یاسرهاشمی : این روزها فیلمی که صبح فردای پس از رد صلاحیت شما به هنگام ورزش صبحگاهی گرفته بودم ، بین مردم دست به دست میشود . یادتان هست ، در پاسخ به سوالم که « دلیل این رد صلاحیت چیست؟» کوتاه و موجز گفته بودید : « سیاسی و امنیتی است »
بر اساس تقویم سیاسی کشور، باید بهار انتخابات باشد ؛ اما زمستانی سرد در جامعه حکم فرماست و حتی دروغ ها و سیاه نمایی های مناظرات که پایه اش را در سال ۸۴ ، در رسانه ملی ریخته بودند هم نمی تواند اندکی از شور و شوق را به جامعه تزریق کند . شیوه ای غیر اسلامی که با تعبیر « بی اخلاقی» نسبت به نهادینه شدنش در ادبیات سیاسی جامعه هشدار داده بودید که آن روزها به سلامش تاختند و این روزها که نیستید، به محتوایش فکر میکنند.
چقدر این روزها به دیدارت تشنه ام ، به نگاهت، به صبرت و بیشتر از همه به امیدت که مردم با حسرت این واژه ها را زمزمه می کنند
همیشه می گفتی ماه پشت ابر نمی ماند و الان که هشت سال از آن اتفاق شگفت میگذرد همان وزیری که برای رد صلاحیت تان در شورای نگهبان بست نشسته بود، در صدا و سیما اقرار کرد .
احساس کردم کار خودت بود که خداوند به دهانش انداخت تا شوری در جامعه شکل بگیرد و این بار جسم بی جانت آن کرد که حافظ میگوید : دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد .
اما هنوزمردم بخشی از غروب ماه پشت ابرهای تیره را دیده اند و تردید حضور خسته شان کرده است .
اما من در این دوراهی تردید ؛ آرزوهایت برای جمهوریت نظام، چراغ راهم خواهد بود که همیشه، میگفتی: اراده و حرکت مردم ؛ ولو کوچک ، بهتر از ماندن در کویر است که وقتی گلهای اکثریت پژمرده شوند ، خارهای اقلیت، باغ را در انحصار خویش می گیرند و من با تأسی از گفتار و رفتار تان در فصل انتخابات ، به «همتی» رأی میدهم ، ولو سلبی .
فرزند کوچکت یاسر