنچه را که زن یا مردی دانست که درست و نیک است، باید بکار بندد و دیگران را نیز بیاگاهاند تا آن را بکار بندد. ما میستاییم مردان و زنان نیکاندیش را که در هر کشور با وجدان نیک خود بر ضد بدی پیکار نموده یا مینمایند.»
در کارنامهی ایرانزمین نام برخی از زنان شیرافکن آمدهاست که بیشتر با یلان و پهلوانان دستوپنچه نرم میکردهاند. همچون «بانوگشسب» دختر «رستم زال» که با برادر خود «فرامرز» به نخجیر حیوانات و نبرد دشمنان میپرداخت و بانو «گردآفرید» زن هجیر که با سهراب یل زورآزمایی کرد و بانو «گردیه» خواهر «بهرام چوبین» که در نبردهایی شرکت جسته و پهلوانانی را از دم تیغ گذراندهاست. گزارش این دلاوریها در شاهنامهی فردوسی، فرامرزنامه و نیز داستان چوگان بازی و شکار شیرین و خسرو در چامههای نظامی بسیارآمدهاست.
از لحاظ پوشش و حجاب، زن و مرد ایرانی برپایهی شخصیت و پاکدامنی ذاتی خود، هرگز مانند رومیان و یونانیان همدورهی خود، در مجلسهای عیش و نوش ظاهر نمیشدند. پاکدامنی در نزد زنان ایرانی اهمیت زیادی داشت و همیشه خود را با زیور پاکدامنی، پارسایی، راستی و دانشدوستی میآراستند. در «ویسپرد» آمدهاست: «زنان و دوشیزگان باید از صمیم قلب از اندیشه و گفتار و کردارنیک پیروی نموده و این سه گوهر گرانبها را مانند بهترین و گرانبهاترین زیور و زینت با خود بههمراه داشته تا شایستگی، دوستی همسرِخود و خشنودی اهورامزدا گردند.»
در دین اسلام هرچند که قران مردان، یک درجه برتر از زنان؛ (و للرجال علیهنّ درجه) برتری داده است! با این حال نیز این به معنای کاستن از ارزش زن نیست، یا آن که مرد از کمالی برخوردار است که زن از آن بهره ندارد، یا آن که نه این است و نه آن، بلکه این به نظرهماهنگی با نهاد و طبیعتی است که مرد و زن را بر آن سرشتهاند
از جمله مسائل مهمی در نظام حقوقی اسلام، حقوق مربوط به زنان است که در آیات قرآن، روایات ائمه و آرای اندیشمندان مسلمان به آن پرداخته شده است. زنان نیز مانند مردان از حقوق اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و. . برخوردارند
قرآن میفرماید: (للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب ممّا اکتسبن) مردان را از آنچه به دست آوردهاند بهرهای است، و زنان را از آنچه به دست آوردهاند بهره ای. (و لهنّ مثل الذی علیهنّ بالمعروف) بقره / ۲۲۸ برای زنان است برابر آنچه بر ایشان است به نیکی. قرآن، آن گاه که از انسان – که در حقیقتِ آن زن و مردی در کار نیست – سخن میگوید، تنها از ذات انسان سخن میگوید که زن و مرد در آن یکسان هستند. و آن گاه که از مقام انسان و برتری او بر بسیاری از آفریدهها سخن میگوید و از امانتهایی که به انسان سپرده شده است و از روح خدا که در او دمیده شده است و آن گاه که خداوند خود را در آفرینش این انسان مبارک میشمرد در همه این موارد، از حقیقت بلند انسانی سخن میگوید که زن و مرد بدون هیچ فرقی در آن مشترکند؛ آن گاه که میگوید: (لیس للانسان إلاّ ما سعی) نجم / ۳۹ ییا میگوید: (إنّ أکرمکم عند الله أتقاکم) حجرات / ۱۳ و در تعبیرهایی از این دست فرقی میان میان زن و مرد قائل نیست.
در هر صورت، این تفاوتها و نابرابریها نمیتواند توجیهگر این سطح از خشونت، درندگی، توحش، ناپاکی باشد.
اما سوال اینجاست! تا چند وقت دیگر این زمزمهها شنیده میشود؟ و باز هم سکوتی سخت همه جا را در برمیگیرد؟
این همهمه کجا آرام میگیرد؟
این اساسیترین سوالی است که من دارم؟ واقعا تا کجا راه دارد.
مسئله این است. چرا که هرچه گفتیم هیچ شد. فریاد زدیم سکوت شد! داد زدیم خفه شد!
سازمانهای ذی ربط کجا هستند؟
نهادهای ذی صلاح کجا هستند؟
معاون و مقامات ریاست جمهوری در حوزه زنان کجا هستند؟
معاون و مسئولین حقوقی ریاست جمهوری چه میکنند؟
زنان و مردان نماینده مجلس به چه مشعولند؟
در دلم آشوبی است. زمان را به بازیچه گرفتهایم. یک لحظه ایست به احترام رگ غیرت نامرد جاهل نادانی و دوباره دور تند برای فراموشی بزه آن نامرد و نتیجه چیست؟ بیحاصل
امیدوارم روزی داعش درون و نهفته و شاید وارد شده در فرهنگ رسمی و عامه سقوط کند. امیدوارم فقه، حقوق و عرف قبح و هژمونی مردسالارانه را سر و سامانی بدهد و انسان را کما همانگونه که هست ارج بنهیم، تا جاهلی پس از جنایت گردن افراشته نکند که این زن مال من بود، ناموس من بود و…