نه حاشیه می روم و نه به ارجاعات و استدلالهای روشن و فراوان گفته شده و بارها منتشر شده باز میگردم، زیرا آنچه چشم میبیند و گوش میشنود، آنچه به تواتر و اجماع رسیده و همه مردم بر آن اتفاق نظر دارند، نیازمند احتجاج و بازگویی و پرسش و واخواهی نیست. اما باید از مسئولان و مدیران، سیاستگران و دولتمردان، صاحبان قدرت و ثروت، روحانیون و بزرگان دین و صاحبان تریبون و منبر و نیز از تمام سرداران و تصمیمسازان کشور سؤال کرد که این کودکان ژندهپوش در خیابانهای پایتخت و دیگر شهرهای ایران اسلامی، چگونه بدین خواری و خفت، به این ذلت و نکبت دچار شدهاند؟ چه کسانی و چه مکانی اینان را ربوده یا خریده یا به بردگی کشیده و دور از دامان مام و باب، اگر پدر و مادری داشته باشند، به این دیار پر هیاهو کشانده و به این فعل سیاه و این تباهی و بیچارگی وا داشته است؟
شورای شهر تهران و کرج، طرحی تصویب کردهاند که کودکان زبالهگرد ـ کلاهمان را بالا بیندازیم از این عنوان و این شغل شریف که برای فرزندان ایران فراوان شده است! ـ دارای یونیفرم واحد شوند تا بدین شیوه از تعرضات محیط پرخطر خیابان مصون بمانند!
چه همت و چه بلندنظری حیرتانگیزی؟ چه راهحل درخشانی؟ «معصیت را خنده میآید ز استغفارِ ما»…
آمار کودکان و نوجوانان زبالهگرد در بلدکبیره یا کلانشهر تهران، حدود پنج هزار نفر است ـ در حقیقت آنچه ثبت شده چهار هزار و هفتصد نفر، و آنچه ثبت نشده بر اساس آمار و تخمین یک نهاد مدنی دانشگاهی و خیریه، دو و نیم برابر این تعداد است.
این آمار فقط برای میانگین سنی ۶ تا ۱۲ سال است و اکثریت در مرز ۱۰ تا ۱۲ سالگی یا کمی بیش و کم قرار دارند. بر اساس تحقیقات دقیقتر توسط یک گروه پژوهشگر دانشگاهی، آنان در شبانهروز بین ۱۰ تا ۱۴ ساعت در میان زبالههای شهری تهران به جویش متاع یا کالایی که مأمور شدهاند میپردازند. درآمد هر یک از آنها به طور متوسط میان ۴۵۰ هزار تا یک میلیون و ششصد هزار تومان است که معلوم نیست چگونه و به چه کسانی پرداخت میشود. هنوز اطلاعات دقیق از شهرهای بزرگ و شهرستانها و شهرها و بلاد کوچکتر نداریم. از کل ارزش زباله خشک در تهران، فقط ۴ر۲ درصد سهم کودکان و جویشگران مزبور است. سهم شهرداری تهران ۹ر۸ و سهم پیمانکاران و ارزیابان و اربابان این کودکان، تقریباً ۹۰ درصد است که از سودآورترین مشاغل در قیاس با میزان سرمایهگذاری و آوردههای مختلف نظیر جا و مکان و بیمه و غذا و امکانات کاهشدهنده فشار و غیره است. در حقیقت آورده یا سرمایه اصلی این مافیای بردهداری، تقریباً از سیدرصد سود یک ماهه کمتر است سرمایهای معادل هیچ، در مقابل درآمد ماهیانه میلیاردها تومان… زیرا افزونه حمل و نقل و وانتیهای واسطه نیز از جانب دیگری قابل حذف است که خود نشانگر هوشمندی و رندی مافیای سیاه است…
این موضوع ادامه دارد، در حالی که من به آن همه مدعا و اندرز و روایت و حدیث که به گوشها میخواندید، به ویژه از امیر مؤمنان و رئیس جوانمردان علیمرتضی(ع) شنفته بودم که والیان و خلفای مسلمانان، پدران ایتاماند. خود باید همچون ضعیفترین و فقیرترین آحاد جامعه زندگی کنند و سرهای یتیمان و فرزندان بیکس و بیچاره را بر دامان خود گذاشته، امورشان را تمشیت کنند تا بزرگ و تناور شوند… نه آنکه برای رسمیتیافتن بردگی و نکبت، یونیفرم طراحی کنند. شعری از پروین ادب ایران به یادم آمد، تا بعد:
کودکی کوزهای شکست و گریست
که مرا پای خانه رفتن نیست
روی مادر ندیدهام هرگز
چشم طفل یتیم روشن نیست
دامن مادران خوش است، چه شد
که سر من به هیچ دامن نیست؟
کودکی گفت: مسکن تو کجاست؟
گفتم: آنجا که هیچ مسکن نیست